وی اتلاف مازاد بالقوه را در چهار عامل میداند: ۱٫ مصرف اضافی جامعه ۲٫کارکنان غیر مولد ۳٫ هدر رفتن محصول، بیبند و باری و سوء اداره دستگاه تولیدی؛ ۴٫ عدم تولید محصول به علت بیکاری ناشی از هرج و مرج تولید سرمایهداری و نارسایی تقاضای مؤثر؛
به طور کلی پلباران به نقش سرمایه گذاری خارجی در داخل کشورهای توسعه نیافته معتقد است که سرمایه گذاری خارجی نیز موجب توسعه نمی شود و در نهایت امر منجر به خارج شدن مازاد اقتصادی از کشورهای توسعه نیافته میگردد. پلباران از طرفی به نقش تخریبی مازاد اقتصادی خارج شده از کشورهای عقب مانده و از طرفی دیگر به نقش سازنده آن در کشورهای توسعه یافته اشاره می کند.
۲-۷-۲- ۳-کاردوزو[۵۹]
وی به وابستگی جدید توجه دارد و متمایز از نظرات فرانک و باران است. به روششناسی تاریخی-ساختاری- تبیینگرایانه – درونگرایانه در وابستگی توجه می کند. چهار ویژگی را برای شکل گیری توسعه مطرح می کند (زاهدی مازندرانی، ۱۳۹۰):
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
-
- علاقه سرمایهداری بین المللی در سرمایه گذاری مستقیم در صنعت؛
-
- به قدرت رسیدن بخش ضدپوپولیستی ارتش و تکنوکراتی که علاوه بر عهدهدار شدن وظیفه سرکوب نقش نوسازی اقتصادی و نظام اداری را ایفا می کند؛
-
- روشهای سنتی نقش مسلط خود را از دست می دهند؛
-
- بخش مردمی قدرت خود را از دست می دهد.
کاردوزو سه عامل: دولت اقتدارگر، شرکتهای چند ملیتی و بورژوازی محلی را عامل توسعه وابستگی میداند. لیکن این اندیشه کاردوزو نتوانست پاسخ مثبتی به وابستگی دهد (زاهدی مازندرانی، ۱۳۹۰).
۲-۷-۲-۴- نظریه دوسانتوس[۶۰]
وابستگی وضعیت مشروطی است که در آن اقتصادهای گروهی از کشورها به وسیله توسعه و گسترش گروهی دیگر مشروط می شود، این وضعیت مشروط کننده بر تقسیم بین المللی کار در اقتصاد جهانی استوار است که روابطش نابرابر و مرکباند. و این را با پیوند و شناسایی ضروری منافع گروه های مسلط چه در مراکز سلطه و چه در کشورهای وابسته و دیگری غیر عملی بودن استقلال مرتبط میدانند (زاهدی مازندرانی، ۱۳۹۰).
۲-۸- نظریه انگیزه به پیشرفت
در نظریه شخصیتی مورای انگیزه پیشرفت به صورت بخشی از نیازهای عمده فردی مطرح شده است. در طبقه بندی مزلو[۶۱] از بین نیازها به نیازهای اجتماعی مثل مقام و موقعیت اجتماعی با محبوبیت فردی و اجتماعی نیز اشاره شده است. روزن[۶۲] محدودیت انگیزه پیشرفت در جوامع سنتی را ناشی از فقر دانسته و معتقد است که با گسترش فقر فرصت و امکان ترقی و پیشرفت بسیار محدود می شود. هاگن[۶۳] شروع رشد اقتصادی را ناشی از شخصیت فرهنگی میداند. وی در کتاب درباره تئوری اجتماعی معتقد است، که بیتحولی جامعه سنتی ناشی از تربیت شخصیت استبدادی در افراد است. برای در هم شکستن چنین قالبهای شخصیتی باید احساس به موفقیت در یک گروه ایجاد شود. این احساس باید از کودکی در افراد پرورش یابد (کیندل، ۱۳۵۷).
