که رافضیام دانستند
نماز گزاردم و قتل عام شدم
که قرمطیام دانستند
به یاد آر
تاریخ ما بیقراری بود
نه باوری
نه وطنی.»
(همان: ۸۸۴)
فصل سوم
حوزهی تحقیق
۳-۱ محمد حسین شهریار
سید محمد حسین بهجت تبریزی « در سال ۱۲۸۵ خورشیدی، در محلهی خشکناب تبریز، پا به جهان هستی نهاد. پدرش (حاج میر آقا)، مردی روحانی و از وکیلان دادگستری بود. محمد حسین، مقدمات فارسی و عربی را نزد پدر آموخت. تحصیلات ابتدایی را در دبستانهای (متحده) و (فیوضات) و دورهی اول دبیرستان را در مدرسهی (محمدیه) گذراند. در این مدرسه مجلهای با نام (ادب) منتشر میشد و محمد حسین، نخستین شعر خود را با تخلّص (بهجت) در آن، انتشار داد.
وی بعدها با تفأل از دیوان حافظ، که دو بار انجام گرفت، و با توجه به این دو مصراع از حافظ: « که چرخ این سکهی دولت به نام شهریاران زد» و « روم به شهر خود و شهریار خود باشم» ، تخلّص خود را از بهجت به (شهریار)، تبدیل نمود.
در ۱۵ سالگی رهسپار تهران گردید، و دورهی دوم متوسطه را در دبیرستان دارالفنون، آغاز کرد. پس از پایان این دوره، وارد مدرسهی طب شد، و تا سال پنجم، پیش رفت. در این زمان، عشق نافرجامی بر دامن دلش چنگ زد، و او را واله و شیدا نمود. ولی پدر دختر، او را به عقد دیگری در آورد. عشق شکست خوردهاش به ثریا، وی را از ادامهی تحصیل در رشته پزشکی، باز داشت. شاعر در ادارهی ثبت اسناد و املاک استخدام شد، و برای فراموش کردن خاطرهی عشق بدفرجام، تقاضای انتقال به نیشابور را نمود.
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
در مدت دو سال ماندگاری در نیشابور، بارها به روستای حسین آباد، محل اقامت(کمال الملک) استاد بزرگ نقاشی میرفت و از دیدار استاد، تسلّای خاطر مییافت.» (دلیری، ۱۳۷۵، ج۱: ۷۴۰ و ۷۴۱)
کاروانسالار شاعران سنّتگرای معاصر و شهریار ملک سخن « پس از دو سال اقامت در نیشابور، دو سال هم در مشهد مقدّس ماندگار شد و در سال ۱۳۱۴ خورشیدی به تهران بازگشت، و با اینکه از کار اداری چندان خوشدل نبود، با این همه هجده سال دیگر، به عنوان بازرس شهرداری تهران و کارمند بانک کشاورزی، به خدمت مشغول بود، تا اینکه در سال ۱۳۳۲ بازنشسته شد، و برای همیشه، به زادگاهش بازگشت.
در تبریز، با دختری از همشهریان خود ازدواج کرد، و از او صاحب دو دختر و یک پسر گردید.
باقی سالهای عمر خود را با مناعت و بزرگواری، همراه با دیانت و پاکدامنی در این شهر سپری نمود تا اینکه در شهریور ماه ۱۳۶۷ دچار بیماری شدید شد. وی را برای درمان به بیمارستان مهر تهران انتقال دادند، که نتیجه بخش نبود و در روز یکشنبه ۲۷ شهریور، مرغ روحش، به بهشت جاودان پرواز نمود. پیکر پاکش را در مقبره الشعرای تبریز، به خاک سپردند.» (همان: ۷۴۳ و ۷۴۴ )
۳-۱-۱ سبک شعری
استاد شهریار، یکی از چهرههای پرفروغ ادب معاصر ایران بود که در شاعری استعدادی درخشان داشت و سبک شعر او در شعر فارسی معاصر؛ با توجه به تقسیمبندی آن به شعر سنتی و شعر نو، «در اشعار کلاسیک، سبک عراقی یا شیوهی سعدی به ویژه حافظ است.» (عسگری، ۱۳۸۱: ۶۸)
برخی از ابیات غزلهای پر از سوز و گداز شهریار از شیفتگی و لطافت، وجد و شور، صور خیال، تشبیه، استعاره و ارسالالمثلهای سبک هندی تأثیر پذیرفته است.
