رهبرانی که سهم عمده ای در کسب قدرت دارند.
رهبرانی که انعطاف و پذیرش زیادی دارند.
رهبرانی که انتقاد می کنند واز انتقاد شدن خودداری می نمایند.
رهبرانی که وقت می گیرند و آن را غنیمت می شمارند.
رهبرانی که تضمین کننده نیستند.
رهبرانی که هدایت ورهبری ندارند (کاسکارینو،۲۰۰۶).
در تقسیم بندی دیگری رهبران مثبت و منفی مطرح شده اند. بر این اساس،در صورتی که روش رهبران بر روی پاداش ها- اقتصادی یا جنبه های دیگر – تاکید داشته باشد،رهبر از روش رهبری مثبت استفاده می کند.آموزش بهتر کارکنان،نیاز های اصلی جهت وابستگی و دیگر عوامل، رضایت بهتری را برای برانگیختن کارکنان و وابستگی بیشتر آن ها در رهبران مثبت ایجاد می کند. در صورتی که تاکید بر روی خطا ها باشد،رهبر از رهبری منفی استفاده می کند. این روش می تواند عملکرد قابل قبولی را در بسیاری از موقعیت ها بدست آورد ولی از لحاظ مسئل انسانی دارای مشکل است،چون بر روی خطاها وکمبودهای کاری تاکید دارد و از روش توبیخ و تنبیه در حضور دیگران استفاده می کند(دیویز،۱۹۸۵).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
در مورد سبک های رهبری عقیده بر این است که شیوه های رهبری از مفروضات،مبانی فکری و ویژگی های شخصیتی رهبر و افراد تحت رهبری به نحوی ریشه می گیرد.سبک رهبری یک مدیر تا حدودی مبین یک سلسله مفروضاتی است که آن رهبر درباره رهبری دارد. این مفروضات طرز تفکر و رفتار او را در مقابله با روابط تولید،بازده و افراد تاحدودی آشکار می سازند.از این رو برای شناخت شیوه های رهبری ،شناخت نظریات و مبانی فکری مدیریت و رهبری ، خصایص رفتاری و شخصیتی رهبران و مدیران ضرورت پیدا کرده است.از طرف دیگر ، برخی معتقدند که موفقیت یا عدم موفقیت فرد، تنها به سبک او وابسته نیست،بلکه به شرایطی مربوط است که آن سبک در آن شرایط اعمال می شود. در بررسی سبک های مدیریت در طول تاریخ این نتیجه حاصل شده است که مدیریت پیوسته گرایش به یکی از دو قطب وظیفه مداری و رابطه مداری داشته است(پایداری فرد،۱۳۷۱).
در تعریف این دو سبک آمده است که،سبک وظیفه گرایی یا کارمداری یعنی توجه مدیریت به اهداف سازمان و بالاترین تولید از طریق اعمال قوانین،مقررات وساختار رسمی سازمان و سبک انسان گرایی یا رابطه مداری یعنی توجه به نیازها ومسائل انسانی از طریق برقراری روابط مناسب با زیر دستان و رسیدن به اهداف فردی یا سازمانی با توجه به ابعاد انسانی(الوانی،۱۳۷۳).
فرد فیدلر[۱۰] با به آزمایش گذاشتن مدل مشروط خویش در بیش از ۵۰ تحقیق که ۱۶ سال طول کشید،چنین نتیجه گیری کرد که هم رهبران آمر طرفدار تکلیف و هم رهبران غیر آمر طرفدار رابطه فقط در شرایط معینی موفق خواهند بود.فیدلر معتقد است که ارتباط های شخصی بین رهبر و اعضای مهم گروه (مثلاَکاپیتان های تیم وآغازگران بازی ها)عامل مهمی در عملکرد تیمی هستند(فیدلروشمرز،۱۳۸۲).
وظیفه رهبر زمانی آسانتر است که تکلیف مورد نظر کاملاً مشخص باشد،یعنی هدف ها ونقش های گروه تعیین وتوسط اعضا پذیرفته شده باشد.اما،زمانی که به گروهی تکلیف نا مشخص مانند طرح ریزی وحتی تعیین سیاست های گروهی به گونه ای مشترک داده شود،رهبر نسبتاً کمتر قدرت دارد تا بر فعالیت گروهی اثر بگذارد.اعضای گروه هایی که هدف وتکلیف گرا هستند،مانند تیم های ورزشی،باید بدانند که نقش تصمیم گیری ونفوذ بر رفتارها ونگرش های اعضاء متعلق به یک شخص،یعنی رهبر تیم است(انشل،۱۳۸۰).
