« شب های دوشنبه در تلویزیون عراق، سریالی جذاب درباره زندگی صدام حسین پخش می شد که واکنش عجیبی را در مخاطبان آن برمی انگیخت . درآن هنگام از شب ، در شهرها و روستاهای مرزی ایران، همه جا خلوت می شد و مردم پای تلویزیون برای سختی ها و مرارت های دوران کودکی و جوانی صدام اشک می ریختند. در دورترین روستاهای خاموش کردنشین نیز مشکل تماشای سریال را با یک ژنراتور برق حل کرده بودند و شب های دوشنبه حتی کردهای مبارز نیز برای رنج های یکی از بزرگ ترین جنایت کاران تاریخ بشر اشک می ریختند. » [۲۷۹]
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
طی سالهای اخیر ، پخش آگهی های تجاری در صدا و سیما به شدت افزایش یافته است ودر گسترش فرهنگ تجمل گرایی نقش عمده ای دارد. با توجه به این نکته که صدا و سیما تنها رسانه سمعی بصری کشور است و به طور معمول ایرانیها جند ساعت از روز را با این رسانه سپری می کنند، تاثیر آگهی ها ی تجاری هم بر زندگی ایرانیان افزایش یافته است . دربیشتر فیلمهای سینمایی و سریالهای ایرانی، به هنرپیشهها تازهترین لباسهای مُدشده را میپوشانند و در هر صحنه از فیلم، لباسها و زیورآلات جدیدی جایگزین میشود. در کشور ما، بیشتر فیلمها در خانههای بزرگ و بسیار زیبا ساخته میشوند. وسایل خانه مانند مبلمان، سرویس غذاخوری، آشپزخانه و وسایل آن، آخرین مُدهایی هستند که به کار میروند.
بیشتر فیلمهای ایرانی، خانوادههای طبقه بالا را به نمایش میگذارند که تقلید طبقه متوسط و پایین را از آنان در پی دارد. نشان دادن زندگی های مرفه و متجمل برای تبلیغ یک کالای معمولی مثل مایع ظرفشویی و یا یک سفید کننده و نشان دادن آرامش ، تمیزی و نظافت، محبت مادرانه و پدرانه و هزاران ارزش دیگر فقط در زندگی های شیک و پر تجمل باعث می شود بیننده هرچیز خوبی را در تجمل ببیند و بدین گونه کم کم خود تجمل به عنوان یک ارزش در اذهان مخاطبین جایگزین شود و ارزش های واقعی مثل ساده زیستی ، قناعت و صرفه جویی رنگ ببازد.
برخی عنوان میکنند که آگهیهای تجاری به نفع مصرفکننده تمام میشود؛ چون از این راه، فروش انبوه کالاها آسان میشود و فروش انبوه، تولید انبوه را به همراه دارد. اما اقتصاددانان معتقدند آگهی انبوه به جای کاهش قیمتها، سبب تورم قیمت کالاها میشود. افزون بر این، رسانهها در تبلیغ، هیچگونه مسئولیت و نظارتی بر کیفیت کالاها ندارند و هرکه پول بیشتری بپردازد، در اولویت قرار میگیرد.[۲۸۰]
همانطور که حضرت امام خمینی(ره) فرمودند: صدا و سیما «دانشگاه» است. در همه خانهها حضور دارد و در شکلدهی به شیوههای رفتاری فردی و اجتماعی افراد جامعه و بینندگان، اثر مستقیم دارد، از اینرو باید در انتخاب سوژهها، الفاظ و القاب، دکورها، گریم و محل اجرا، عنایت کامل کند. پخش سریالهای متنوع در قالب دکورهای تجملی و مبلمانها و لباسهای جذاب و گاهی نامناسب هنرپیشهها، تبلیغات بازرگانی و تجارتی در مورد کالاهای لوکس و غیرضروری، زمینهساز صدور فرهنگ تجملگرایی به همه جا حتی روستاها و نقاط سالم فرهنگی و مذهبی است.