دوید مکلهلند مشهورترین و مهمترین نظریه انگیزه پیشرفت را ارائه داده است. به اعتقاد او انگیزه پیشرفت عاملی است که در ذهن انسانها تغییر ایجاد می کند، نه اینکه توسط ذهن تولید شود. مککلهلند حتی ظهور و سقوط امپراطوریها را بر حسب فعالیت پرورش کودک توضیح میدهد و با بررسی محتوای کتابهای کودکان همبستگی معنیداری را بین انگیزه پیشرفت در این کتابها و سطح توسعه در نسل بعد مییابد و تغییراتی را که این انگیزه در جامعه ایجاد می کند و موجب توسعه اقتصادی می شود مطالعه کرد و مورد بررسی قرار داد. به عقیده وی کودکانی انگیزه پیشرفت دارند که والدینشان در زمان کودکی ارزشهای مربوط به این انگیزه را در آنها میآموزند. یعنی به کودکان یاد می دهند که مستقل باشند، روی پای خود باشند و معتقد است که انگیزه پیشرفت را میتوان به جامعه توسعه یافته تزریق کرد و به سرعت در سطح آن گسترش داد و جامع را به سوی تحرک و فعالیت سوق داد. بنابراین، در پرورش نیروی انسانی باید به ایجاد و تقویت این انگیزه و انگیزه دیگری که موجب تلاش و فعالیت می شود، توجه شود. اما این کار باید به کمک تغییر نظام ارزشی صورت گیرد، زیرا منبع انگیزه به پیشرفت ارزشها عقاید و ایدئولوژی است و ریشه پایین بودن انگیزه کار فعالیت و ضعیف بودن انگیزه پیشرفت را باید در نظام ارزشی جستجو کرد (اردبیلی، ۱۳۷۴).
۲-۹- مطالعات تجربی پیرامون علل توسعه نیافتگی روستاهای ایران
حسینی (۱۳۷۵) در تحقیقی با عنوان مقایسه درجه توسعه یافتگی روستایی استانهای کشور نشان داد که استانهای کهگیلویه و بویراحمد و سیستان بلوچستان در زمره بدترین و تهران، اصفهان و سمنان بهترین استانها در رتبهبندی مناطق روستایی کشور قرار گرفتند.
تقوایی و نیلیپورطباطبایی (۱۳۸۵) در پژوهشی با عنوان بررسی شاخص های توسعه در مناطق روستایی استانهای کشور با بهره گرفتن از روش اسکالوگرام نشان دادند که اختلاف و شکاف زیادی در بین استانهای کشور وجود دارد و از لحاظ شاخص های مختلف توسعهای، مناطق روستایی استان مازندران بهترین رتبه را با ۱۲۰ امتیاز و مناطق روستایی استان سمنان کمترین رتبه را با ۸ امتیاز کسب کردند. کلانتری و همکاران (۱۳۸۵) در پژوهشی با عنوان چالشهای عمده توسعهروستایی در ایران جهت دستیابی به توسعه پایدار به این نتیجه رسیدند که فقدان تنوع در فعالیتهای اقتصادی، سطح پایین درآمد، فقر روستایی، فقدان مدل مناسب عدم هماهنگی برنامه ها و توسعهروستایی، عدم مشارکت سازمانهای غیر دولتی، شرایط اکولوژیکی نامساعد روستاها، استفاده از تکنولوژی مناسب در بخش کشاورزی، فقدان آگاهی روستاییان کوچک بودن روستاها، غلبه نیروی کار غیرمتخصص بر فعالیتهای روستایی و ضعف زیرساختهای روستایی از چالشهای مهم توسعه روستایی هستند.