«اما به ذات، سبک، مخصوص خود اوست و سخنش از عمق دل و جان و روح بسیار حسّاس و پرشور او مایه میگیرد.» (همان)
موهبت خدادادی شعر و طبع لطیف شهریار سبب خلق و ابداع تابلوهای توصیفی و قطعات تازه و خیالانگیز است، در این اثنا «منظرهسازیهای او، یادآور چیرهدستیهای اعجاب آفرین حکیم نظامی در این زمینه است.» (دلیری،۱۳۷۵، ج۱: ۷۴۸)
« شهریار جزء شاعران کهن سرای معاصر است که در شیوهی نو طبع آزمایی نموده است.» (حاج سیّد جوادی، ۱۳۸۲: ۲۷۳) این سخن به تناسب این مسئله است که شاعران معاصر در دو گروه کهن سرایان و نو سرایان قرار میگیرند.
شهریار از مشهورترین شاعران دورهی ماست و در سراسر اشعار وی روحی حسّاس و شاعرانه جریان دارد که بر اساس تخیّلی پوینده و خلّاق شکل گرفته است، شعر او در هر زمینه که باشد از این ویژگی برخوردار است و به تجدّد و نوآوری گرایشی محسوس دارد.
۳-۱-۲ آثار
شهریار شاهکارهای جاودانهای با تأثیری گیرا و ژرف پدید آورده است که هر کدام در ادبیات این مرز و بوم ثبت شده و ماندنی است از آن جمله :
«دیوان شهریار که تاکنون بارها به چاپ رسیده است، مجموعه ایست از زیباترین غزلها و منظومهها، قصیدهها، قطعهها و رباعیات به زبان فارسی و یک منظومهی بلند ترکی به نام (حیدربابایه سلام).» (دلیری، ۱۳۷۵، ج۱: ۷۴۸)
آثار شهریار از ویژگیهای خاصی برخوردار است و «هنر بزرگ شهریار، به جز آفریدن این غزلهای دلنشین، در ابداع تابلوهای رنگین و توصیفهای دلانگیزی است که در منظومههای او به چشم میخورد، منظومههایی مانند : تخت جمشید، افسانه ی شب و …
بُعد دیگر هنر شهریار، به کار گرفتن استادانهی زبان و تعبیرات عامیانه و زبان محاوره در غزلها و به ویژه در شاهکار آذریش (حیدربابا) است، و بعد سوم آن، استفاده از مضمونهای عاطفی و انسانی است که در قطعه های ای وای مادرم، پیام به انیشتین و …، که شاهکاری بزرگ در قالبی کوچک است؛ متجلّی است.» (همان: ۷۴۷ و ۷۴۸)
در آثار شهریار نشانههایی از ظرافت طبع وجود دارد که کاملاً مطابق با ذوق و سلیقهی ایرانی است.
موضوع مشاهدههای شهریار که برای سرودن اشعار از آنها الهام میگرفت بیشتر شوق و هیجانهای درونی، رازهای دل، درد دوری و غربت، مناظر دیدنی و زیباییهای طبیعت، آرزوها، خاطرات و رویاهایی است که او با چیرهدستی و نبوغ شاعرانهاش بیان میکند.
شهریار در زمینه های گوناگون وطنی، اجتماعی، تاریخی، مذهبی و وقایع عصری شعر سروده است.
تازگی مضمون، تعبیرات، ترکیبات و اصطلاحاتی که استاد شهریار در قالبهای شعری متنوع و در منظومهها و آثار نیمایی به کار برده، دیوان او را از بسیاری از شاعران معاصر وی متمایز کرده و نام او را در کنار جاودانگان ادب فارسی قرار داده است.
شهریار، در دوران جوانی و بعد از شکست عاطفی در عشق نافرجام خود، به عرفان روی آورد.
غزل زیبای «مناجات» و مرثیهی سوزناک «کاروان کربلا» بیانگر روح عرفانی و بینشهای شدید مذهبی شهریار است.
شهریار با ذوق و قریحهی سرشار، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز، طبع شیوای خود را در خدمت شعر قرار داد و «دو مجموعهی شعر به نامهای (انقلاب در شعر شهریار) و (نغمه های خون) از وی به چاپ رسید.» (دلیری، ۱۳۷۵، ج۱: ۷۸۰)
سالهاست که شعر فارسی معاصر با دیوان شعر و آثار شهریار، ارتباطی عمیق و ناگسستنی دارد و آوازهی نام او از مرزهای ایران گذشته و شهرتی فراگیر یافته است.
۳-۲ حمید سبزواری
«استاد حسین ممتحنی با تخلّص «حمید» و معروف به حمید سبزواری، در سال ۱۳۰۴ ه.ش در محلهی «سرده» سبزوار در خانوادهای مسلمان و اهل معرفت زاده شد. پدرش عبدالوهاب، پیشهوری ساده و اهل ذوق بود و جدّش ملا محمد صادق ممتحنی با تخلّص «مجرم» شاعری مردمی بود.
