«در اوائل دهه ۱۹۵۰، فلسفه تعلیم وتربیت، از طریق بنیانگذاری «جامعه فلسفه تعلیم وتربیت» در سال ۱۹۴۱، از صورت تخصصی به جامعه علمی راه یافت. این جامعه خود را متعهد به یک حرکت فلسفی عملی کردهبود. علی رغم جامعه جاندیوئی، این جامعه، اعتبار اجتماعی نداشت» (باقری، ۱۳۷۶: ۳۵).
«جامعه» در سال ۱۹۵۱مجله «نظریه تربیتی» را منتشر کرد که بیشترین فضای آن در اختیار فلسفه تعلیم وتربیت قرار گرفت. فلسفه تعلیم وتربیت، چنانکه آغازگران آن یعنی «جامعه جاندیوئی» و اعضای آن نشان دادند، حرکتی نامنظمی بود که تلاش میکرد در بازسازی جامعه آمریکا که عمیقاً درگیر رکود اقتصادی بود، جایگاهی برای آموزش وپرورش بیابد (همان منبع، ۱۳۲).
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
فلسفه تعلیم وتربیت آمریکا پس از جنگ به وجودآمد که به دلیل آشنا شدن با فرهنگ کشورهای شرکتکننده در جنگ جهانی دوم به پیشرفت چشمگیری دست پیدا کرد. فلسفه تعلیم وتربیت که پس از جنگ با افزایش تقاضا برای آموزش مواجه گردید، نیاز به تربیت معلم را به خوبی احساس کرد. تقاضایی که تا آن زمان نادیده گرفته شده بود، در ایالات متحده با گسترش امکانات تعلیم و تربیت وبا توجه به دوره های فلسفه تربیتی که تحت هدایت دیوئی در دوره بین دو جنگ، به منزله بخش معینی از تربیت معلم ومطالعه علمی تعلیم وتربیت درآمده بود، فراهم شد (همان منبع،۱۱۵).
در سال ۱۹۶۳ آموزش مذهب وانجام مراسم در مدارس غیرقانونی ومخالف نخستین اصلاحیه ایالات متحده اعلام شد که به موجب آن انجام امور مذهبی در مدارس همگانی مجاز شناخته نمیشد (بست، ۱۳۷۶).
مدرسه نمونه یا «مدرسه آزمایشگاه» یعنی مهمترین موسسه آموزشی تاریخ آموزش وپرورش آمریکا در سال ۱۹۸۴ توسط جاندیویی تاسیس شد اما دیویی در سال ۱۹۰۴ استعفا داد وکرسی فلسفه دانشگاه کلمبیا را تا سال ۱۹۳۰ برعهده گرفت (باقری، ۱۳۷۶).
در سال ۱۹۱۸ -۱۹۱۹ در واشنگتندیسی، عدهای از مربیان تعلیم وتربیت انجمن آموزش وپرورش پیشرو را تشکیل دادند که این انجمن اصولی را که عمدتاً بر کودکمحوری استوار بود در دستور کار خود قرار داد (صفوی، ۱۳۶۶).
در سال ۱۹۱۸ویلیام کلیاپاتریک از طریق نظرات دیویی طرح تازه-ای برای روش پروژه پایهریزی کرد که این روش نه تنها مفهومی از یک روش فنی آموزشی است بلکه فلسفهای از تعلیم وتربیت میباشد که به صورت روش درآمده است (همان منبع، ۳۵).
آموزش اجباری در آمریکا در سال ۱۹۲۰ آغاز شد(فرجاد، ۱۳۷۳). در سال۱۹۲۹ اتحادیه سیاسی اقدام مستقل با هدف بسط احساسات آزادیخواهی وتحکیم مبانی تعلیم وتربیت آمریکا برای ایجاد جامعهای نوکرد (ایروانی، ۱۳۸۹).
گسترش فلسفه هربارت در تربیت معلم که در اواخر قرن نوزدهم شکل گرفت که نظرات کاربردی وعلمی او بر تعلیم وتربیت آمریکا تا اوایل قرن بیستم ادامه داشت (نخستین، ۱۳۷۹). خصوصیات اصلی آموزش و پرورش مستعمرات اکثراً اروپایی باقی ماند. ویژگیهای طبقاتی در آن نقش نداشت علاوه بر آن بی عدالتی آموزشی، تسلط دین بر آموزش وپرورش، اصول شدید آموزش وتدریس، حفظ کردن وبازگویی، آموزش ضعیف وبیسوادی توده های مردم، معلمان خوب تربیتنیافته، تسهیلات ووسایل کمک آموزشی ضعیف، ساختمانهای مخروبه ونامناسب، برنامه تحصیلی محدود وفعالیتهای مختلف تعلیم وتربیتی که حاصل زمینه های خاص مذهبی است (نخستین، ۱۳۷۹).