از تحقیقات مختلف چنین بر می آید که کاربرد این دو سبک در افراد، سازمان ها، کشورها و فرهنگ های مختلف،فرق می کند.بیشتر مدیران دارای سبکی هستند که با ویژگی های خودشان انطباق دارد یا برایشان مهمتر است و تنها برخی از مدیران می توانند سبک خود را با شرایط و افراد گوناگون منطبق سازند. در مجموع درباره این روش ها می توان گفت،با اینکه سبک های مختلفی توسط محققان و پژوهشگران و نظریه پردازان مدیریت ارائه شده است لیکن،تمامی سبک های مدیریت ورهبری در دو سبک کلی قرار گرفته اند. یکی سبک انسانگرایی که تحت عناوینی مانند ساخت گرایی،کارمداری و مستبدانه نیز بیان شده اند،البته هر یک از این دو سبک در جای خود می توانند بهترین عملکرد را داشته باشند.
سبک رهبری مربی باید منطبق با موقعیت باشد.شهروندان انتظار دارند که رهبر جامعه شان از قدرت توانایی تصمیم گیری شایان توجهی برخوردار باشد. اما از رئیس اتحادیه کارگری انتظار می رود که پیشنهادها وآرای هیئت رئیسه اتحادیه را جویا شود.مربیان و ورزشکارن برجسته، که معمولا در موقعیت هایی قرار دارند که به سبب انتظار یا حتی تعهد فشار زیادی را تحمل می کنند تا شغل خود را حفظ کنند،نباید همان سبک رهبری را به کار گیرند که مربی تیمی مرکب از ورزشکاران جوان غیر برجسته به کار می گیرد.نیازها وانتظارات ورزشکاران در این موقعیت ها تفاوت دارند(مارتنز،۱۳۸۵).
نظریه های رفتار رهبری:
این نظریات در پی آن هستند که سبک و روش رهبری چگونه است و رهبران در برخورد با مرئوسان به چه شیوه هایی توسل می جویند. در یکی ار تئوری های رفتار رهبری، بر اساس یک طبقه بندی کلی ، رفتار رهبران به دو نوع انسانگرا وسازمانگرا تقسیم شده است. رهبران انسانگرا در سازمان حداکثر توجه خود را مصروف اعضای سازمان می کنند اما رهبران سازمانگرا اهداف و ماموریت های سازمان را مقدم بر افراد می دانند. رهبران انسانگرا هدفگذاری جمعی راترویج کرده و به کارکنان اعتماد دارند وبرای آنان حرمت وارزش قائلند. در مقابل رهبران سازمانگرا بیشتر اتکاء به قوانین و مقررات سازمانی داشته وکارکنان را تحت کنترل شدید قرار می دهند تا از اجرای دقیق مقررات اطمینان یابند(الوانی،۱۳۷۳).
رهبری مستبد نسبت به انتقاد تأثیر ناپذیرند واحساس می کند ورزشکاران خواهان و نیازمند رویکردی خشن هستند وبندرت درباره اعمال خود تردید می کنند.آنها نیازمند داشتن کنترل بر دیگران هستند.
روانشناسان ورزشی معتقدند که قدرت در صورتی که به گونه ای مؤثر به کار رود،عمل را آسان می کند،بویژه درباره ورزشکارن نسبتاًجوانتر و کم مهارت.قدرت در ورزش ، ابزاری است که توسط مربیان به کار گرفته می شود تا به هدف هایشان برسند،اما رویکرد مستبدانه در مربیگری ضرورت ندارد که همیشه شکل سرگروهبان تمرین فشرده نظامی به خود گیرد(انشل،۱۳۸۰).
