این رفتار در مورادی از سوی منابع خارجی اعم از دولتها یا گروه های معارض یا حتی انجمنهای فرهنگی صورت میگیرد.
۴-۱-۴- عدم حضور/ عدم تأثیر اعتقادات ملی در سایر اعتقادات
براساس تعریف عمومی، قدرت عبارت از نوعی تأثیرگذاری است. بنابراین کشوری قدرت بیشتری دارد که تأثیر بیشتری دارد. بنابراین عدم حضور یا تأثیر کم یک باور یا اعتقاد در محیط غیرخودی، نشانهای از فقدان قدرت یا در واقع تهدید قدرت میباشد.
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
۴-۱-۵- بیتوجهی به تقویت، بازتولید و رقابتپذیری اعتقادات (ضعف جامعهپذیری)
اگرچه این نشانه ظاهراً به آسیب یک سیستم اشاره میکند اما همانگونه که در گذشته به ویژه در مبانی نظری تهدیدشناسی بیان شد، در برخی موارد آسیبهای مهم، نقش تهدیدات را ایفاء میکنند و آثار مشابهی برجای میگذارند لذا از این جهت از مصادیق تهدیدات بشمار میروند.
باید توجه داشت که هویتها در خلاء زندگی نمیکنند بلکه دائماً در معرض رقابتها و چالشهای گوناگون با هویتهای دیگر قرار دارند. بنابراین بقا یا توسعه یک هویت یا اعتقاد، به پویایی آن از طریق بازتولید و بازتفسیر و بالا بردن درجه رقابتپذیری بستگی دارد. لذا چنانچه در جامعه مفروض، علایمی از این امور مشاهده نشود یا به عبارت دیگر بیتوجهی یا غفلت نسبت به این امور مشاهده شود میتوان نشانهها و مظاهر تهدیدات علیه باورها را با منشأ داخلی ملاحظه نمود.
این نشانه در سطح وسیع قابل تحلیل و بررسی است. محیط و متون آموزشی، حوزه هنری و محصولات علمی از جمله سطوح ظهور نشانگان فوق میباشند.
توجه به نقش نهادهای مختلف اجتماعی (رسمی و غیررسمی) به ویژه نهادهایی مانند انجمنهای فرهنگی در ارزیابی قدرت یا تهدیدات آن اهمیت دارد.
۴-۲- تضعیف نقش و کارکرد زبان ملی
زبان ملی تنها نقش ساده فرهنگی و ارتباطی برعهده ندارد بلکه زبانهای ملی به ویژه در برخی از کشورها در سطح استراتژیک و امنیتی مورد توجه قرار میگیرند.[۷۵] این نقش از دو جنبه داخلی و بیرونی در هویت بخشی به یک ملت کاملاً موثر میباشد.
از جنبه داخلی، زبان ملی میتوند به تولید هویت واحد و در کنار هم قرار دادن تکثرها تأثیرگذار باشد و از جهت خارجی، زبان ملی قوی میتواند تمایز هویت ملی با سایر هویتها را شفافتر سازد.
۴-۲-۱- کاهش کاربرد زبان ملی
چنانچه زبان ملی در سطح عمومی و نخبگان کاربرد و نقش کمتری پیدا کندو اشخاص یا گروه های اجتماعی به طور محسوس و قابل توجه ترجیح میدهند در محاورات و مکاتبات خود از غیرزبان ملی استفاده کنند باید حوزه فرهنگی- اجتماعی را در معرض تهدید و خطر دانست.
۴-۲-۲- افزایش تولید و مصرف محصولات فرهنگی و علمی به زبان غیرملی
زبان نیز مانند اعتقادات در معرض رقابتهای افقی و عمودی قرار میگیرد. افزایش تولید و در مقابل، مصرف محصولات به زبان غیرملی به طور طبیعی تأثیرات هویتی خود را ایجاد میکند.