۴-۱۰چشم و همچشمی
چشم و هم چشمی به معنی رقابت است. [۲۸۱]رقابت و چشم و همچشمی، از دیگر زمینههای رواج تجمل گرایی در میان جوانان است. اگر رقابت در جهت صحیح صورت گیرد، سبب پیشرفت و تکامل انسان میشود، اما اگر به سمت امور مادی و تجمل گرایی هدایت شود و فرد بکوشد با نوع پوشش و آرایش خود از دیگران عقب نماند، سرانجام خوبی نخواهد داشت.[۲۸۲]
گاهی اوقات افراد طبقه پایین سعی میکنند هرچه بیشتر شبیه افراد طبقات بالا شوند. از دیگر سو، افراد طبقات بالا که میبینند بین آنان و افراد دیگر طبقات تفاوتی نیست، میکوشند با خرید کالاها و لباسهای گرانقیمت، مانع شبیه شدن افراد طبقات پایین شوند.[۲۸۳]
مدها، الگوهایی فرهنگی هستند که از سوی بخشی از جامعه پذیرفته میشوند و دوره زمانی نسبتاً کوتاه دارند و سپس فراموش میگردند.[۲۸۴]
مُد، یکی از ویژگیهای همرنگی با جماعت است که سعی میکند افراد را با یکدیگر همرنگ کند. مد، برعکس تشریفات، سبب میشود افراد شبیه اشخاص طبقه بالاتر شوند و در حقیقت نوعی رقابت بین افراد است.
طبقات متوسط و پایین با مشاهده ولخرجیهای ثروتمندان، خود را در دام مصرف غیرمنطقی گرفتار میکنند و مصرف را نوعی منزلت اجتماعی میپندارند. همچشمی سبب میشود که فرد مانند افراد فامیل، همسایه یا دوست یک لباس بخرد که نیاز واقعی به آن ندارد یا مراسم ازدواج و مهمانی دوستانه خود را طبق عادات طبقه ثروتمند برگزار کند.
ممکن است چنین فردی به تغییر دکورخانه، خرید لوازم لوکس و غیرضروری دست بزند که اصلاً به آنها نیاز ندارد. این امر به زندگی اقساطی می انجامد و در حقیقت، درآمدی را که باید به مصرف بازسازی اقتصادی میرسید، به جیب آرایشگران و فروشندگان میریزد.[۲۸۵]
۴-۱۱ تربیت خانوادگی
تربیت ناصحیح و غلط محیط خانوادگی، یکی دیگر ازعوامل و اسباب تجمل گرایی است .
از خصوصیات و ویژگی های اساسی انسان، تربیت پذیری اوست. انسان برخلاف سایر حیوانات که اساس حرکات آنها منشأ غریزی دارد، شالوده شخصیّت و اعمال و رفتار او را تربیت خانوادگی او تشکیل می دهد. امام علی(ع)، آن هنگام که امام حسن(ع) در سالهای نوجوانی و جوانی قرار داشت، به او فرمود: « إِنَّمَا قَلْبُ الْحَدَثِ کَالْأَرْضِ الْخَالِیَهِ مَا أُلْقِیَ فِیهَا مِنْ شَیْءٍ قَبِلَتْهُ فَبَادَرْتُکَ بِالْأَدَبِ قَبْلَ أَنْ یَقْسُوَ قَلْبُکَ ؛ همانا قلب جوان همچون زمین خالی از هر بذری است که هرچه در آن بپاشی، میپذیرد. پس من به تربیت تو پرداختم پیش از آنکه دلت سخت شود».[۲۸۶]
بر این اساس، فردی که در محیط خانوادگی و جامعه ای رشد یافته که بزرگترها، الگوی صحیحی برای مصرف و شیوه ی مناسبی برای مخارج و استفاده و بهره وری از امکانات و نیروها و پرهیز از هرگونه زیاده روی و حیف و میل نداشته اند، بلکه رو به اسرافکاری و تجمل گرایی داشته اند ، قطعا این روش های ناصحیح و نامتعادل و غیرمعتدل و ناسنجیده ، در ساختار روحی و تربیت آن فرد تأثیرمنفی و نامطلوب می گذارد و موجب تجمل گرایی و تجاوز از حد و حدود و میزان و اندازه می شود و آن را به عنوان یک صفت به دست آمده از خانواده، به اجتماع و نیز خانواده ای که خود آن را تشکیل خواهد داد، منتقل خواهد کرد؛ مگر این که با تغییر اخلاق و تربیت، خویش را از گرفتاری بدان نجات بخشد.