افراخته (۱۳۸۵) در پژوهشی با عنوان نقش ادراک محیطی در توسعه نیافتگی روستایی شهرستان فومن نشان داد که نابرابری، بیکاری، فقر، مهاجرت، کمبود سرمایه، نبود مهارت و خلاقیت، بیتوجهی به اندیشه جدید از سوی مردم و برنامه ریزی روستایی مهمترین عوامل مؤثر در توسعه نیافتگی روستاها میباشند. مختاریحصاری و زارعیدستگردی (۱۳۸۶) در مطالعه ای با عنوان بررسی موانع و چالشهای توسعهروستایی ایران از منظر برنامه ریزی نشان دادند که پراکندگی شدید نقاط روستایی، کوچکبودن، عدم وجود ساختار مشارکتی، عدم انسجام اجتماعی بین تولیدکنندگان روستایی، کمبود سازمانها و نهادهای مردمی برای مشارکت، روابط نامتعادل شهر و روستا، دشواری نگهداری جمعیت در محیطهای روستایی به دلیل مشکلات اقتصادی و اجتماعی، شهرگرایی روستاییان، فقدان الگو و مدل مشخص، نابسامانی در مدیریت سرزمین، نبود برنامه ریزی دراز مدت، عدم اعتقاد بعضی تصمیمگیران در ساختار برنامه ریزی کشور به توسعهروستایی، وجود ساختار فضایی متمرکز، تسلط ساختار بخشینگری، عدم ارتباط بین سازمانهای اجرایی عمدهترین موانع توسعهروستایی در ایران هستند.
بهرامی (۱۳۸۶) در مطالعه ای با عنوان چالشهای عمده توسعهروستایی در کردستان نشان داد در بخش اقتصادی کمبود درآمد، فقر، در بخش کالبدی و فیزیکی ضعف سکونتگاهها در برابر زلزله، کمبود مصالح مقاوم، در بخش طبیعی، ارتفاع زیاد، شیب تند زمین، فقدان توازن بین دام و مرتع، در بخش مدیریت و برنامه ریزی به فقدان سیاست منطقی در برابر روستا و ضعف مشارکت مردم، در بخش اجتماعی کمبود خدمات، بالا بودن نرخ بیکاری، عمدهترین چالشهای توسعهروستایی هستند. امینینژاد و همکاران (۱۳۸۷) در پژوهشی با عنوان ضریب توسعه یافتگی دهستانهای حوزه پارس جنوبی به این نتیجه رسیدند که ضریب توسعه این دهستانها متفاوت است و عدم تعادل زیادی بین آنها مشاهده می شود و برخوردارترین دهستان عسلویه نسبت به محرومترین بردخون، ۵/۳۵ برابر برخوردارتر است. دهستانهای حومه دیر، جمکوری، بردخون، آبدان و نایبند همه شاخص های اقتصادی و اجتماعی در شرایط نامناسب قرار دارند. قالیباف و میرزازاده کوهشاهی (۱۳۸۸) در مطالعه دیگری به نام علل و موانع توسعه نیافتگی جزیره ابوموسی نشان دادند که مجموعه عواملی مانند موضوعات سیاسی نظیر وضعیت مالکیت جزیره، روابط با کشور امارات، ضعف سیاستگذاری کلان و مسائلی مانند موقعیت جغرافیایی، وضعیت اقلیمی، ناپایداری جمعیت سبب توسعه نیافتگی این منطقه شده اند. مطیعی لنگرودی و سخایی (۱۳۸۸) در پژوهشی با عنوان مشارکت مردمی و توسعه یافتگی در دهستان سلگی شهرستان نهاوند نشان دادند که جوانی جمعیت، نبود کار و درآمد، کاهش اعتماد اجتماعی به عملکرد دولت، وجود اختلاف بین روستاییان، چند طایفهای بودن، ناآگاهی اجتماعی و سیاسی و ناآگاهی از برنامه های مشارکتی، تقدیرگرایی و سپردن امور به سرنوشت و تصدیگری دولت موانع توسعه هستند.