این امر از چند جهت اهمیت مضاعف پیدا میکند. از یک سوی، زبان علاوه بر وجه ابزاری حامل مجموعهای از ارزشها و نمادهای فرهنگی است لذا مصرف مداوم یک زبان بر روی سایر شاخصهای هویتی نیز موثر است.[۷۶]
از سوی دیگر استفاده از زبان غیرملی در سنین پایینتر و دوره آموزشهای پایه و عمومی تأثیرات بیشتری خواهد داشت.
البته استفاده از برخی زبانهای غیرملی به ویژه برای کشورهای ضعیفتر، امری اجتنابناپذیر است اما مدیریت سیاسی- اجتماعی باید به مرز و حدود کمی و کیفی کاربرد زبان غیرملی توجه کافی داشته باشد.
۴-۲-۳- عدم حضور زبان ملی در حوزههای غیرملی
هرچه حضور یک زبان در محیط دیگران بیشتر باشد، قدرت زبان و نقش هویت بخشی آن بیشتر ارزیابی میگردد. به طور مثال زبانهای رسمی قابل استفاده در اسناد و سازمانهای بینالمللی نشانهای از قدرت هویت و حوزه فرهنگی کشورهای صاحب زبانهای مذکور میباشد.
برعکس، عدم حضور یا حضور غیرمؤثر زبان یک کشور در حوزههای فرهنگی، علمی، سیاسی و اقتصادی را میتوان نشانهای از فقدان یا کمبود قدرت و در مواردی علامتی از تهدید علیه قدرت فرهنگی آن کشور دانست.
۴-۳- تضعیف تاریخ و بنیانهای تمدنی مشترک یک ملت
تاریخ و تمدن مشترک از عوامل موثر در تشکیل یک ملت میباشد. تاریخ نیز همچون سایر شاخصهای هویتی در معرض رقابت قرار میگیرد.[۷۷] با این تفاوت که تاریخ و تمدن ملتها، ویژگیهای خاصی نیز دارند. اولاً تاریخ به دلیل خصیصه استقرار در گذشته قابل تفسیر و روایتپذیر است یعنی میتوان روایتهای مختلفی از وقایع و حوادث گذشته داشت. ثانیاً، تاریخ تحریفپذیر است یعنی میتوان جای واقعیات و خیالات را تغییر داد.
همچنین ارتباط تاریخ با حال و آینده نیز در سرنوشت هویتی یک ملت اهمیت دارد. بنابراین خطرات یا آفاتی که متوجه تاریخ و تمدن هویتساز یک ملت است متنوع میباشد.
۴-۳-۱- روایت و تدوین تاریخ متفاوت با تاریخ ملی
در صورتی که اشخاص، گروه ها یا سازمانهای داخلی و خارجی به روایت یا تدوین تاریخی متفاوت با تاریخ مورد قبول یک ملت اقدام نمایند در واقع تاریخ مورد پذیرش را تحت تأثیر خود قرار میدهند.
این بحث، صرف نظر از درستی یا نادرستی هر یک از دو تاریخ فوق، چنین اثری را به دنبال دارد زیرا حتی بر فرض نادرست بودن تاریخ اول، در هر حال بخشهایی از هویت یک ملت مورد خدشه قرار گرفته است.
البته بدیهی است چنین تعارضاتی، منشأ تهدید شاخصهای دیگر مانند انسجام و اجماع ملی نیز خواهد بود.
۴-۳-۲- انقطاع تاریخ، با حال یا آینده یک ملت
تاریخ و تمدن یک ملت تنهابه گذشته تعلق ندارد بلکه آنچه میتواند به طور مستمر در هویتسازی مؤثر باشد جریان جوهر تاریخ و تمدن در زندگی حال و تعیین اهداف و آرمانهای آینده یک ملت میباشد.