این نکته در روایات اهل بیت عصمت(ع) و نیز در علوم تربیتی مسلّم است که مؤثّرترین روش در تربیت، روش عملی است و کودک قبل از این که به گفته های والدین خود توجه داشته باشد، از حرکات و اعمال آنان الگو می گیرد.
۴-۱۲ استعمار
استعمار همواره می کوشد تا برای نیل به مقاصد خود- که اسارت و بردگی کشورهای ضعیف به ویژه مسلمان است- الگوهایی در مصرف ، به آن مردم ارائه دهد که به جای استفاده ی صحیح و عاقلانه از سرمایه ی زندگی خود ، آنان را به راههایی از مصرف بکشاند که جز فرسایش ثروت و امکانات زندگی آنها ره آورد دیگری برایشان ندارد و در واقع ، ترویج و اشاعه ی نوعی زمینه ی فکری و فرهنگی در جامعه در جهت ایجاد احساس نیاز و ضرورت به مصرف کالاهای تجملی و کم فایده ، گسترش روحیه ی اشراف منشی و تجمل گرایی، انحراف ذهن ها از توجه به واقعیت های زندگی ، اعلام پایان روزگار قناعت و مناعت و زهد و پیراستگی و فرا رسیدن دوران مسابقه و رقابت در مصرف و زندگی لوکس و تجملاتی و تشریفاتی و القای این ذهنیت که اگر شخصی نتواند به طور فعال در این مسابقه ی بزرگ ، برگ برنده داشته باشد و یا لااقل پابه پای دیگران حرکت کند، از قافله ی زندگی عقب مانده و باید به فکر جبران باشد ، تمامی اینها از برنامه های شوم استعمار است که این اهداف را با شیوه های متنوع از قبیل تبلیغ و اشاعه مدگرایی ، تنوع طلبی در مصرف و مهم تر از همه بزرگ نشان دادن و موفق جلوه دادن اشراف و دنیامداران و تجمل گرایان تعقیب می کند و در این راه از دولت ها ، رادیو ، تلویزیون ، مجلات ،روزنامه ها ، سینماها،تآترها و سایر ابزار و وسایل ارتباط و نفوذ ،بهره گیری می نماید و با ظرافت و برنامه ریزی حساب شده ای با نفوذ در این گونه دستگاه ها و با صبر و حوصله و سیاست گام به گام ، به سوی این هدف شوم به پیش می رود ؛ از موضوعات ریز و قابل تحمل شروع می کند تا به مسائل بزرگ و اساسی می رسد و اصولا خط و مشی استعمار در هر زمینه ای این گونه است .
می توان گفت الگویی که غرب برای مصررف به ملت های تحت سلطه و نیز مردم خود ، ارائه می دهد بر سه پایه استوار است :
الف) تمتع و بهره وری هرچه بیشتر؛
ب) رقابت و مسابقه در مصرف ؛
ج) تجمل گرایی و تشریفات زاید .
البته محتوای الگوی ارائه شده، در همه جا یکسان است ؛ ولی نتیجه ای که استعمار ازآن در بین ملت خود می گیرد ، با آنچه ازآن در میان ملت های غارت شده به دست می آورد ، متفاوت است .
ثمره ای که استعمار از اجرای این طرح در کشورهای تحت نفوذ خود کسب می کند، عبارت است از : به یغما بردن تمامی امکانات و منابع مادی و معنوی آن ها، بدون این که از ناحیه ی آنان کوچک ترین مقاومت و حرکت اعتراض آمیزی صورت بگیرد و یا حتی به این خیانت و چپاولی که استعمار در مورد ذخایر آن ها انجام می دهد، توجه و آگاهی نیز داشته باشند؛ ولی بهره ای که از آن در بین مردم خود برمی گیرد ، راضی شدن آنان به این تجاوزها و همراه نمودن آن ها با خود ، در این حرکت ظالمانه است ؛ زیرا بدین وسیله به آنان تفهیم می کند که ادامه ی این برخورداری ها و بهره وری ها و خلاصه سیادت و منافع ما ، در گرو این دخالت ها و غصب و غارت هاست و اگر بخواهیم ، زورگویی را کنار گذاشته ، تنها به آنچه خود داریم قناعت ورزیم ، باید دست از این زندگی مرفه و قارون گونه ی خود برداریم و از قله ی حاکمیت بر سرنوشت جهان به زیر آییم . [۲۸۷]
غارتگران جهانی که در صدد تحمیل سلطه شوم خود بر ملّت های ضعیفند، بیداری و هشیاری توده های مردم را بالاترین خطر برای خود در راه نیل به اهدافشان، احساس می کنند.بنابراین همواره می کوشند تا این مانع بزرگ را از مسیر خود بردارند و این مقصود را از طریق گرفتن فرصت اندیشه در واقعیت های موجود و فهم درست آنها از مردم و ناتوان کردن آنان از شناخت صحیح دوست و دشمن واقعی، عملی می کنند.و از همین رو، به روش ها و ابزارهای گوناگونی توسل می جویند.
