. در منابع اشارهای به هویت این افراد نشده است و گویا این روایت فقط یک پیشگویی و شایعه بوده است (ر.ک. نخجوانی، ص ۸۸؛ فرای، ریچارد، عصر زرین فرهنگ ایران، ترجمه مسعود رجبنیا، تهران، سروش، ۱۳۵۸، ص ۳۹۱). ↑
. طبری، جلد ۷، ص ۳۴۴؛ ابنخلدون، جلد ۳، ص ۲۲۰٫ ↑
. محمدبنعلیبنعبداللهبنعباسبنعبدالمطلب (۶۲-۱۲۵) پدر سفّاح و منصور که دعوت عباسی را پایهگذاری نمود. وی برای متنفر کردن مردم از بنیامیه و دعوت به بنیعباس داعیانی به سرزمینهای مختلف فرستاد (ر.ک. زرکلی، جلد ۶، ص ۲۷۱). ↑
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
. دینوری، تاریخ الخلفا، جلد ۲، ص ۱۱۴٫ ↑
. قزوینی، یحییبنعبداللطیف، لبالتواریخ، بیجا، بنیاد گویا، ۱۳۶۳، ص ۱۰۴؛ غفاری کاشانی، احمدبنمحمد، تاریخ نگارستان، تصحیح مرتضی مدرس گیلانی، تهران، ایستگاه سرچشمه، بیتا، ص ۲۶٫ ↑
. خوافی، ص ۱۸۵٫ ↑
. مسعودی، علیبنحسین، التنبیه و الاشراف، بیروت، دارالتراث، ۱۹۶۸م، ص ۳۰۸؛ پطروشفسکی، ص ۶۸٫ ↑
. عبداللهبنمحمدبنعلیبنابوطالب: کنیهاش ابوهاشم و مادرش کنیزی بود به نام نائله. وی وصی پدرش محمدبنحنفیه بود. برخی منابع خلیفه هشامبنعبدالملک و برخی سلیمانبنعبدالملک را قاتل او میدانند (ر.ک. مسعودی، صص ۳۰۸-۳۰۹؛ نخجوانی، ص ۸۹؛ اصفهانی، ص ۱۲۶). ↑
. روستایی بوده که بین شام و حجاز قرار داشته است (ر.ک. مجمل التواریخ و القصص، ص ۳۱۹). ↑
. ابنخلدون، جلد ۳، ص ۳۶۹٫ ↑
. نقبا به معنای پیشوایان، دوازده نفر بودند که محمدبنعلی آنان را از بین ۷۰ نفر از کسانی که دعوت او را پذیرفته بودند، انتخاب نمود (ر.ک. ابنکثیر، جلد ۵، ص ۳۸۰). ↑
. وی از جانب محمدبنعلی به عنوان رهبر داعیان در کوفه مشغول به کار بود و پس از مرگ محمدبنعلی در خدمت ابراهیم بود و در جوار او به نوشتن دعوتنامه میپرداخت. پس از مرگ بُکِیر، ابوسلمه خلّال جانشین او شد (ر.ک. جهشیاری، محمدبنعبدوس، کتابالوزراء والکتّاب، تحقیق مصطفیالسّقا، ابراهیمالأیساری و عبدالحفیظ شلبی، قاهره، مطبعه مصطفیالبابیالحلبی و اولاده، ۱۳۵۷ه/۱۹۳۸م، ص ۵۵؛ نخجوانی، ص ۹۷). ↑
. وی که ابتدا مسیحی بود و در کوفه مسلمان شد، در خراسان مردم را به خلافت محمدبنعلی دعوت کرد، اما پس از مدتی خود را «خِداش» نام نهاد و عقاید خرّمدینان را تبلیغ نمود. محمدبنعلی به محض آگاهی از این خبر، دستور قتل او را صادر نمود (ر.ک. طبری، جلد ۷، ص ۱۰۹؛ ابناثیر، جلد ۵، ص ۱۹۶). ↑
. ابنخلدون، جلد ۳، ص ۲۱۶٫ ↑
. خرّمدینان، نام جنبشی است که حدود ۲۰۱ ه.ق. در آذربایجان روی داد و مورّخان آنان را ادامه مزدکیان پیش از اسلام میدانند (ر.ک. فصل چهارم). ↑
. ابناثیر، جلد ۷، ص ۲۵۹٫ ↑
. جهشیاری، ص ۵۵٫ ↑
. مقدسی، جلد ۶، ص ۶۲؛ ابنطقطقی، ص۱۰۰؛ نخجوانی، ص ۸۹٫ ↑
. طبری، جلد ۷، ص ۳۵۵؛ ابنکثیر، جلد ۱۰، ص ۳۰؛ ابنخلدون، جلد ۳، ص ۲۵۱٫ ↑
. ابناثیر، جلد ۵، ص ۳۵۸٫ ↑
. پطروشفسکی، ص ۶۹؛ همو، تاریخ ایران (ایران در سدههای میانه)، جلد ۲، ص ۲۱٫ ↑