بنابراین اگر تاریخ یک ملت متضمن اسطوره، حماسه و حتی لباس و آیینهای خاص بوده است، احساس حضور چنین نمادهای تاریخی با تغییر ظواهر و اشکال آنها در زندگی یک ملت میتواند نقش تاریخ در فرهنگ جاری آنها را تقویت نماید.
در مقابل، عدم وجود این درک و احساس و حضور تاریخ تنها به عنوان یک داستان قدیمی، قدرت تاریخ را به حداقل میرساند و در نهایت این شاخص از هویت را با تهدید نابودی روبرو میکند.[۷۸] تأثیر واقعه تاریخی کربلا در هشت سال دفاع مقدس، نمونه خوبی از جریان تاریخ در قدرت، هویت وآینده یک ملت است.
۴-۳-۳- تضعیف بنیان های دینی
سابقه تاریخی انسجام برخی جوامع چون ایران بر پایه برداشتهای مشترک دینی قرار دارند از اینرو هر گونه تضعیف باورهای دینی یا ظهور باورهای دینی معارض می تواند سبب تهدید همبستگی هویت جمعی جامعه گردد که خود شاخص تهدید امنیت ملی می شود.
۴-۴- کاهش انسجام و تجانس اجتماعی
شکافهای اجتماعی از قبیل شکافهای قومی،[۷۹] نژادی،[۸۰] زبانی و مذهبی کم و بیش در جوامع مختلف وجود دارد. جوامع دارای چنین شکافها و تمایزات اجتماعی از نظر چالشهای ناشی از اینگونه شکافها وضع یکسانی ندارند. دستهای از آنها علیرغم وجود شکافهای اجتماعی در طی فرایند ملتسازی موفقیت کسب نکردهاند (مانند بسیاری از کشورهای آفریقایی). دسته دیگر در دوران جدید با ساخت ملت- دولت شکافها را تحت کنترل درآوردهاند (مانند برخی از کشورهای اروپایی). دسته سوم که با تاریخ طولانی خود به طور تدریجی و طبیعی، گروه های مختلف را تحت عنوان یک جامعه یا ملت در کنار یکدیگر همنشین کردهاند (مانند جامعه ایران).[۸۱]
بنظر میرسد دسته نخست با چالشها و تهدیدات اساسی در حوزه شکافهای اجتماعی روبرو باشند. دسته دوم و سوم با چالشهای کمتری روبرو هستند اما دسته سوم ظرفیت پایدارتری برای ثبات و انسجام اجتماعی دارد، زیرا پیوندهای انسجام بخش در این دسته در طول زمان نهادینه شده است.
در هر حال نفس وجود شکافهای اجتماعی، منبع بالقوه یا زمینهای برای برخی از چالشها و تهدیدات میباشد که مدیریت سیاسی- اجتماعی میتواند از رشد آنها جلوگیری کند.
۴-۴-۱- تجزیهطلبی
این نشانه از درخواستهای تجزیهطلبانه[۸۲] در مقالات، اعلامیهها و … آغاز میگردد تا اقدامات عملی مانند طراحی تجزیهطلبی و حتی تا اعلام جدایی و تجزیه یک منطقه ادامه مییابد.[۸۳]
این تهدید در برخی از موارد تهدید خارجی محسوب میشود. به طور مثال ممکن است شورش تجزیه طلبی در یک کشور به همسایه آن نیز سرایت کند.[۸۴]
بدیهی است اقدامات مذکور با توجه به میزان غیرمتعارف بودن آنها با درجاتی از بیثباتی ارتباط پیدا میکنند.[۸۵]
۴-۴-۲- نرخ اقدامات افراطی قومی، مذهبی و نژادی
بدیهی است گروه های مختلف اجتماعی از حقوق طبیعی برای حفظ هویت خود برخوردارند و به جز سیستمهایی که سیاستهای یکپارچهساز اجتماعی را دنبال میکنند سایر نظامهای سیاسی ارادهای برحذف و نابودی خرده هویتهای اجتماعی ندارند. حتی برخی از آنها که بقای هویت جامعه و ملت خود را در گرو همنیشنی خرده هویتها میبینند، تلاش بیشتری برای حفظ آنها دارند.[۸۶]
اما برهم خوردن تعادل بین هویتهای اجتماعی و بروز رفتارهای افراطی[۸۷] مانند نفی هویتهای دیگر، تبلیغات توهینآمیز و رفتارهای خشن نسبت به سایر هویتها و تمامیت خواهی، آثار نامطلوبی بر حوزه اجتماعی- فرهنگی ایجاد می کند. این نوع رفتارها علاوه بر آنکه هویت ملی و جمعی را تحت تأثیر قرار میدهد، باعث تحریک سایر هویتها میگردد و ممکن است درگیریهای قومی، نژادی و مذهبی را تشدید کند.