مربیانی که بعد از بازی خوب تیم، از روی محبت به پشت بازیکنی می زنند،یا بعد از عملکرد نامطلوب با خشم،یا احساس نومیدی واکنش نشان می دهند، سبک رهبری رفتارگرایی را اعمال نموده اند.این رویکرد مبتنی بر این معناست که رفتار انسانی توسط نتایجش شکل می گیرد یا تقویت می شود.بنابراین رسیدن به هدفی یا گرفتن پاداشی،بستگی به اجرای رفتارهای مطلوب معینی دارد.رفتار رفتار گرایانه در رهبری گروهی،از جمله ورزش،در صورتی که به گونه ای درست اجرا شود میتواند علمی پیچیده باشد که بجای دستور دادن صرف وهدایت رفتار زیر دستان شرایطی را فراهم می آورد که موجب رفتارهای معینی می شوند که نتایج مطلوبی در پی دارند،یا رفتارهای معینی را تقویت می کند که می توانند بروز احتمال رفتارهای مشابه را در آینده افزایش دهند.
رهبر انسانگرا ، رفتار را بر حسب ارتباط بین فرد ومحیط تبیین می کند. این دیدگاه مبین میل رهبر به شناخت ساختار روانی وعاطفی بازیکن وچگونگی اثرگذاری این عوامل بر عملکرد ورزشی است.این سبک رهبری بر آن است که باید با هر بازیکن به شیوه ای رفتار شود که مربی احساس می کند که بازیکن دوست دارد با او رفتار کنند(انشل،۱۳۸۰).
مطالعات انجام شده در مورد رهبری
مطالعات زیادی درباره رهبری و شیوه های مربوط به آن در سازمانها و مراکز تحقیقاتی بویژه در کشورهای پیشرفته انجام شده است که به برخی از آنها اشاره می کنیم .
تحقیقات رهبری ایالت اوهایو
این دفتر رهبری را این گونه تعریف می کرد : رفتار فرد در جهت دادن به فعالیتهالی یک گروه برای رسیدن به یک هدف (خسروی زاده،۱۳۷۵).
تحقیقات رهبری میشیگان : گروه میشیگان نیز به دو بعد رفتار رهبری رسید که با عناوین کارمندگرایی و تولید گرایی نام گذاری شدند . رهبرانی که کارمندگرا بودند چنین توصیف شدند : بر روابط اجتماعی تأکید می کنند به نیازهای زیردستان علاقه شخصی نشان می دهند و اختلافات فردی موجود میان اعضاء را می پذیرند در مقام مقایسه رهبران تولیدگرا به جنبه های فنی یا تکلیفی شغل تکیه دارند توجه اصلی آنها به موفقیت آمیز بودن تکالیف گروهی است که اعضای گروه وسیله ای برای رسیدن به هدف هستند(رخ بخش زمین،۱۳۸۳).
ابزارهای اندازه گیری رهبری :
برای ارزیابی و سنجش رهبری از روش های مختلفی استفاده می کنند یکی از این شیوه ها استفاده از انواع پرسشنامه است که توسط محققین و پژوهشگران مدیریت بدین منظور بوجود آمده است .
پرسشنامه (ابزار) "لید”[۱۱] هرسی و بلانچارد به منظور بررسی سه جنبه رفتار رهبر، یعنی شیوه ، دامنه تغییرشیوه و انطباق پذیری شیوه ،طرح ریزی شده است که شامل لید خود و لید دیگری می باشد . لیدخود تصور خود را از چگونگی رفتار شخص به عنوان رهبر اندازه گیری می کند . لید دیگری منعکس کننده تصورات زیردستان بالادستها و همالان یا معاشران گروه است(بلانچارد و هرسی،۱۳۷۳) .
هرسی و بلانچارد[۱۲] و هامبلتون[۱۳] برای آن که به مدیران و کارکنان آنها کمک کنند تا قضاوت بهتری درباره شیوه رهبری داشته باشند دو مقیاس رهبری تهیه کرده اند : فرم ارزیابی مدیر و فرم ارزیابی پیرو ( کارمند ) .این دو وسیله اندازه گیری رفتار طرفدار تکلیف و رابطه در ۵ بعدرفتاری بکار میروند ابعاد رابطه تکلیف گرا( تعیین هدف ، سازماندهی ، تعیین خطوط سازمان ، هدایت بخشی ، کنترل کردن ) و ابعاد رفتار رابطه گرا ( حمایت کردن ، ارتباط برقرار کردن تسهیل بخشیدن گوش دادن فعالانه فراهم آوردن بازخود می باشند(بلانچارد و هرسی،۱۳۷۳) .
