علی (ع) می فرماید : زیور دانش برای انسان، جمالی است که پوشانده نمی شود و نسبی است که مورد جفا قرار نمی گیرد»[۱۰۳]
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
۲-۴ تجمل گرایی در قرآن کریم
در حقیقت یکی از مظاهر بی عدالتی و نابرابری که قرآن روی آن تکیه نموده، و به مبارزه با آن پرداخته است ، اشرافی گری و تجمل گرایی است .
قرآن کریم از تجمل گرایی به عنوان« اتراف »یاد می کند و در آیات مختلف آن را موردنکوهش قرار می دهد. ازجمله در سوره هود می خوانیم: «وَ اتَّبَعَ الَّذینَ ظَلَمُوا ما أُتْرِفُوا فیهِ وَ کانُوا مُجْرِمین[۱۰۴] و آنان که ستم میکردند، از تنعّم و کامجویی پیروی کردند و گناهکار بودند. »
«ترف» تنعم و در رفاه و آسایش بودن معنا می دهد.[۱۰۵] مترف به کسی می گویند که نعمت فراوان و غرق شدن در شهوات و خوش گذرانی ها ، او را به فسادو طغیان کشانده است .[۱۰۶] صاحب قاموس می گوید: «مترف» به معنی «ثروتمند » است ، یعنی کسی که به او نعمت زیاد شده است و در صورت عدم ایمان ، سبب طغیان و سرکشی می شود.[۱۰۷]
واژه ترف و مشتقات آن هشت مورد در قرآن مجید آمده است.واژه «اتراف» سه بار و واژه «مترفین» پنج بار در قرآن به کار رفته است.[۱۰۸] اصل این واژه در کلام خدای سبحان و اولیای خدا یاد نشده مگر با ملامت و مذّمت. با عنایت به موارد ذکر شده، متوجه می شویم که ماده «ترف» در قرآن در تمامی موارد در مقام ذم و نکوهش به کار رفته است و دارای بار ضد ارزشی است.
علامه طباطبایی می گوید: وقتی گفته میشود: فلانی مترف است یعنی فلانی نعمتش از حد گذشته است تا آنجا که میگوید مراد از مترفین در جمله « امرنا مترفیها» همان کسانیاند که این آیه به آنها اشاره دارد: « فَأَمَّا الْإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ[۱۰۹] ؛ «خدا وقتی انسان را آزمایش کند او را اکرام نموده غرق در نعمتش میسازد»[۱۱۰].
تفسیر نمونه مترفین را «ثروتمندان مستِ شهوت» معنی کرده است [۱۱۱].
علامه طبرسی در توضیح لفظ مترف آورده است:مترف از ترفه به معنای نعمت گرفته شده و توضیح میدهد : مترف آزاد است و هر آنچه بخواهد انجام می دهد و چیزی جلودارش نیست. [۱۱۲]به باور سید قطب مترفین همان طبقهی متنعم هستند که مال و منال و رفاه بدست میآورند و اگر قدرتی بالای دست آنها نباشد در زمین فساد میکنند و ارزشهای والا را خار میکنند، ارزشهای حیاتی ملتها را که بدون آن ارزشها جوامع هلاک میشوند .[۱۱۳]
پس با این بیان و معنی ، «مترفان» همان متنعمین ، متمکنین ، اغنیا، اشراف و ثروتمندان از خدا بی خبر هستند که سرمایه های مادی کلان و زیاد در اختیار دارند و آن سرمایه ها آن ها را غرق در لذات و هوس های دنیوی و عیاشی و ولخرجی و «اتراف » و «تجمل» و «اسراف و تبذیر» کرده است و پیوسته دنبال لذت پرستی ،هوسرانی و درپی ناز و نعمت و عیش و نوش و عشرت بوده که دست به هر نوع گناه و ظلم و تجاوز می زنند . آنان همیشه علیه حق و حقگویان و تعالیم الهی و انبیای به حق بوده اند و در حقیقت همان رها شدگان از بندگی خدا و روی آورندگان به بندگی نفس و ماده و شهوات می باشند .
بنابراین «مترفین» به کسانی می گویند که از نعمتهای فراوان مادی و اموال زیاد و زندگی مرفهی در دنیا برخوردار هستند.مرفهین و ناز پرورده هایی که نعمتها و مادیات زیاد و لذات فراوان آنان را مست و مغرور و غافل کرده و به طغیانگری و عصیان و گناه و تجاوز و اسراف و انحراف و عدم اطاعت خدا واداشته باشد.