خداپناه و بیگمحمدی (۱۳۸۸) پژوهشی را با عنوان ارزیابی و طبقه بندی مناطق روستایی بخش مرکزی شهرستان اردبیل بر اساس میزان برخورداری از شاخص های توسعه انجام دادند. هدف از انجام این پژوهش، بررسی و مطالعه وضعیت شاخص های اجتماعی، فرهنگی، بهداشتی و زیربنایی، دهستانهای مورد مطالعه و رتبه بندی این دهستانها از نظر برخورداری از شاخص های توسعه و تعیین محرومترین و برخوردارترین آنها و نشان دادن، اولویتهای توسعه در منطقه بود. در این پژوهش ۳۰ شاخص توسعه مورد استفاده قرار گرفته است و با بهره گرفتن از روش تاکسونومی عددی، درجه
توسعه یافتگی دهستانهای بخش مورد مطالعه تعیین شده است. نتایج تحقیق نشان میدهد، دهستان سردابه به علت توسعه یافتگی بیشتر نسبت به دیگر دهستانها ناهمگن میباشد. دهستان کلخوران در رتبهی حد متوسط توسعه و بقیهی دهستانها در رتبهی محروم و خیلی محروم قرار دارند.
شریفی و خالدی (۱۳۸۸) پژوهشی را با عنوان اندازه گیری و تحلیل سطوح توسعه مناطق روستایی استان کردستان با بهره گرفتن از روشهای تحلیل عاملی و تاکسونومی عددی انجام دادند. آنها برای دستیابی به چنین هدفی از ۴۵ شاخص توسعه استفاده کرده اند. نتایج این پژوهش نشان میدهد که مناطق روستایی استان در سطح شهرستان همگن است. اگرچه طی دو مقطع زمانی ۱۳۷۵ و ۱۳۸۵ درجه توسعه نواحی روستایی استان در سطح شهرستان و بخش رشد داشته، اما ضریب دوگانگی حاصل مبین عدم توازن این رشد بوده به گونه ای که تغییری ساختاری در رتبه و جایگاه شهرستانهای استان به لحاظ سطح توسعه مناطق روستایی استان نیفتاده است.
کریمی و هاشمی (۱۳۸۸) در پژوهشی با عنوان نظرسنجی از روستاییان در مورد چالشهای توسعه پایدار روستایی در دهستان ساروق شهرستان اراک، نبود بهداشت، کمبود درآمد، اشتغال، پایداری جنگل و خاک و آب را به عنوان مهمترین چالشهای توسعه پایدار روستایی برشمردند.
سلمانی و همکاران (۱۳۸۹) در مطالعه ای به عنوان بررسی ابعاد سرمایه اجتماعی در توسعه روستایی نشان دادند که عوامل مربوط به مشارکت شامل مشارکت مالی، ارتباط با مدیریت روستا، اعتماد، از عوامل توسعه روستایی میباشند. موسیپورمیاندهی و استعلاجی (۱۳۸۹) در مطالعه ای با عنوان تحلیلی بر سطوح توسعه یافتگی نواحی روستایی شهرستان بندر انزلی نشان دادند که سطوح برخورداری در هر یک از ابعاد اقتصادی، اجتماعی و خدماتی با یکدیگر برابر نیست. در مجموع ۶/۶۶ درصد از روستاها توسعه یافته، ۹/۲۲ درصد کمتر توسعه یافته و ۵/۱۰ درصد توسعه نیافته هستند. فتحی (۱۳۸۹) در پژوهشی با عنوان تحلیل نظاممند نقش عوامل جغرافیایی در توسعه روستاهای استان اردبیل به این نتیجه رسید که کمبود نیروی انسانی متخصص، ضعف زیرساختهای بیرونی و درون استانی، شرایط اقلیمی، محدودیت اراضی کشاورزی، شیب تند زمین، پراکندگی آبادیها، فقدان دشت، تعداد چشمه و پراکندگی آنها از تنگناهای مناطق توسعه نیافته میباشد.