از دیگر پرسشنامه های اندازه گیری رهبری می توان به پرسشنامه “توصیف رفتارهای رهبر”[۱۴]که توسط استوگدیل[۱۵] و کونتز[۱۶] در سال ۱۳۷۵در دانشگاه ایالتی اوهایو بوجود آمد اشاره نمود که اکنون مشهورترین روش برای گزارش رفتارهای رهبر است بر پایه تحلیل آماری ۱۵۰۰ توصیف رفتار رهبری که دو عامل عمده و یا مجموعه های عوامل مربوط به هم شناسایی گردید این دو را ملاحظه کاری و ساخت دهی نامیده اند(فیدلرو شمرز،۱۳۸۲).
پژوهشگران دیگری نظیر فلیشمن[۱۷] و همکارانش اقدام به تهیه پرسشنامه عقیده رهبری[۱۸] نمودند . در این پرسشنامه سعی شده است رفتار رهبر از زبان خود رهبر استنباط گردد. پرسشنامه های مشابه دیگری توسط فیدلر[۱۹]نیز تهیه شده است که به کمک آن می توان نوع رهبری را از تحلیل عقاید خود رهبران مشخص نمود . بوسیله این ابزارهای معروف تحقیقی ، پژوهششگران و صاحبنظران ، شیوه های رهبری را با دو ضابطه و معیار متضاد مورد اندازه گیری دقیق قرار داده اند :
در یک قطب ضوابطی بیان شده که نشان دهنده رفتاار یک رهبر مستبد ، سازمان مدار ، تولید گرا و عناوینی نظیر آن است .
در قطب دیگر ضوابطی تشریح گردیده است که شارح رفتار یک رهبر دموکراتیک فرمدار ، مردم گرا و نظایر آن است .
یکی دیگر از ابزراهای اندازه گیری رهبری پرسشنامه سبک رهبری است که توسط لوتانز[۲۰] در سال ۱۹۸۵ بوجود آمد که دو سبک رهبری انسانگرایی و وظیفه گرایی را معین می کند(الوانی،۱۳۷۳).که در این تحقیق از این پرسشنامه استفاده شده است .
مربیان تیم های ورزشی موسسات و مراکز آموزش عالی :
در مورد چگونگی رفتار مربیان تربیت بدنی مراکز آموزش عالی می توان به تحقیقات اولافسون اشاره نمود که رفتار مدیران تربیت بدنی کالج ها ( مراکز تربیت بدنی دارای دوره های دوساله فوق دیپلم ) و مدیران تربیت بدنی دانشگاهها را با هم مقایسه کرد و به این نتیجه رسید که مدیران تربیت بدنی دانشگاهها به حل اختلاف آزادی عمل ، تشویق و ترغیب اعضاء و تمرکز به بازده تأکید دارند در حالی که مدیران تربیت بدنی کالج ها ضمن آن که به اعضای گروه خود اجازه می دادند تا از معیارهای کاری و انتظارات مدیران آگاهی یابند نقش رهبری را خود به تنهایی ایفاد کرده و به دیگران اختیار نمی دادند اعضای گروه را به یکدیگر نزدیک کرده ، تضادها با به حداقل می رساندند و روابط دوستانه و صمیمانه خود را با بالادستها حفظ می کردند(خسروی زاده،۱۳۷۵).
موضوع مدیریت و رهبری در ورزش امروزه از مباحث عمده در رقابتهای ورزشی و فعالیتهای جسمانی در سطح جهان به شمار می رود و در این مورد هر یک از بخشها و نیروهای انسانی سازمانها ورزشی از اهمیت خاصی برخوردار است و گردانندگان ورزش جهان به این نکته توجه خاصی دارند .
در تعریف مربیان ورزشی مراکز آموزش عالی آمده است که آنان مسئول برنامه ریزی ، سازماندهی ، هدایت کردن و ارزیابی یک برنامه برای ورزشکاران دانشگاهی می باشند(بارچ،۱۹۹۰) و در صورتی که بتوانند ابزار و امکانات بهتری را در اختیارداشته باشند و مسابقات خوبی را سازماندهی کنند ، کمکهای مالی جمع آوری کنند ، اطلاعات و تخصصهای ضروری را تأمین کنند و در دستیابی به پیروزی کمک نمایند می توان گفت که در امر مربوط به ورزشکاران و مربیات تلاش کرده اند دراین باره گفته اند که مربیان ورزشی باید دو اصل مهم را در نظر داشته باشند :
اصل اول اینکه مهمترین موضوع در پیشرفت ورزشکاران رابطه بین ورزشکار و مربی است اصل دوم این است که فلسفه وجود مربیان ورزشی ، حمایت از ورزشکاران و کمک مربیان و توسعه ورزش است(مارتنز،۱۳۸۵).