اتراف از جمله فرهنگها و هنجارهایی است که قرآن آن را باعث هلاکت حتمی جوامع معرفی میکند و «مترفین» همیشه باعث نابودی جوامع بودهاند:
«وَ إِذَا أَرَدْنَا أَن نهُّْلِکَ قَرْیَهً أَمَرْنَا مُترَْفِیهَا فَفَسَقُواْ فِیهَا فَحَقَّ عَلَیهَْا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِیرًا[۱۱۴]؛«و چون خواهیم شهری را نابود کنیم نازپروردگان آن را فرمان [و میدان] دهیم و سرانجام در آن نافرمانی کنند و سزاوار حکم [عذاب] شوند آنگاه به کلی نابودشان کنیم».
قرآن دراین آیه شریفه به یکی از سنتهای الهی و قطعی اشاره میکند و آن سنت الهی این است که هر گاه ثروتمندان مست شهوت، فسق و فجور شوند و یا آنکه تظاهر به ثروت و تجمل در جامعهای زیاد گردد و جامعه با آن مقابله نکند قطعاً آن جامعه هلاک خواهد شد. هرگاه ثروتمندان جامعه رو به تفریحات غیر متعارف؛ شهوترانی و تجملگرائی آورند و این تبدیل به یک فرهنگ در جامعه شود بطوری که مؤمنان نتوانند جلوی آن را بگیرند این جامعه حتماً هلاک خواهد شد، چرا که خداوند بارها برای طغیان انسان وعدهی عذاب دردناک داده است. و اتراف از سوی ثروتمندان و مرفهینِ بیدرد یکی از خطرناکترین طغیانهای بشری است. « الَّذِینَ طَغَوْاْ فی الْبِلَدِ فَأَکْثَرُواْ فِیهَا الْفَسَاد فَصَبَّ عَلَیْهِمْ رَبُّکَ سَوْطَ عَذَاب إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصَاد[۱۱۵]؛آنها در بلاد طغیان کردند، و در آنها به فساد در افزودند.و پروردگار تو تازیانه عذاب را بر سرشان فرود آورد.زیرا پروردگارت به کمینگاه است. »
و خطر بزرگ این طغیان آن است که هر گاه «اتراف» در یک جامعه تبدیل به فرهنگ شود و گفتمان برتر جامعه، ثروتاندوزی برای تجمل و شهوترانی باشد ناخداگاه مردم در مسابقهی رفاهطلبی تجملگرائی خواهند افتاد که پایان ابن مسابقه هم چیزی جز هلاکت همه جامعه نخواهد بود چرا که: « رَأْسُ کُلِّ خَطِیئَهٍ حُبُّ الدُّنْیَا [۱۱۶] ؛حب دنیا سر هر خطا کاری است .»
بدین سان ، مرز شناسی و تشخیص زندگی اترافی نیز روشن می گردد: ثروت زیاد در کنارمصرف گرایی ، رفاه زدگی و تجمل گرایی همراه با غرور و طغیان ناشی ازآن و اختلاف فاحش سطح زندگی عمومی و متعارف مردم، از معیارهای تشخیص اتراف است.
ثروت و مکنت زیاد و امکان هرگونه تصرف بی حد و مرزی چنین انسان هایی را به انسان های متکبر در باطن و مستکبر نسبت به دیگران تبدیل می کند[۱۱۷]. احساس از مصونیت از عذاب الهی[۱۱۸] و روحیه تجاوزگری[۱۱۹] ، اعراض از حق و حقانیت[۱۲۰] ، تفاخر[۱۲۱] ،شادمانی غرور آمیز[۱۲۲] ، از اخلاق چنین افرادی است.
خداوند توضیح می دهد که چنین اخلاق زشت و نابهنجاری در مترفان موجب می شود که ایشان رفتارهای ضد اخلاقی و ضد هنجاری خویش را نیک و زیبا بانگارند و در چشم دیگران زشت را زیبا جلوه دهند[۱۲۳]. این گونه است که تباهی و رفتارهای ضد اخلاقی و هنجاری را در جامعه گسترش داده و دامن می زننند.
رفاه زدگی و اتراف در انسان ها موجب می شود تا نه تنها خود اهل فساد و تباهی باشند بلکه دیگران را به فساد بکشانند و در زمین افساد و تباهی کنند.[۱۲۴] این گونه است که شیوه نادرست مصرف و تصرفات ایشان در اموال ، هر گونه پیشرفت و سازندگی را منع می کند و زمینه تباهی و فساد جامعه را فراهم می آورد. از این روست که خداوند ، این الگوی مصرف را نابهنجار و ضد اخلاقی و کمالی ارزیابی کرده و به شدت از آن منع می کند؛ زیرا از نظر خداوند ، این گونه تصرفات موجبات فروپاشی جامعه و عذاب الهی می شود.[۱۲۵]
رفاهطلبی، لذتجویی، هواپرستی، خوشگذرانی و تجملگرایی چنان انسان را سرمست میکند که نه تنها برای مسائل انسانی و اخلاقی ارزشی قائل نمیشود، بلکه در برابر کسانی که مردم را به ارزشهای انسانی و اخلاقی دعوت میکنند، به مخالفت برمیخیزد.