علیائی و محمدینژاد (۱۳۸۹) در پژوهشی با عنوان نقش سرمایه اقتصادی در توسعه نیافتگی روستایی ایران نشان دادند که مهمترین چالشهای روستاها، اشتغال، درآمد، عدم دسترسی و استفاده از تسهیلات بانکی میباشد. همچنین به این نتیجه رسیدند که اگر سرمایه اقتصادی در منطقهای بالا باشد آن منطقه دارای توسعه بالا میباشد. میری و همکاران (۱۳۸۹) در مطالعه ای با عنوان نقش سرمایه اجتماعی در توسعهروستایی در منطقه پشت آب سیستان به این نتیجه رسیدند که بین سرمایه اجتماعی و توسعه روستایی رابطه معناداری وجود داشته و در این رابطه هر یک از پارامترها می تواند نقش تأثیرگذاری داشته باشد. از اینرو، میزان سرمایه اجتماعی و بهینه نمودن آن می تواند نقش مؤثری در توسعه روستایی منطقه داشته باشد.
افشانی و همکاران (۱۳۹۰) پژوهشی را با عنوان مقایسه نقاط روستایی کشور بر اساس
شاخص های توسعه انسانی در سالهای ۱۳۷۵ و ۱۳۸۵ انجام دادند. بدین منظور برای سنجش توسعه انسانی از روش تاکسونومی عددی و با بهره گرفتن از چهارده شاخص در سه بخش آموزشی، اقتصادی و بهداشتی پرداخته شده است. نتایج پژوهش نشان داد که نابرابریهای بسیاری میان نقاط روستایی استانها وجود دارد، با اینکه بهبود نسبی در وضعیت توسعه انسانی در فاصلهی ده ساله مورد بررسی، از ایجاد تغییراتی خاص در سلسله مراتب و رتبهی نقاط روستایی استانهای مختلف حکایت دارد.
علیائی (۱۳۹۰) در پژوهشی با عنوان علل توسعه نیافتگی روستایی ایران از منظر سرمایه انسانی و اجتماعی نشان داد که وابستگی روستاییان به تصمیم گیری بیرونی، ضعف مهارت های رهبری و سازماندهی در میان روستاییان، پایین بودن اعتماد به نفس روستاییان برای تصمیم گیری، فقدان مدیریت مطلوب توسعهروستایی در سطح ملی، منطقهای و محلی، تشدید بیکاری دایمی و فصلی روستاییان کشور، مهاجرت بیرویه روستاییان بالاخص جوانان و نخبگان روستایی، علل توسعه نیافتگی روستاهای ایران هستند. علیائی همچنین نشان داد که بین سرمایه انسانی و سرمایه اجتماعی به عنوان شاخص های مهم اجتماعی در برنامه ریزیهای توسعهروستایی رابطه معناداری وجود دارد. سپهردوست (۱۳۹۰) در پژوهشی با عنوان عوامل مؤثر بر توسعه یافتگی از دیدگاه شاخص های سلامت نشان داد که با توجه به شاخص های در نظر گرفته در بخش بهداشت و درمان استانهای سیستانبلوچستان، کهگیلویه و بویراحمد و لرستان در زمره بدترین استانها و اصفهان و تهران بهترین استانها در بین استانهای کشور قرار گرفتند و توزیع نامتعادل پنج عامل شامل، پزشک، مراکز بهداشتی و درمانی روستایی، فاضلاب شهری و روستایی و خانه بهداشت باعث تفاوتهای منطقهای شده است. ابراهیمزاده و رئیسپور (۱۳۹۰) در مطالعه ای با عنوان بررسی روند تغییرات درجه توسعه یافتگی مناطق روستایی استان سیستان و بلوچستان به این نتیجه رسیدند که ۵۴ درصد روستاها در طبقه توسعه یافته، ۳۰ درصد در ردیف نیمه توسعه یافته و ۱۶ درصد در طبقه محروم قرار گرفتند. آرتور[۶۴] (۱۹۶۴) در تحقیقی به بررسی عوامل اقتصادی و اجتماعی و نقش دولتها در توسعه ناحیهای در آتلانتا پرداخت و به این نتیجه رسید که آنچه باعث توسعه این ناحیه شده مدیریت، هماهنگی در برنامه ریزی نسبت به دیگر نواحی است. طلانی[۶۵] (۲۰۰۳) پژوهشی را با عنوان انتخاب یک سیستم برای توسعه مناطق روستایی در ۱۳ بخش از شهرستان ساوه در استان مرکزی انجام داد. وی در این پژوهش با ارائه روشی انعطافپذیر، موقعیت موجود شاخص های توسعه روستایی را با بهره گرفتن از تحلیل تاکسونومی عددی جهت اولویتبندی تخصیص بودجهی پروژه های توسعه روستایی مشخص کرده و با طراحی پنج نقشهی مقیاسی از طریق سامانهی اطلاعات جغرافیایی، مدلی فضایی برای توسعه نقشههای اولیه از مکانهای مناسب پیشنهاد داده است.