«طی قرن نوزدهم وبیستم، وقایع جدید ومهم زیادی در تصمیمگیریها وتحولات آموزشی در آمریکا وجود داشت است که گاهی جداسازی آن زمینه ها وتوجهات از هم بسیار مشکل میباشد» (نخستین، ۱۳۷۹). از اواخر دهه ۱۹۵۰ آمریکا، توجه ویژه ای به تحلیل ماهیت یا ویژگیهای دانش مبذول داشت. این بررسیها که تحت عنوان «ساختار دانش» شهرت یافته است. این دیدگاه در آمریکا توسط جروم برونر(۱۹۶۰)، فیلیپ فینیکس(۱۹۶۴)، جوزفشواب (۱۹۶۵) مطرح شد. این دیدگاه برای دانش، ساختارهای متفاوت وبه تبع آن، منطقهای متفاوتی قائل شده وبر همین اساس در برنامه درسی به طور اساسی به رویکرد رشتهگرا یا کثرتگرا اشاره دارد (باقری، ۱۳۸۹).
با تغییر وتحول کشور در دهه های اول قرن بیستم، آموزش وپرورش عمومی نیز تغییر یافت. از بین رویدادهای عمدهای که این تغییرات را در مدارس تحت تأثیر قرار داد ظهور فلسفه های متعارض آموزش وپرورش (سنتی، کودکمحور، مهندسیاجتماعی)، پیدایش روانشناسی در کشور وجهتیابیهای اولیهاش به سوی انتظار فزاینده از آموزش وپرورش بدنبال جنگ جهانی ودوره طولانی رکود بود (وایلز، ۱۳۸۲).
در میان کشورهای غربی، آمریکا نخستین کشوری بود که در آستانه قرن بیستم به گونهای منظم وضعیت تازهای از تعلیم وتربیت را که در حال شکلگیری بود، به عنوان نهضت جدیدی از بازسازی مدارس به وجود آورد (صفوی، ۱۳۷۴). دیویی کسی بود که در نظام تعلیم وتربیت آمریکا در آن دوره نقش اساسی داشت. مرکز فلسفه عملگرای او انسان بود که ریشه در طبیعتگرایی وانسانگرایی داشت. فلسفه پراگماتیسم بر این مبنا شکل گرفت که حقیقت نسبی است (صفوی، ۱۳۶۶).
در سال ۲۰۰۰ هدف عمده تعلیم وتربیت نیازهای کودکان به خصوص در نوباوگی واوان کودکی را مخاطب قرار میدهد (وایلز،۱۳۸۲). در مدارس آمریکا دسته بندیهایی از فلسفه آموزشی ونظریه یادگیری به طور مسالمتآمیز همزیستی دارند. این همزیستی که تا اندازهای پدیده بینظیری است به دلیل برخورداری آنها از یک نظام آموزشی باز، غیرمتمرکز، سیاسیشدهای که کسی بر آن بطور مطلق حکمران نیست (وایلز، ۱۳۸۲).
قرن بیست ویکم همواره نشانه های تغییرات زندگی را منعکس میکند و آموزش وپرورش نمیتواند. استثنایی بر این قاعده باشد. بنظر میرسد در دو دهه قبل این تغییرات در آموزش وپرورش در حرکت بیشتر قرار گرفته بود با تداوم اصلاح آموزشی در قرن بیست ویکم شماری از نوآوریها برای پرداختن به مسائل آموزش وپرورش پیشنهاد شده است. فلسفه تعلیم وتربیت این قرن حاکی از آن است که اگر قرار باشد آموزش وپرورش به مقصد آماده سازی دانش آموزان برای زندگی شاد ومولد در قرن بیست ویکم که تنها میتوان از روی حدس وگمان تقاضاهای آنها را پیشگویی کرد، حرکت کند؛ آموزش وپرورش وظایف بسیار سنگینی خواهد داشت. فناوری به صرف خود تنها راه مشکلات آموزشی وپرورشی کشور نیست بلکه یکی از بخشهای ضروری آن است. با مجهز شدن به ابزار فناوری، همراه با نظرات جدید، میتوان به چالشگری این قرن پاسخ داد وزندگی بهتری برای شهروندان به ارمغان آورد (همان منبع، ۸۳) .