از اینرو، در همه دورانها «مترفان (خوشگذرانها)» در صف مقدم مخالفان پیامبران الهی بودند: « وَ مَا أَرْسَلْنَا فی قَرْیَهٍ مِّن نَّذِیرٍ إِلَّا قَالَ مُترَْفُوهَا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُم بِهِ کَفِرُونَ وَ قَالُواْ نحَْنُ أَکْثرَُ أَمْوَالًا وَ أَوْلَادًا وَ مَا نحَْنُ بِمُعَذَّبِین:[۱۲۶] و [ما] در هیچ شهری هشداردهندهای نفرستادیم، جز آنکه خوشگذرانان آنها گفتند: «ما به آنچه شما بدان فرستاده شدهاید، کافریم» و گفتند: «ما دارایی و فرزندانمان از همه بیشتر است و ما عذاب نخواهیم شد»
«ابن فهد حلی» از علمای بزرگ شیعه می نویسد:«همواره کسانی که در صدد انکار برآمدند و آفریننده جهان را انکار میکردند ثروتمندان و اشراف متکبر بودند»[۱۲۷].
با مروری اجمالی به تاریخ گذشتگان و بررسی عوامل انحطاط آنان این حقیقت قرآنی به خوبی آشکار می گردد که چه بسیار تمدن ها و جوامعی که بر اثر رفاه زدگی و تجمل گرایی به گناه و معصیت گرفتار آمدند و بنیاد بقایشان زایل گشت.
از اینرو، برای پیشگیری از خطری که مترفان در طول تاریخ، گرفتار آن شدند، دوری گزیدن از رفاهطلبی و تجملگرایی ضروری است.
خداوند در قرآن، برای ما مثال می زندتا ببینیم کسانی که از مال و مکنت خود برای آخرتشان استفاده نکردند سرانجامشان چه شد:
قارون کسی بود که به قدری از گنج های فراوان در اختیارش قرار داده شده بود که عده ای پهلوان نیرومند باید فقط کلیدهای گنج هایش را حمل می کردند: «إِنَّ قَرُونَ کَانَ مِن قَوْمِ مُوسی فَبَغَی عَلَیْهِمْ وَ ءَاتَیْنَاهُ مِنَ الْکُنُوزِ مَا إِنَّ مَفَاتحَِهُ لَتَنُوأُ بِالْعُصْبَهِ أُوْلی الْقُوَّهِ إِذْ قَالَ لَهُ قَوْمُهُ لَا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لَا یحُِبُّ الْفَرِحِین؛[۱۲۸] او تمام دارایی اش را در برابر قومش به نمایش گذاشت. عده ای از پیروان حضرت موسی (ع)با خود گفتند: ای کاش، ما هم از این نعمت ها بهره ای داشتیم. کار خلافی نکردند مرتکب حرامی نشدند، فقط وقتی این همه جواهرات و دارایی را دیدند به هوس افتادند; « قَالَ الَّذِینَ یُرِیدُونَ الْحَیَوهَ الدُّنْیَا یَالَیْتَ لَنَا مِثْلَ مَا أُوتیَ قَارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِیم.»[۱۲۹]
وقتی قارون از اطاعت حضرت موسی (ع)سرپیچی کرد و با عذاب خداوند، خودش و تمام دارایی اش در زمین فرو رفت، آن ها که آرزو می کردند که دارایی او را داشته باشند، به خود آمدند و گفتند: عجب اشتباهی کرده بودیم، اگر ما هم اموالی مثل او داشتیم امروز به همین وضع مبتلا می گشتیم; گویی خدا بر هر که بخواهد رزقش را گشاده می گرداند و گویی خدا کافران را سعادتمند نمی کند; «وَ أَصْبَحَ الَّذِینَ تَمَنَّوْاْ مَکاَنَهُ بِالْأَمْسِ یَقُولُونَ وَیْکَأَنَّ اللَّهَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَ یَقْدِرُ لَوْ لَا أَن مَّنَّ اللَّهُ عَلَیْنَا لَخَسَفَ بِنَا وَیْکَأَنَّهُ لَا یُفْلِحُ الْکَافِرُون[۱۳۰] ؛روز دیگر آن کسان که دیروز آرزو میکردند که به جای او میبودند، میگفتند: شگفتا که خدا روزی هر کس را که خواهد فراوان کند یا تنگ سازد. اگر خدا به ما نیز نعمت فراوان داده بود، ما را نیز در زمین فرو میبرد. نمیبینی که کافران رستگار نمیشوند؟»
این گونه داستان ها را قرآن مجید برای این نقل می کند که ما تامل کنیم و بفهمیم نعمت هایی را که خدا در اختیار دیگران قرار می دهد چنان ارزش ندارد که بخواهیم به آن ها خیره شویم و دل ببندیم. بله، اگر انسان از راه صحیح مالی به دست آورد و در راه خدا هم مصرف کند خوب است. اما خود مال ارزش دل بستن ندارد، بلکه صرفا یک وسیله آزمایش است، یک برگ امتحان است. ارزش آن بستگی به این دارد که در آن چه پاسخی بنویسیم.