اعظمی[۶۶] و همکاران (۲۰۱۲) در پژوهش دیگری با عنوان تعیین سطوح توسعه یافتگی روستاهای همدان در طی سالهای ۲۰۰۶- ۱۹۹۶ نشان دادند که مناطق روستایی استان همدان با کاهش نابرابری اقتصادی در طی این سالها روبهرو بوده اما در شاخص های کشاورزی، سلامت و آموزش و پرورش این نابرابریها زیاد شده است. همچنین در این پژوهش مناطق توسعه یافته و توسعه نیافته شناسایی شدند.
۲-۱۰- جمع بندی از مرور پیشینه نگاشته ها
با استناد به پیشینه نگاشته ها پیرامون علل توسعه نیافتگی روستاها و همچنین شاخص های توسعهروستایی و نتایج پژوهشهای گذشته که در بالا به آنها اشاره شد، عوامل توسعه نیافتگی به پنج بخش تقسیم میشوند که عبارتند از: اقتصادی (بیکاری، فقر، کمبود سرمایه، کمبود درآمد، کمبود خدمات، اشتغال، عدم دسترسی به تسهیلات)، اجتماعی (نابرابری، نبود مهارت و خلاقیت، سرمایه اجتماعی، وجود اختلاف بین روستاییان و چند طایفهای بودن، کمبود نیروی انسانی متخصص)، فرهنگی (ناآگاهی، تقدیرگرایی، وابستگی روستاییان به تصمیم گیری بیرونی)، محیطی وکالبدی (پراکندگی روستاها، کوچک بودن روستاها، وجود ساختار فضایی متمرکز، ارتفاع زیاد، شیب تند زمین)، سیاسی (سازمانها، برنامه ریزی، اعتقاد تصمیم گیران، بخشینگری، نبود مدل مشخص، مدیریت).