مربیان لایق شرایطی فراهم می کنند که افراد تحت مدیریت آنها احساس کنند به نیازهایشان پاسخ داده می شود و از طرف دیگر خود مربی نیز احساس کنند در این مبادله به نیازهایش پاسخ داده می شود و مبادله ای برابر برقرار است . برای انجام این کار مدیران باید در ارتباط با مسئولیتهای وی خود در ورزش مهارتهای خاصی داشته باشند و بتوانند آن مهارتها را در شرایط سخت و آسان به راحتی اعمال نمایند(صدیق سروستانی،۱۳۷۴).
خصوصیات شخصی :
در این قسمت به ذکر توضیحاتی در مورد مفاهیم خصوصیات شخصی از قبیل ویژگیهای شخصیت می پردازیم. واژه شخصیت یکی از مفاهیم بسیار مهم علم روان شناسی محسوب می شود و تحقیقات زیادی در مورد آن انجام شده است تا اینکه در حیطه علوم رفتاری و سایر علوم هر چه بهتر شناخته شود بدین منظور و با توجه به پژوهشهای مختلف در مورد شخصیت به شرح این واژه و عوامل مربوط به آن می پردازیم .
شخصیت ترجمه واژه انگلیسی “پرسونالیتی”[۲۱]و یا واژه فرانسوی “پرسونالایت”[۲۲] است که از کلمه “پرسونا”[۲۳] گرفته شده و آن نقابی است که بازیگران هنگام نمایش در ادوار خیلی دور و مشخصاً در یونان و روم قدیم به صورت خود می زندند و ایفای نقش می نمودند و چون انسان در زندگی اجتماعی نقشهای مختلفی را بازی می کند این لغت از پرسونا گرفته شده است(نصر،۱۳۸۲).
بقراط و جالینوس، شخصیت و منش افراد آدمی را وابسته به مزاج می دانستند این مزاجها را به چهار قسمت خلط یا مایع درونی پیوند می دادند و در نتیجه طبع آدمی و رفتار و منش او را تابع غلبه یکی از این چهار مایع درونی یا چهار خلط بلغم ، سودا ، خون و صفرا نسبت می دادند(آیزنگ،۱۳۶۵). به عقیده جالینوس دو مزاج سوداوی و صفراوی دارای هیجانهای تند و رفتارهای نا استوار هستند اما افراد بلغمی و دموی مزاج دارای هیجان کمتر و رفتارهای استوارتر می باشند(عبدلی،۱۳۸۳).
دیوید مک کللند[۲۴] شخصیت را گویاترین و مناسبت ترین مفهوم درباره رفتار شخص می داند که همه جنبه ها و جزئیات رفتاری او را در بر می گیرد .جرالد هرسی[۲۵] و جیمز لوگر[۲۶] معتقدند که شخصیت همه عوامل درونی است که ویژگی های نحوه رفتار، تفکر و احساس او را تحت تأثیر قرار می دهد(سیاسی،۱۳۵۱). تعریف فروید[۲۷] از شخصیت همچون کوه یخ است . تنها بخش معینی از شخصیت رهبر است که در بالای سطح قرار داد . به عبارت دیگر بسیار گرافیک است هر کس که بدان سو نظر کند بی اختیار اندازه اصلی هماهنگی ساخت و اعضای تشکیل شده اند را می بیند اما قسمت اعظم این کوه یخ در زیر سطح وجود دارد و تا زمانی که کوشش آگاهانه برای بررسی و فهم موضوع نکنیم هیچ وقت به طور واقعی بصیرتی نسبت به هماهنگی آن نخواهیم داشت (غفوریان،۱۳۸۵).
از نظر شریعتمداری شخصیت عبارتست از خصوصیاتی که در یک طرح یا کل وحدت یافته و شکل گرفته است . این خصوصیات در رفتار ظاهر می گردد با اینکه این خصوصیات طرح رفتار فرد را تا حدی ثابت و قابل پیش بینی می سازد معذلک شخصیت فرد غیر قابل تغییر و تکامل است(شریعتمداری،۱۳۷۳).