گاهی انسان چون چشمش باز است، برای دیدن اطراف یا برای رفع حاجت بهره هایی را که دیگران در زندگی دارند می بیند، اما این نگاه گذراست، ولی گاهی انسان به چیزی خیره می شود و تحت تاثیر واقع می گردد. خداوند در قرآن کریم می فرماید: « وَ لا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلی ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ زَهْرَهَ الْحَیاهِ الدُّنْیا لِنَفْتِنَهُمْ فیهِ وَ رِزْقُ رَبِّکَ خَیْرٌ وَ أَبْقی [۱۳۱]؛ و هرگز چشمان خود را به نعمتهای مادّی، که به گروههایی از آنان دادهایم، میفکن! اینها شکوفههای زندگی دنیاست تا آنان را در آن بیازماییم و روزی پروردگارت بهتر و پایدارتر است! »
و در آیه ی دیگری می فرماید: « وَ یَوْمَ یُعْرَضُ الَّذِینَ کَفَرُوا عَلَی النَّارِ أَذْهَبْتُمْ طَیِّباتِکُمْ فِی حَیاتِکُمُ الدُّنْیا وَ اسْتَمْتَعْتُمْ بِها فَالْیَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذابَ الْهُونِ بِما کُنْتُمْ تَسْتَکْبِرُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ بِما کُنْتُمْ تَفْسُقُونَ [۱۳۲]؛آری شما غرق در لذات بودید، و جز تمتع از مواهب مادی این جهان چیزی نمیفهمیدید، و به خاطر آزادی بیقید و شرط در این قسمت« معاد» را انکار کردید تا دستتان کاملا باز باشد، و هر گونه ظلم و ستم برای بدست آوردن این مواهب بر دیگران روا داشتید، امروز کیفر آن همه هوسبازیها، و هواپرستیها، و استکبار و فسق خود را میبینید. »
جمله« أَذْهَبْتُمْ طَیِّباتِکُمْ» به معنی بهرهگیری از لذائذ دنیاست و تعبیر به« اذهبتم» (بردید) به خاطر آن است که این لذائذ و مواهب با بهرهگیری نابود میشوند و از بین میروند.
مسلما تمتع از مواهب الهی در این جهان کار نکوهیدهای نیست، آنچه نکوهیده است غرق شدن در لذات مادی و فراموش کردن یاد خدا و قیامت، یا بهرهگیری گناه آلود و بیقید و شرط از این لذات و غصب حقوق دیگران در این رابطه است.
« طیبات» معنی وسیع و گستردهای دارد و همه مواهب دنیا را شامل میشود هر چند بعضی از مفسران آن را فقط به معنی نیروی جوانی تفسیر کردهاند ولی حق این است که جوانی تنها یک مصداق میتواند باشد.[۱۳۳]
(وَ اسْتَمْتَعْتُمْ بِها) یعنی: در لذّات دنیا فرو رفته از آنها بهرهمند شدید، بعضی گفتهاند: این لذات که از آن بهره بردهاند رزقهای نیکو است که خداوند میفرماید: آن را در راه بر آوردن خواستههای نفسانی و لذت های زودگذر دنیا صرف نمودید، و آن را در راه رضای الهی صرف ننمودید.[۱۳۴]
۲-۵ ویژگیهای مترفین در قرآن:
۱- انکار توحید و معاد:
قرآن کریم در این باره میفرماید:
«وَ قَالَ الْمَلَأُ مِن قَوْمِهِ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِلِقَاء الْآخِرَهِ وَ أَتْرَفْنَاهُمْ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا مَا هَذَا إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُکُمْ یَأْکُلُ مِمَّا تَأْکُلُونَ مِنْهُ وَ یَشْرَبُ مِمَّا تَشْرَبُونَ[۱۳۵]؛ ولی اشرافیان (خودخواه) از قوم او (نوح) که کافر بودند، و دیدار آخرت را تکذیب میکردند، و در زندگی دنیا به آنان ناز و نعمت داده بودیم، گفتند: این بشری است مثل شما از آنچه میخورید میخورد و از آنچه مینوشید مینوشد! (پس چگونه میتواند پیامبر باشد؟!)»