فصل سوم
مواد و روشها
۳-۱- معرفی منطقه مورد مطالعه
۳-۱-۱- پیشینهی تاریخی
استان کهگیلویه و بویراحمد دارای پیشینهی کهن تاریخی است. هر چند در گذشتهای نه چندان دور، جزء یکی از بلوکهای استان فارس بوده که خود شامل دو قسمت میشد، قسمت شمال شرقی که آن را سردسیر و کوهستانی و پشتکوه مینامیدند و قسمت جنوبی و غربی که نرهکوه و بهبهان نامیده میشد. در عهد باستان محدوده کهگیلویه، انشان یا انزان نامیده میشد که شامل کهگیلویه و ممسنی بوده است. پژوهشگران بر این باورند که مردمان انزان خود بخشی از مردمان پارس بوده و با هخامنشیان همنژاد بوده اند. در سال ۱۲۵۸ هجری قمری، رامهرمز، شادگان، هندیجان، بندر معشور، لیراوی و زیدون جزء کهگیلویه و بهبهان بوده اند (بهبهان و کهگیلویه دارای سرزمین و محدوده مشترک بوده اند) و از آن تاریخ به بعد مناطق نامبرده از آن جدا شدند. از سال ۱۳۲۴ هجری شمسی به جهات سیاسی، بویراحمد از کهگیلویه مجزا و ضمیمهی استان فارس گردید. در دهه ۱۳۳۰ در قلمرو ایل بابویی شهر دوگنبدان شکل گرفت. در پانزدهم آبان ماه ۱۳۳۸، کهگیلویه نیز از بهبهان جدا گردید و شهرستان کهگیلویه با مرکزیت دهدشت شکل گرفت، اما همچنان جزء استان خوزستان بود. سرانجام در ۲۲ تیرماه ۱۳۴۲ هجری شمسی طبق تصویبنامه مجلس شورای ملی وقت، سرزمین ایلات ششگانه کهگیلویه و بویراحمد (بویراحمد، طیبی، بهمئی، چرام، دشمن زیاری، بابویی) که تا آن زمان بخشی جزء استان فارس و بخشی جزء خوزستان بود، از این دو استان جدا شد و به فرمانداری کل تبدیل گردید و متعاقب آن شهر یاسوج مرکز استان در سال ۱۳۴۴ هجری شمسی به واسطه قلمرو ایل بویراحمد و ملاحظات سیاسی شکل گرفت و سرانجام در خرداد سال ۱۳۵۵ هجری شمسی با همان محدوده به استان تغییر یافت. در تاریخ ۹ اسفند ۱۳۷۹ بخشی از شهرستان بویراحمد با عنوان شهرستان دنا به مرکزیت شهر سیسخت مجزا و به شهرستان مستقل تبدیل شد و در تاریخ ۹ دی
۱۳۸۳ نیز قسمتی از شهرستان کهگیلویه به مرکزیت لیکک از این شهرستان جدا و تحت عنوان شهرستان بهمئی نام گرفت. خلاصه آنکه تشکیلات سیاسی عشایر کهگیلویه و بویراحمد از سال ۱۳۳۰هجری شمسی به بعد، به تدریج دچار دگرگونی گردید. این روند از سال ۱۳۴۱ که اصلاحات اراضی اجرا شد، شتاب بیشتری گرفت و تا قبل از آن همه ایلات مذکور به صورت مال، اولاد، طایفه و ایل سازمان یافته بودند (استانداری کهگیلویه و بویراحمد، ۱۳۹۰).
۳-۱-۲- جغرافیای طبیعی
۳-۱-۲-۱-موقعیت جغرافیایی استان کهگیلویه و بویراحمد
استان کهگیلویه و بویراحمد با مساحتی بالغ بر ۱۶۲۶۴ کیلومتر مربع در جنوب غربی ایران، واقع در دامنههای سلسله جبال زاگرس قرار گرفته است. این استان بین دو مدار ۲۹ درجه و۵۲ دقیقه و۳۱ درجه و ۲۶ دقیقهی شمالی و نصف النهارهای ۴۹ درجه و ۵۵ دقیقه و۵۱ درجه و۵۳ دقیقهی شرقی قرار گرفته است (استانداری کهگیلویه و بویراحمد، ۱۳۹۰). این استان از لحاظ مرزهای جغرافیایی محدود به استانهای چهارمحال و بختیاری در شمال، فارس و اصفهان در شرق، فارس و بوشهر در جنوب و استان خوزستان در غرب است (شکل ۳-۱). سرزمینی کوهستانی و تقریباً مرتفع میباشد که کوههای زاگرس با رشتههای موازی، سراسر شمال و شرق و کوههای سیاه و سفید، خومی، خائیز و نیر، جنوب شرقی آن را دربرگرفتهاند. بلندترین نقطه استان، قلهی دنا با ارتفاع ۴۴۰۹ متر و پستترین ناحیهی آن، لیشتر به ارتفاع حدود ۵۰۰ متر از سطح دریا میباشد. در حال حاضر، این استان دارای ۷ شهرستان، بویراحمد، کهگیلویه، دنا، گچساران، باشت، چرام و بهمئی میباشد. برپایهی آخرین سرشماری در سال ۱۳۹۱، این استان دارای ۱۲۵۷۷۹ خانوار با جمعیت ۶۵۸۶۲۹ نفر بوده است. شکل ۳-۱ موقعیت منطقه مورد مطالعه را نشان میدهد.