. طبری، جلد ۷، ص ۳۵۳٫ ↑
. همو، همانجا. ↑
. ابنخلدون، جلد ۳، ص ۲۵۱؛ خواندمیر، جلد ۱، ص ۱۹۴؛ نخجوانی، صص ۸۹-۹۰٫ ↑
. هشامبنعبدالملک در ۱۲۰ ه.ق. نصربنسیار را به حکومت خراسان منسوب نمود. وی در دوران ولیدبنیزید و یزیدبنولید هم بر خراسان فرمانروایی میکرد (ر.ک. گردیزی، ص ۱۸۹؛ ابناثیر، جلد ۵، صص ۲۱۶- ۲۲۶، ۱۳۱- ۱۸۶). ↑
. مروانبنمحمد در ۱۲۶ ه.ق. بر خلیفه ابراهیمبنولید خروج کرد و او را کشت. وی پس از قیام خود، شام را تصرف کرد و مردم عراق و حجاز با او بیعت کردند (ر.ک. دینوری، تاریخ الخلفا، جلد ۲، ص ۱۱۳؛ بناکتی، داودبنمحمد، روضه اولو الالباب فی معرفه التواریخ و الانساب، تصحیح جعفر شعار، تهران، انجمن آثار ملی، ۱۳۴۸، ص ۱۳۳). ↑
. ابنکثیر، جلد ۱۰، ص ۳۰٫ ↑
. نصربنسیار در ۱۲۹ ه.ق. از مرو گریخت و در ۱۳۱ ه.ق. درگذشت (ر.ک. اعتمادالسلطنه، صص ۱۲۹-۱۳۱). ↑
. گردیزی، ص ۱۱۲٫ ↑
. طبری، جلد ۷، ص ۳۵۸٫ ↑
. یعقوبی، جلد ۲، صص ۲۷۲-۲۷۳؛ ابنخلدون، جلد ۳، صص ۲۵۲-۲۵۳٫ ↑
. طبری، جلد ۷، ص ۴۰۷؛ مسعودی، التنبیه و الاشراف، ص ۲۹۹؛ أزدی، ص ۱۱۶؛ باسورث، کلیفورد ادموند، تاریخ سیستان: از آمدن تازیان تا برآمدن دولت صفاریان، ترجمه حسن انوشه، تهران، امیرکبیر، ۱۳۷۰، ص ۱۶۶٫ ↑
. طبری، جلد ۷، ص ۴۲۹٫ ↑
. عبداللهبنمحمدبنعلیبنعبداللهبنعباسبنعبدالمطلب اولین خلیفه عباسی بود که در ۱۰۴ه.ق. متولد و در ۱۳۶ه.ق. وفات یافت. وی با همت ابومسلم به خلافت رسید وبه دلیل کینه نسبت به بنیامیه، پس از به دست گرفتن قدرت، باقیماندگان بنیامیه را به قتل رساند و به همین دلیل به لقب سفّاح؛ به معنای خونریز شهره گشت. وی به فصاحت، علم و ادب نیز مشهور بود (ر.ک. زرکلی، جلد ۴، ص ۱۱۶). ↑
. نام کاملش حفصبنسلیمان کوفی بود، وی امیر کوفه و از توانگران کوفه بود که ابراهیم امام پیش از ابومسلم، وی را به خراسان فرستاد. ابوسلمه که مال خود را برای یاری عباسیان صرف نموده بود، خدمات زیادی به سفّاح و منصور عباسی نمود و در دوران خلافت سفّاح به مقام وزارت رسید. منابع آوردهاند که ابومسلم بعدها وی را به قتل رساند (ر.ک. طبری، جلد ۷، ص ۴۲۹؛ گردیزی، ص ۱۸۲؛ نخجوانی، ص ۹۷). ↑
. جهشیاری، ص ۵۶؛ گردیزی، ص ۱۲۱؛ مسعودی، ص ۳۰۹؛ ابنعبری، غریغوریوسبنهارون، تاریخ مختصرالدول، بیروت، مطبعه الکاتولیکیه، بیتا، ص۱۲۰؛ ابنطقطقی، ص ۱۰۰٫ ↑
. طبری، جلد ۷، صص ۴۲۳-۴۲۴؛ نخجوانی، ص ۹۰؛ یافعی، جلد ۱، ص ۲۷۶٫ ↑
. عبداللهبنعلیبنعبداللهبنعباسهاشمیعباسی عموی سفّاح و منصور عباسی بود که مروان را در زاب شکست داد و حدود ۸۰ نفر از بزرگان وی را به قتل رساند. وی در زمان خلافت منصور، بر ضد او شورش کرد و ادعای خلافت نمود (ر.ک. زرکلی، جلد ۴، ص ۱۰۴). ↑
. زاب علیا سرزمینی بود در عراق که بین موصل و إربل قرارداشت (ر.ک. یاقوت حموی، یاقوتبنعبدالله، معجمالبلدان، بیروت، دارصادر، ۲۰۱۰م، جلد ۳، ص ۱۲۴). ↑
. طبری، جلد ۷، صص ۴۳۲-۴۳۵٫ ↑
. مسعودی، مروج الذهب …، جلد ۳، ص ۲۴۵؛ همو، التنبیه والاشراف، ص ۲۹۹٫ ↑