از استدلال آنها که گفتند: او مانند سایر مردم است چون مثل انسان میخورد و مینوشد، معلوم میشود که برای انسان غیر از خوردن و نوشیدن که از خواصّ حیوانات است کمال و فضیلت دیگری سراغ نداشتند. تنها خوشبختی بشر را در این میدانستند که همانند حیوانات در بهرهوری از انواع لذّات آزاد باشد.[۱۳۶] هم چنان که قرآن کریم در وصف این گونه مردم فرموده: «أُوْلَـئِکَ کَالأَنْعَامِ؛[۱۳۷] آنان همچون چهارپایانند » و نیز فرموده:
«وَ الَّذِینَ کَفَرُوا یَتَمَتَّعُونَ وَ یَأْکُلُونَ کَمَا تَأْکُلُ الْأَنْعَامُ .. ؛[۱۳۸] کافران از متاع زودگذر دنیا بهره میگیرند و همچون چهارپایان میخورند…»
۲- تقلید کورکورانه از آئین گذشتگان خود:
مترفین جوامع به هنگام خطر افتادن اسباب عیش و نوش و خوشگذرانی خویش بدون توجه به منطق و براهین وحیانیِ پیامبران الهی از سنّتهای متحجّر گذشتگان خود دم میزدند:
«وَ کَذَلِکَ مَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ فِی قَرْیَهٍ مِّن نَّذِیرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءنَا عَلَى أُمَّهٍ وَ إِنَّا عَلَى آثَارِهِم مُّقْتَدُونَ [۱۳۹]؛ و این گونه در هیچ شهر و دیاری پیش از تو پیامبر انذار کنندهای نفرستادیم مگر اینکه ثروتمندان مست و مغرور گفتند: ما پدران خود خود را بر آیینی یافتیم و به آثار آنان اقتدا میکنیم.»
در آیه موردِ بحث، این گفتارِ “اِنّا وَجَدْنا علی امّه…” را از توانگران اهل آبادیها نقل کرده و آن بدان جهت است که طبع تنّعم و ناز پروردگی انسان را وادار میکند از بار سنگین تحقیق، شانه خالی نموده، دست به دامن تقلید کورکورانه شود.[۱۴۰] همچنین از گفتار ذکر شده معلوم میشود گرایش به مادّی گری و دنیا طلبی قدرت اندیشه (خرد) را تضعیف، و آدمی را به سمت تقلید کورکورانه سوق میدهد.[۱۴۱]
از اینکه در جوامع شرک پیشه، تنها سخن مرفّهان ذکر گردیده با آنکه اندیشه شرک مختص آنان نبوده است میتوان استفاده کرد که آنان، نقش اصلی را در تعیین گرایشهای جامعه داشتهاند.[۱۴۲] همچنین از آیه استفاده میشود اشراف گرایی در نسل آدمی تأثیر میگذارد و اخلاق و اعتقاد آنان را طوری میسازد که در مقام مخالفت با جریانهای برخاسته از عقل و وحی برمیآیند و هر سخن حقی را که با هواهای نفسانی آنان همسویی نداشته باشد نمیپذیرند.
۳- ملاک و معیار قرار دادن ثروت و امکانات مادّی:
«وَ قَالُوا نَحْنُ أَکْثَرُ أَمْوَالًا وَ أَوْلَادًا وَ مَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِینَ [۱۴۳]؛ و (آنها که مَستِ ناز و نعمت بودند) گفتند اموال و اولاد ما (از همه) بیشتر است و ما هرگز مجازات نخواهیم شد!»
۴- ظلم و جرم:
«وَ اتَّبَعَ الَّذِینَ ظَلَمُواْ مَا أُتْرِفُواْ فِیهِ وَ کَانُواْ مُجْرِمِینَ [۱۴۴]؛ و آنان که ستم میکردند، از تنّعم و کامجویی پیروی کردند و گناهکار بودند (و نابود شدند)!»