شکل ۳-۱- موقعیت استان کهکیلویه و بویراحمد
۳-۱-۲-۲-شهرستان بویراحمد
این شهرستان در شمال شرقی استان واقع و مرکز آن شهر یاسوج است، که در مختصات جغرافیایی ۵۱ درجه و ۳۶ دقیقه طول شرقی و ۳۰ درجه و ۴۰ دقیقه عرض شمالی و ارتفاع ۱۸۷۰ متری از سطح دریا قرار دارد (استانداری کهگیلویه و بویراحمد، ۱۳۹۰). جمعیت این شهرستان بر طبق سرشماری سال ۱۳۹۰، برابر با ۲۴۳۷۷۱ نفر بوده است که حدود ۱۲۲۴۸۰ هزار نفر در مناطق شهری ساکن هستند و بقیه را جمعیت روستایی و عشایری تشکیل میدهند. این شهرستان دارای پنج بخش (مرکزی، سپیدار، کبگیان، لوداب و مارگون) و ۱۱ دهستان (دشتروم، سررود جنوبی، سررود شمالی و کاکان (بخش مرکزی) سپیدار مرکزی (سپیدار) و چیتاپ و دمچنار (کبگیان)، چین و لوداب (لوداب)، مارگون و زیلایی (مارگون) میباشد (استانداری استان کهگیلویه و بویراحمد،۱۳۹۰).
شکل ۳-۲- موقعیت منطقه مورد پژوهش(شهرستان بویراحمد)
۳-۱-۲-۳- منطقه مارگون
منطقه مارگون از توابع شهرستان بویراحمد در استان کهگیلویه و بویراحمد به فاصله ۷۵ کیلومتری از شهر یاسوج (مرکز استان) به عنوان مرکز بخش مارگون واقع شده است. این بخش از شرق به بخش پاتاوه و شهرستان دنا و یاسوج و از طرف شمال به منطقه شبلیز و استان چهارمحال و بختیاری، از جنوب به بخش و شهر لوداب و از غرب به منطقه دیشموک شهرستان کهگیلویه منتهی می شود. ارتفاع شهر مارگون از سطح دریا ۲۲۴۸ متر است و این ارتفاع زیاد سبب وجود آب و هوای سرد در این شهر شده است که در فصل زمستان معمولاً پوشیده از برف است و میانگین بارش سالیانه آن ۸۴۱ میلیمتر است. مردم این شهر مسلمان و دارای مذهب شیعه بوده که با گویش لری تکلم می کنند و آنها معمولاً کسبه یا کشاورز و دارای مشاغل فرعی مانند رانندگی، کارگر ساختمانی و… میباشند. این منطقه از لحاظ طبیعی دارای چشماندازهای زیبای جنگلی و چشمهساران فراوان میباشد که میتوان از آبشارهایی نظیر آبشار تنگریس در ۱۸ کیلومتری آن، آبشار بهرامبیگی در دو کیلومتری و آبشار زیبای شهنیز نام برد. البته وجود دریاچه زیبای مورزرد زیلایی بر فراز ارتفاعات این بخش از شاهکارهایی است که دستان زیبای آفرین آن را حسن ختامی بر این تابلوی نفیس مینیاتوری قرار داده و موقعیتی خاص و بینظیر به این منطقه ییلاقی بخشیده است.