. جمع جبل و سرزمینی بوده که بین اصفهان تا زنجان، قزوین، همدان، دینور، ری، نهاوند، قم و کرمانشاه قرار داشته و چهار شهر بزرگ کرمانشاه، همدان، ری و اصفهان از زمان قدیم بزرگترین شهرهای آن بوده است (ر.ک. ابنرسته، احمدبنعمر، اعلاقالنفسیه، لیدن، انتشارات بریل، ۱۸۹۱م، ص ۱۰۵؛ یاقوت حموی، جلد ۲، ص ۹۹؛ لسترنج، جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی، ترجمه محمود عرفان، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۴، ص ۲۰۱). ↑
. طبری، جلد ۷، ص ۴۵۸٫ ↑
. عبداللهبنمحمدبنعلیبنعباس، دومین خلیفه عباسی که در ۱۳۶ ه.ق. پس از سفاح به خلافت رسید. وی شهر بغداد را بنا کرد و خلافتش حدود ۲۲ سال به طول انجامید (ر.ک. زرکلی، جلد ۴، ص ۱۱۷). ↑
. مقدسی، جلد ۶، ص ۷۶٫ ↑
. یعقوبی، جلد ۲، ص ۲۹۶؛ مقدسی، همانجا؛ خوافی، ص ۲۰۸٫ ↑
. از جمله این اقدامات میتوان به این موارد اشاره کرد: ابومسلم در نامههایی که به خلیفه منصور مینوشت، نام خود را جلوتر از نام خلیفه مینوشت و پس از جنگ با عبداللهبنعلی از ارسائل غنائم به دست آمده به بارگاه خلیفه خودداری کرد (ر.ک. ابنکثیر، جلد ۱۰، ص۷۰؛ ابنخلدون، جلد ۳، ص ۳۹۱؛ نخجوانی، ص ۱۱۲). ↑
. اعتمادالسلطنه، ص ۱۳۷٫ ↑
. جهشیاری، ص ۷۷؛ نخجوانی، ص ۱۱۲٫ ↑
. منصور، ابومسلم را به این دلایل سرزنش میکرد: چرا هنگام بازگشت از حج و رسیدن خبر مرگ برادرم سفّاح، تو که پیشاپیش کاروان حرکت میکردی، منتظر رسیدن من و عرض تسلیت نماندی و به راه خود ادامه دادی؛ چرا سلیمانبنکثیر را بدون اجازه من به قتل رساندی؛ چرا در سفر حج، از من سبقت میگرفتی و پیشاپیش کاروان حرکت میکردی؛ چرا بدون هیچ دلیل موجهی خود را از نسل سلیطبنعبدالله دانستی و خود را به عباسیان منتسب نمودی؛ چرا از دختر عمّه من خواستگاری نمودی؛ چرا در مجلسی که من و سفّاح با هم حضور داشتیم، فقط به سفّاح سلام کردی و به من توجهی نکردی (ر.ک. ابنکثیر، جلد ۱۰، ص۷۰؛ ابنخلدون، جلد ۳، ص ۳۹۱؛ نخجوانی، ص ۱۱۲). ↑
. یعقوبی، جلد ۲، ص ۳۰۴؛ کوفی، جلد ۷، ص ۳۹۱؛ مسعودی، التنبیه و الاشراف، ص ۳۱۱٫ ↑
. منابع به بیپروایی ابومسلم در کشتن مردم اشاره کردهاند و آوردهاند که ابومسلم در یکی از جنگهایش ۱۰۰ هزار نفر از بنیامیه را کشت. در برخی منابع، نام ابومسلم در کنار نام افرادی چون حجاجبنیوسف، بابک خرمی و برقعی ذکر شده که به دستشان هزاران نفر از مردم به خاک و خون کشیده شدند. علاوه بر این، شمار کسانی که به دست سیاهجامگان کشته شدند، ۳۰۰ هزار نفر و به روایتی ۶۰۰ هزار نفر بوده است. سیاهجامگان در جنگ نهاوند، مردم گرگان را قتلعام کردند. اقدام ابومسلم در به خاک و خون کشیدن مردم بیگناه تا حدی بوده که منصور در نامهای خطاب به وی او را عاصی و ابوالمجرم خوانده است (ر.ک. طبری، جلد ۷، ص ۴۹۱؛ مقدسی، جلد ۶، صص ۹۳-۹۴؛ مجملالتواریخ والقصص، ص ۳۲۸؛ ابنکثیر، جلد ۱۰، صص ۶۹-۷۱؛ تتوی، جلد ۲، ص ۱۲۴۴). ↑