نوجوانی وی همراه بوده است با فرهنگ ستیزیهای خشونتبار و ضد دینی پهلوی اول. حمید، شعر را از همان دوران دبیرستان شروع کرده و به تربیت و تشویق پدر، سمت و سوی مذهبی به آن داده است.
در شانزده سالگیاش شاهد سقوط رضا شاه و شکسته شدن هیمنهی قدرت چند روزهی او بوده است . فقر و بیکاری و شیوع بیماریها و قحطی، حاصل آوردن و بردن رضا شاه و حضور نیروهای بیگانه در کشور بود که ظهور احزاب و گروه های متنوع و بیشمار سیاسی و آزادیهای نسبی را نیز در پی داشت. شاعر مورد نظر ما به هر گروه و حزب و دستهای – به امید آنکه فکر میکرد حامی محرومانند و دردی از وطن دوا میکنند- سر میزد؛ حزب تودهی ایران، حزب عدالت، حزب استقلال و حزب ایران از این زمرهاند که برای حمید سرابی بیش نبودند و نتوانستند عطش عدالت خواهی و ظلم ستیزی و شوق استقلال جویی او را سیراب کنند، لاجرم سرخورده از همهی آنها کناره گرفت، ولی در تکاپوی دائمی بود و بیهیچ هراسی میسرود.
شاعر جوان در جریان نهضت ملی کردن نفت، همسو با مردم گام برمیداشت و قلم میزد . کودتای امریکایی- انگلیسی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ نقطهی پایانی برای این نهضت بود و زمانی که دستگیریها آغاز شد، به ناچار این شاعر جوان و انقلابی مدتی متواری و مخفی شد و تحت شرایطی مجبور به معرفی خود به شهربانی سبزوار گردید و پس از چهار سال بلاتکلیفی و تعلیق، سرانجام تبرئه شد.
نابینایی پدر، اوضاع آشفتهی کشور و وضع نامساعد مالی خانواده و اخراج از شغل معلمی، روند زندگی عادی و تحصیلی و شغلی وی را مختل کرد. استخدام در آموزش و پرورش و کار معلمی، کار در معادن خراسان،کارمندی بانک بازرگانی از زمره کارهایی است که بر تجربهی وی افزود و شعر و قلم وی را پختهتر کرد، اما آخرین شغل وی، کارمندی بانک بازرگانی بوده است.
«حمید» از آغاز جوانی و آشنایی با گروه های سیاسی و مسائل سیاسی تا مقطع پیروزی انقلاب اسلامی، یک لحظه اسلحهی شعر را در پیکار با ظلم حکومتگران غاصب به زمین ننهاد؛ شعر حماسی، اسلحهی وی در این پیکار جانفرسا بوده است.
وقتی آتش انقلاب زبانه کشید، وی با همین سلاح به یاری نهضت برخاست و شعرش در خدمت انقلاب قرار گرفت.» (فیض، ۱۳۸۶: ۲۶و۲۷)
۳-۲-۱ شعر و اندیشه
شعر حمید سبزواری سرشار از آگاهی و امید است و با وجود اینکه مسیر پرفراز و نشیبی را طی کرده اما هم چنان صلابت خود را حفظ کرده است. از سوی دیگر، با پیروزی انقلاب اسلامی، جوانههای شعر در اشعار این شاعر حماسه سرا شکوفاتر شد. در واقع شعر سبزواری همگام با تاریخ نهضت حرکت کرده، نمود هویّت انقلاب و شعر هدفدار و تأثیرگذار مردمی است.
شعر یک ابزار در دست شاعر است که به تناسب زمان، در قالبی متفاوت نموده میشود.حمید سبزواری بیشتر به محتوای شعر توجه دارد تا به قالب.
سبزواری بر این عقیده است که در هر زمان باید بتواند در هر قالبی، یک اثری از خودش باقی بگذارد خواه قصیده، غزل یا مثنوی و در ورای آن اثر، پیامی را به مخاطب برساند و با جامعه همگام شود. بدین واسطه میتواند در پیشبرد فرهنگی جامعه نیز نقشی بسزا داشته باشد. (همان: ۲۰۹)
علاوه بر آن شعر نباید دستاویزی برای تقابل اندیشه با فرهنگ باشد و آن را خدشهدار کند، سبزواری در این زمینه میگوید: «من از سبک نیمایی خوشم میآید، ولی بعضیها را میبینم یک چیزی را بزرگ میکنند که اصلاً با روح فرهنگ ما مغایر است. در آنجا تعریف کردن از یک منظرهای که زشت است، حقیقتاً زشت است،» (همان : ۲۱۰) و اگر، نسبت به این مسائل بیتفاوت باشیم در حقیقت خودِ آن اثر را از بین بردهایم.