همچنین شخصیت را بر اساس صفت بارز یا مسلط و شاخص فرد نیز تعریف کرده اند و بر این اساس است که افراد را دارای شخصیت برونگرا ، درونگرا و پرخاشگر و امثال آن می دانند . بنابراین نظریه ها می توان گفت که در شرایط مختلف حالت بارز یک فرد درونگرایی و یا پرخاشگری و جز آن است(ابوالقاسمی،۱۳۷۰). در این مورد می توان به نظرات یونگ [۲۸] و آیزنک[۲۹] اشاره نمود. یونگ دو واژه برونگرایی[۳۰] و درونگرایی[۳۱] را دو بعد شخصیت افراد نامید و معتقد بود که افراد از نظر روانی در یکی از این دو می گنجند . به نظر یونگ برونگرا کسی است که بیشتر به دنیای خارج چیزهای عینی و به مردم علاقمند است . در حالی که درونگرا بیشتر به افکار و احساسات فردی دل بسته است(آیزنک،۱۳۶۵).
به نظر آیزنک شخصیت عبارتست از “حکمیت یکپارچه منش، مزاج،هوش و جسم” . این تعریف چهار جنبه اساسی شخصیت را بیان کرده است که با چهار روش غیر شناختی ، عاطفی و بدنی قابل بررسی است در این تعریف منش جنبه اخلاقی شخصیت است که نسبت به قالبهای اخلاقی و اجتماعی در نظر گرفته می شود . مزاج حالات عاطفی احساس و کم و بیش ثابت افراد است که موجب تفاوت افراد از یکدیگر می شود و به آن خلق و خوی هم می گویند . هوش جنبه شناختی و جسم جنبه بدنی شخصیت است(عبدلی،۱۳۸۳).
با توجه به تعاریف مختلفی که از شخصیت ارائه شده است، به نظر می رسد که رفتارهای نسبتاً ثابت هر شخص از عوامل اصلی و تشکیل دهنده شخصیت می باشند که باعث می شود فردی نسبت به مسائل گوناگون ، واکنشهای متفاوتی از خود نشان دهد . با وجود این هنوز تعریف جامعی که در برگیرنده تمامی جنبه های شخصیت باشد و همه افراد آن را پذیرا باشند ، ظاهرا وجود ندارد ولی تعاریف فوق بویژه تعریف آیزنک ، هدف مورد نظر این تحقیق را برآورده می کنند.
نظریه های شخصیت :
نظرات گوناگونی در مورد شخصیت بیان شده است که دانشمندان روان شناسی آنه را به صورت طبقه بندی چهارگانه ذیل ارائه داده اند که به توصیح هر یک از آنها می پردازیم .
نظریه یادگیری اجتماعی در مورد شخصیت : براساس این نظریه تفاوتهای شخصیتی نتیجه تنوع تجربه های یادگیری است(آتکینسون،۱۳۷۱).
نظریه روانکاری در مورد شخصیت : نظریه روانکاری بر این فرض استوار است که بخش عمده انگیزش آدمی جنبه ناهشیار دارد و باید آن را به نحو غیر مستقیم از رفتار وی استنتاج نمود(عبدلی،۱۳۸۳) .
نظریه پدیدار شناختی در مورد شخصیت : این نظریات به تجربه ذهنی فرد توجه دارند و بر خصوصیات انسان گرایانه ای مانند خود پنداره کشش به سوی رشد و خودشکوفایی تأکید دارند(آتکینسون،۱۳۷۱).
نظریه های صفات شخصیت : در این رویکرد به شخصیت اجتماعی فرد توجه می شود و بیشتر توصیف شخصیت و پیش بینی رفتار مورد توجه است تا رشد شخصیت . در این نظریه ها صفات به عنوان مجموعه ای از ویژگی های رفتاری فرد و تأثیری که فرد بر دیگران می گذارد تعریف شده است(آتکینسون،۱۳۷۱).
شخصیت از دیدگاه آلپورت :
صفات و خصال در هر فردی به وجهی خاص بروز و ظهور میکند و از این رو نمی توان آنها را نسبت داد مگر به همان فرد . بنابراین دو جزء آدمی یافت نمی شود که عینأ یک خصلت یا صفت داشته باشند(سیاسی،۱۳۵۱).