در چنین حالتی هزینه مدیریت سیاسی بالا میرود و دولت ناچار به تخصیص منابع بیشتر به این بخش خواهد بود.
۴-۴-۲-۱- کاهش احساس وفاداری ملی در بین هویت های خرد
تعهد وفاداری اقوام مختلف به اجتماع ملی شرط ضروری برای حفظ انسجام و یکپارچگی ملی محسوب میشود. همچنانکه وقتی این تعهد کاهش و منافع قومی بر منافع ملی غلبه پیدا میکند یکپارچگی ملی در معرض تهدید قرار میگیرد.
۴-۴-۲-۲- گسترش احساس هویت قومی
تعریف: قومیت و یا هویت گروه قومی مبتنی بر دوگانگی ذهنی «ما- آنها» است یعنی یک جزء آن این است که اعضای قوم (درون قوم) خود را چطور ببینید و جزء دیگر آن این است که دیگران (برون قوم) اعضای قوم را چطور ببینند. بدین جهت گروه های قومی همواره توسط دو مجموعه نیروی پویا احاطه میشوند. یک مجموعه نیروهای داخلی که سبب تثبیت و دوام «ما- بودن» میشوند و یک مجموعه نیروهای بیرونی که سبب تشکیل و تعیین «آنها بودن» میشوند[۸۸] بنابراین در این مبحث سعی بر بررسی عناصر و نیروهایی داریم که باعث تثبیت و دوام «ما- بودن» میشوند.
۴-۴-۲-۳- گسترش قوممداری
قوممداری به معنای تمایل به در نظر گرفتن روشهای فکری و رفتاری گروه خود به عنوان معیارهای عام است. برای این مفهوم دو وجه میتوان قائل شد. یکی تمایل فرد مثبت به درون گروه است که در حالت قوممداری شدید گروه خود را با فضیلتتر و برتر از میبیند و ارزشهای گروه خویش را ارزشهای عام تلقی میکند. و وجه دیگر آن تمایل فرد نسبت به برون گروه است. که درحالت قوم مداری شدید فرد، برون گروه ها را حقیر و پست میشمارد و ارزشهای آنها را طرد میکند سعی میکند فاصله اجتماعی اش را از برون گروه ها حفظ کند.[۸۹]
۴-۴-۳- تبلیغات یا اقدامات تحریککننده دولتها یا گروههای مخالف خارجی
شکافهای اجتماعی بستری برای تأمین اهداف و اغراض سیاسی دولتها یا گروه های خارجی است. این بستر در مورد هویتهایی که در بیش از یک کشور حضور دارند آمادهتر و قویتر میباشد.[۹۰]
از سوی دیگر کشورهای رقیب یا دشمن و همچنین گروه های مخالف سیاسی از این بستر بیش از کشورهای همکار استفاده میکنند اما در هر حال حتی در کشورهای اخیر نیز بهرهبرداری شکافهای قومی در کشور دیگر یک امکان و ظرفیت مناسب تلقی میگردد.
بنابراین به طور کلی اقدامات تحریککننده دولتها و گروه های مخالف را باید نشانهای از تهدید علیه انسجام اجتماعی تلقی کرد.