گسترش فرهنگ ولخرجی وتجمل گرایی نیز در جوامع بشری، خصوصاً در ملل تحت سلطه می تواند به عنوان حربه بسیار کارآمد برای این منظور باشد؛ زیرا استعمار از این طریق، هم توانسته بازارِ فروشی برای کالاهای مصرفی اضافی خویش فراهم کند و هم موفق شده تا توده های مردم را همواره درگیر تأمین هزینه سنگین زندگی، برای پرکردن خلأهای ناشی از مصرف بی رویه ثروت سازد. بنابراین، مردم فرصتی برای اندیشیدن صحیح نخواهند یافت و مجبور خواهند بود تمام لحظات زندگی خویش را در راه تأمین بهتر رفاه مادّی و رقابت در آن صرف نمایند. علی (ع) می فرمایند: وَ اللَّهِ لَا أَکُونُ کَالضَّبُعِ تَنَامُ عَلَی طُولِ اللَّدْمِ حَتَّی یَصِلَ إِلَیْهَا طَالِبُهَا وَ یَخْتِلَهَا رَاصِدُهَا؛ به خدا سوگند! من همانند کفتاری که با نواختن ممتد و آهسته صیّاد بر زمین، به خواب خوش فرو می رود، تا این که جوینده اش رسیده، او را گرفتار دام خویش می کند نیستم.[۲۸۸]
حضرت در این کلام بلیغ و بلند خود، به دو عنصر اساسی در امر مبارزه و جهاد اشاره می فرماید:.
الف) توجه به خطر وجود دشمن و اِعمال این دشمنی از سوی او با بهره گرفتن از شیوه های گمراه کننده؛.
ب) لزوم بیداری و هشیاری مسلمانان، درمقابله و مواجهه با ترفندها و نیرنگ های یاد شده.
براین اساس، مقابله و دفاع دربرابر تهاجمات فرهنگی و اقتصادی استعمار، تنها با توجه و تبعیّت از این دو اصل مهمّ و بنیادین عملی است؛ یعنی نخست، توجه و آگاهی به وجود دشمن و دسیسه های او و غافل نشدن از حیله و مکر او، که بنا به فرموده قرآن [۲۸۹]، جز پشت کردن مسلمانان به دین و دست کشیدن از تعقیب هدفهای والای خود، پایانی برای آن متصور نیست. و سپس آگاهی و بینش به راه های مقابله و مبارزه با او در ابعاد مختلف نظامی و فرهنگی و اقتصادی. و تنها در این صورت است که می توان با در پیش گرفتن خلاف آنچه را استعمار درصدد تحمیل آن بر جامعه اسلامی است، او را از کامیابی و وصول به خواسته های شوم و آرزوهای باطلش نا امید کرد. [۲۹۰]
۴-۱۳ وسواس
وسواس بهعنوان یک بیماری روانی، یکی از ریشههای تجمل گرایی است که میتواند در بسیاری از مراحل زندگی نمود پیدا کند و موجب هدر دادن عمر و فرسودن اعصاب و قوای روحی و جسمی گردد. مثل جوانی که برای خرید لباس، کفش، ساعت و عینک خود دچار وسواس میشود و درنتیجه انواعی از آنها را تهیه میکند. یا خانمی که برای پذیرایی از میهمانانش، چندین نوع غذا تدارک میبیند و برای تهیه وسایل زندگی، چیدمان منزل یا خرید لوازم آرایش خود، دچار وسواس میشود و با خریدهای اضافی گرفتارتجمل گرایی میگردد.