در حال حاضر در ایالات متحده اندیشه های دیوئی که در آموزش و پرورش اصل کودک محوری را پایه گذاری کرده بود واقع می گردد، اگر چه به روش او نیز انتقادت زیادی شده است ولی دیوئی توانست در فلسفه آموزش وپرورش انقلابی جدید به وجود آورد واز خود نامی جاویدان در تاریخ آموزش وپرورش جهان باقی بگذارد که طبق فلسفه وروش او آشنایی کودک با محیط زندگی خود از مسائل اصولی ومهم تلقی میشود، بویژه آشنایی او با صنایع وحرفههایی که در محیط زندگی او رواج دارند. بدینطریق دانشآموزان در زمان تحصیل به دفعات مکرر از کارخانه ها ومراکز صنعتی و کشاورزی منطقه خود بازدید به عمل میآورند (فرجاد، ۱۳۷۳).
۴-۲-۲ اهداف آموزش وپرورش:
نظام اجتماعی آمریکا به فرد اهمیت میدهد، زیرا به اصل تفرد توجه دارند. به همین دلیل در نظام آموزش وپرورش آمریکا، انتخاب افراد به عنوان برگزیدگان وتدارک مدارس خاص برای آنان معنا ندارد وبرای عموم افراد چه با استعداد وچه آنها که در مراحل پایینتری از بهرههوشی قرار دارند، امکان پیشرفت وجود دارد، زیرا در جامعه آمریکا هدف اصلی از آموزش وپرورش تربیت فرد اجتماعی است وبراساس آن توکویل[۲۵] میگوید: «آمریکا در نهایت به برابری افراد با هم بیشتر از آزادی آنها اهمیت میدهد». به عبارت دیگر آمریکا کوشش میکند که برنامههای تربیتی وآموزشی خود را در سطح متعارف وقابل فهم برای توده های وسیع جامعه مطرح واز امتیازات فردی چشم بپوشد (فرجاد، ۱۳۷۳).
که شامل اهداف کلی زیر میباشد:
۱-دستیابی یکسان به آموزش عمومی حتی برای گروه های اقلیت ومعلولیت
۲- تعهد به عقاید دمکراتیزم وآزادیهای فردی وتوجه به تنوع جمعیت
۳- شکوفا نمودن قوای پتانسل هر یک از کودکان تا حد ممکن، تا بعنوان یک شهروند جامعهای آزاد به خدمت بپردازد.
۴- دانشآموزان ایالت متحده در علوم وریاضیات اول شوند.
۵- هر بزرگسال آمریکایی باسواد شود.
۶- کوشش آموزش وپرورش کشور در جهت دستیابی به برنامههای در حال پیشرفت در مهارتها وموقعیتهای حرفهای، کسب دانش ومهارتهای مورد نیاز وآموزش وآمادهسازی دانشآموزان آمریکایی برای قرن ۲۱ قرار گیرد.
۷- هر مدرسه مشارکت ودخالت والدین را در امر پیشرفت، رشداجتماعی، عاطفی، علمی فرزندان خود افزایش دهد (دفتر اطلاع رسانی وسنجش افکار، بی تا).
۴-۲-۳ اهم سیاستهای آموزش وپروش
۱-تقویت تحقیقات کاربردی وتعقیب تحقیقات بین المللی وملی
۲-تعامل با صاحب نظران سیاستگذاران و رهبران آموزش در جهت بهبود سیاستها
۳-تقویت میزان پاسخگویی نظام آموزشی
اصلاح ارزشیابی برنامه درسی وتحلیل اجزای نظام آموزش عمومی برپایه تغییر وتحوّل وضع اجتماعی آموزش معلمان
تقویت تفکر استدلال دانشآموزان وارزیابی مداوم آنان
توسعه دانشکدههایی برای دانش آموزان کم درآمد وارائه تسهیلات برای آنها
۷- بالابردن سطح استانداردها وپیشرفت در زمینه آموزش ویادگیری
۸-تأکید برتربیت-شهروند مناسب که در بازارتجارت جهانی رقابت موفقیتآمیز داشته باشند.
۹-تعهد به عقاید دمکراتیزم وآزادیهای فردی وتوجه به تنوع جمعیت
۱۰-دستیابی یکسان به آموزش عمومی برای گروه های اقلیت ومعلولیت (بنیسی، ۱۳۸۴)
۴-۲-۴ مقاطع آموزشی:
آمریکا دارای ایالتهای بسیاری است که هر ایالتی مجاز است در قلمرو آموزش وپرورش برحسب نیازها وخواستههای مردم خویش عمل نماید. بنابراین مقاطع آموزش نیز در ایالتهای مختلف تا حدی متفاوت است (فرجاد، ۱۳۷۳).