عوامل متعددی دیگری نیزدر شکل گیری فرهنگ تجمل گرایی درجامعه نقش دارند، از جمله:
- واردات گسترده وبی رویه کالاهای مصرفی به جای کالاهای اساسی و تجهیزات زیربنایی و تولیدی،
- فقدان الگوی مناسب مصرف برای مردم،
- اخذ نشدن مالیات برمصرف،-
ارائه نشدن آموزش های مناسب دررسانه ها به خصوص تلویزیون ومراکزآموزشی ازقبیل مدارس ودانشگاه ها ونیززندگی پرزرق وبرق برخی ازشخصیت ها که به عنوان الگودربین خانواده ها پذیرفته شده اند،
- فقدان برنامه ریزی ونظارت دقیق وعملی برای فرهنگسازی این آموزه ها
- طراحی وارائه نشدن الگوی مصرفی مناسب ومطابق با اعتقادات فرهنگی ومذهبی ازسوی مسوولان فرهنگی ورسانه های ارتباط جمعی همانند تلویزیون
- تاثیرچشمگیر پیشرفت های تکنولوژیک درعرصه ارتباطات از قبیل اینترنت وماهواره، درشکل گیری وترویج فرهنگ های وارداتی درجوامع دیگر، به خصوص جوامع درحال پیشرفت.
فصل پنجم:آثار و پی آمد های تجمل گرایی
مقدمه
همان گونه که گناهان دیگر اثرات مادی و معنوی برای فرد و جامعه به دنبال دارند, تجمل گرایی نیز آثار وضعی و تکلیفی خاص به خود را در پی دارد. شعاع آثارتجمل گرایی نه تنها متوجه شخص تجمل گرا می شود بلکه دیگران را هم که در مقابل این پدیده شوم روانی سکوت کرده و نهی از منکر نمی کنند, فرا می گیرد. این فصل عهده دار بحث از آثار و عواقب زیان بار تجمل گرایی است که الهام گرفته از آیات و روایات اهل بیت است. تجمل گرایی زیان های گوناگون فردی، اجتماعی، مادی، معنوی و اخلاقی دربردارد که حیات معنوی فرد و جامعه را تهدید میکند که ما آثار فردی و اجتماعی آن را بررسی می نماییم .
آثار و پی آمدهای تجمل گرایی
۵-۱ آثار و پیامدهای فردی
۵-۱-۱ فراموشی یاد خدا
کسی که از یاد خدا غافل و تنها هدفش در زندگی حداکثر کردن ثروت و لذایذ مادی باشد، به هیچ حدی قانع و راضی نگشته با حرص و طمع و فزون طلبی، عرصه زندگی را بر خود تنگ کرده، نسبت به همنوعان خود ظلم و ستم می کند. قرآن کریم در این باره میفرماید: « وَ مَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَهً ضَنکا؛[۲۹۱] کسی که از یاد خدا اعراض نماید، برای او معیشت و زندگی سخت خواهد بود. »
«ضنک» به معنای تنگی همراه با سختی است.[۲۹۲] توضیح آن که اگر انسان خدا را فراموش کند و با او قطع رابطه کند، دیگر چیزی بجز دنیا نمی ماند که به آن دل ببندد و در نتیجه، چنین فردی تمام کوشش خود را صرف به دست آوردن پول و مقام و شهرت و سایر مظاهر دنیوی می کند و هر روز آن را توسعه داده، و به هیچ حدی قانع نگشته، حرص و طمع او به جایی منتهی نمی گردد.[۲۹۳] او گم شده خود را، که روح انسانی اش را اشباع و سیراب می کند، در دنیا نمی یابد. از سوی دیگر، تکیه گاه و نقطه اعتماد مطمئنی در زندگی ندارد تا در سختی ها و ناملایمات به آن پناه ببرد و آرامش بخش او در زندگی باشد. از این رو، همواره از نزول آفات و بلاها و فرا رسیدن مرگ و بیماری، اضطراب و نگرانی دارد و هرچند از نظر رفاه مادی و امکانات دنیوی در وسعت باشد، ولی آسایش خاطر و پایانی امیدبخش و نشاط آفرین ندارد.