ولی بطور کلی وضعیت تحصیلات ابتدایی ومتوسطه در آمریکا تابع طرح ۴-۸ میباشد بدین ترتیب که مدرسه شامل ۸ کلاس ومدرسه متوسطه فقط ۴ کلاس دارد وقبل از مدارس کودکستان وجود دارد وقبل از کودکستان نیز مدارسی که آنها را پرورشی مینامند (پور مقدّس پور، ۱۳۴۸). پس از تحصیلات متوسطه کالجها (دانشکدهها) ومدارس حرفهای مختلفی وجود دارد که یک آمریکایی میتواند در آنها تحصیلات خود را ادامه دهد. که دوره تحصیلات در کالج ها ۴سال میباشد (فرجاد، ۱۳۷۳).
دوره آموزش ابتدایی در آمریکا هشت سال طول میکشد که عبارت از یک یا دو سال قبل از دبستان که یک سال مخصوص کودکستان وشش یا هفت سال آن ویژه دوره ابتدایی است. بیشتر کودکستانها نیمه وقت هستند وسال اول ابتدایی نیز نیمه وقت است. سن ورود به دبستان شش سالگی است ودوره ابتدایی در ۱۴ سالگی ختم می-شود. هدفهای این دوره شامل: ایجاد مهارت، آشنایی با محیط، ایجاد عادات مطلوب در دانشآموزان، خواندن، نوشتن، حساب کردن، ایجاد عادات مطلوب در دانش آموزان برای ورود به مدرسه متوسطه که معمولاً در سالهای پنج وششم تحصیلات ابتدایی به این مسئله توجه میشود (فرجاد،۱۳۷۳).
این مقطع اجباری بوده وبه صورت رایگان به دانشآموزان ارائه میشود. موضوعات محوری در این دوره شامل: زبان انگلیسی، متون قرائتی، مهارتهای زبانی، آمار، ریاضیات، مطالعاتاجتماعی، تاریخ وعلوم میباشد (دفتر اطلاع رسانی سنجش افکار، بی تا).
آموزش متوسطه در ایالت مطابق با قوانین سیاستها وتدابیر ایالات وحوزه مدارس محلی بر طبق موادبرنامهدرسی که شامل ریاضی، علوم، زبان انگلیسی، علوم اجتماعی میباشد. سیستم آموزشی در متوسطه واحدی است ودانشآموزان وابسته به علاقه خود، به انتخاب واحدهای مختلف میپردازند. معلمان راهنما در این مورد شاگردان را راهنمایی میکنند. از سال دهم دانشآموزان وضع آینده خود را برای ورود به دانشگاه یا فارغ تحصیلی در پایان دوره متوسطه و اشتغال در بازار کار، پیش بینی میکنند (فرجاد،۱۳۷۳).
«به منظور دموکراتیزه کردن آموزش وپرورش در آمریکا، در حال حاضر اقدامات موثری صورت گرفتهاست که بر این اساس همه دانشآموزان به دبیرستانها را پیدا کرده و-براساس علائق واستعدادهای خود تحصیل مینمودند» (فرجاد،۱۳۷۳: ۱۲۸).
بررسی سوال سوم پژوهش
۴-۳ جایگاه ونقش فلسفه تعلیم وتربیت در نظام آموزش وپرورش کشور ژاپن چگونه است ؟
۴-۳-۱فلسفه تعلیم وتربیت و نظام آموزشی ژاپن
پایتخت این کشور توکیو است. زبان این کشور ژاپنی است که از دشوارترین زبانهای دنیا میباشد. در ابتدا حکومت این کشور امپراتوری بود(سرکارانی، ۱۳۸۲). کشور کوچک ژاپن در کنارهی اقیانوس آرام طی چند دههی اخیر توانسته است خود را به عنوان یکی از امپراطوران تکنولوژی، صنعت و اقتصاد به جهان معرفی نماید مسلماً منابع نفت وگاز باعث توسعهی این کشور آتشفشانی و زلزله خیز نشده است بلکه توجه به نیروی انسانی ومدیریت آن، راز توسعهی ژاپن بوده است (مشکی باف،۱۳۹۰).
برای پی بردن به فلسفه تعلیم وتربیت ژاپن باید به ریشه های تاریخی، سیر تحول ومحتوای فرهنگ آن اشاره نماییم که مورخین معمولاً ادوار تاریخ جدید سیاسی ژاپن را به دوران قبل از رستاخیز میجی[۲۶]یعنی دوران توکوگووا[۲۷](۱۸۶۸-۱۶۰۲ میلادی) ودوران بعد از رستاخیز(سال ۱۸۶۸ میلادی به بعد) تقسیم میکنند (جعفریان، ۱۳۷۳) .