در شیوه فرزند سالاری ویژگیهای زیر مشاهده می شود:
۱٫والدین سعی میکنند به تمام خواستهها و اهداف فرزند خویش بدون چون و چرا جامه عمل بپوشانند.
۲٫فرزند برای به اجرا درآوردن آرزوها از آزادی عمل کافی برخوردار است.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۳٫والدین در امر تربیت فرزند یا دچار ضعف شناخت هستند و یا در به کارگیری راهکارهای عملی لازم در این زمینه از تدبیر و قدرت کافی برخوردار نیستند.
۴٫فرزند با بهره گرفتن از اهرمهای شناختی، عاطفی و رفتاری توانسته بر تسلط روانی خویش بر والدین بیافزاید و نقطه نظراتش را بر آنها تحمیل کند.
۵٫در اداره منزل و تصمیمگیریها، بیش از حدی که شایسته است به نظرات فرزند توجه می شود.
۶٫هنگام تعارض بین نظرات افراد خانواده، نظرات فرزند چه حق و چه باطل، مقدم است و به اجرا گذاشته میشود.
۲-۲-۵-۲ از منظر دین
آموزههای اسلامی و متون دینی، ما را به رعایت حد میانه و آزادی مشروط در روابط بین اعضای خانواده و از جمله رابطه والدین و فرزند توصیه میکند. چرا که در فرهنگ اسلام هر چه که در اختیار انسان می باشد، حتی فرزندان امانت الهیاند و خانواده مسئول حفظ سلامت، رشد و سعادت آنها است. فرزندان در دست والدین امانت الهی هستند. پس پدران و مادران باید در حفظ و نگهداری آنها کمال دقت را داشته باشند و در مراقبت و نظارت بر اعمالشان از هیچ کوشش و تلاشی دریغ نورزند و آنها را به نیکی دعوت کنند و مانع هر گونه لغزش و انحرافی از جانب آنها شوند و آنها را به حال خود رها نکنند.
از نظر دین دوران تربیت به سه دوره تقسیم شده است. امام در روایتی میفرماید: “الولد سید سبع سنین و عبد سبع سنین و وزیر سبع سنین.
دوران هفت سال اول کودک، دوران سیادت و آقایی اوست، دوران هفت سال دوم، دوران اطاعت و هفت سال سوم، دوران وزارت است.
“«دوران سیادت” بدین معنا نیست که کودک باید به طور مطلق آزاد باشد و هر کاری که خواست انجام دهد و هیچ محدودیتی نداشته باشد. بلکه به این معنا می باشد که در این دوران، کودک تکلیف و مسئولیت ندارد و اگر از او درخواست کردید که کاری را انجام دهد، نباید مورد مؤاخذه و سؤال قرار گیرد. به همین دلیل اسلام آموزشهای رسمی را در هفت سال دوم طرح کرده است.
و اگر دوران هفت سال دوم را “دوران اطاعت” نامیده است، بدین معنا نیست که والدین می توانند با دیکتاتوری مطلق همه چیز را بر او تحمیل کنند. بلکه باید با برهان با او سخن گفت. چرا که کودک در این دوران وارد مرحله برهان پذیری میشود و استدلالهای منطقی والدین و مربیان خود را درک نموده و آزادی اعمال و رفتارش حد و مرز پیدا میکند. »(قائمی، ص ۸۰)
بررسیها نشان می دهد کودکانی که در هفت سال دوم عمر خود، از آزادیهای زیاد و بی حساب برخوردار بوده اند، در آینده دچار تندروی و افراط کاریهای زیاد شدهاند و در دریای مفاسد و انحطاط اخلاقی سقوط کردهاند. به همین جهت است که اسلام این مرحله را، دوران اطاعت فرزند نسبت به والدین، معرفی کرده است.
دوران هفت سال سوم که “دوران وزارت” نامیده شده است، باید بر اساس تفاهم هر چه بیشتر بین والدین و فرزندان شکل گیرد و انس و صفا و خیرخواهی بر روابط بین آنها حکومت کند. زیرا شرایط این دوره به گونهای نیست که بتوان بر او سختگیری کرد و یا به گونهای رفتار نمود که فرزند احساس محدودیت و استبداد و دیکتاتوری کند که در آن صورت به طغیان و ایستادگی در برابر والدین و یا فرار و گریز از خانواده منجر خواهد شد. پس باید به طور معقول و صحیح او را کنترل کرده تا هم به غرور جوانی او لطمه وارد نشود و هم کاملاً آزاد و رها نباشد.
۲-۲-۶ انواع روابط والد - فرزند
«رابطه اعضای یک خانواده ممکن است به سه صورت: محدودیت مطلق، آزادی مطلق و عدم دخالت افراد خانواده در کار یگدیگر و نهایتاً آزادی مشروط ظاهر شود.
۲-۲-۶-۱ محدودیت مطلق
در چنین خانوادههایی، معمولاً یک نفر بر تمام اعمال و رفتار دیگران ناظر است. این فرد غالباً، پدر (پدر سالاری) و در بعضی موارد، مادر خانواده (مادر سالاری) است و گاهی نیز برادر یا خواهر بزرگتر نسبت به دیگر اعضای خانواده با چنین روشی رفتار میکند. در این خانواده فقط یک نفر تصمیم میگیرد و هدف را تعیین میکند. همه باید مطابق میل او رفتار کنند، او فقط حق اظهار نظر دارد و دستورش باید بدون چون و چرا از طرف دیگران اجرا گردد.
۲-۲-۶-۲ پیامدهای نامطلوب محدودیت مطلق
۱٫ترس و وحشت بر اعضای خانواده مستولی است و آنان احساس میکنند هیچ شخصیتی ندارند. در نتیجه فرزندان احساس امنیت نمیکنند و وضع آنها همیشه متزلزل است.
۲٫اعضای خانواده هدف انجام کارها را نمیدانند و جرأت نمیکنند دلیل آنها را بپرسند.
۳٫فرزندان ظاهراً در حالت تسلیم و اطاعت از پدر و مادر خویش میباشند و به طور خودکار میآموزند که همین روش و حالت را در برابر دیگران داشته باشند، در نتیجه به بچههای هم سن یا کوچکتر از خود آزار میرسانند.
۴٫فرزندان در این خانواده، افرادی متعصب خواهند بود که تحمل اندیشههای مخالف را نخواهند داشت.
۵٫چنین افرادی قدرت ایجاد ارتباط مثبت با دیگران را ندارند و در زمینه عاطفی و اجتماعی به طور کافی رشد نکردهاند.
۶٫اغلب این افراد ضعیف النفس بوده و از قبول مسئولیت خودداری میکنند.
۷٫در این گونه خانواده، روحیه خلاقیت و امکان ظهور استعدادها از بین میرود.
۸٫در بعضی موارد محدودیت مطلق سبب خود کم بینی افراد خانواده میشود.
۹٫پدر سالاری یا مادر سالاری باعث سرکوب روحیه مشاوره و همکاری و تعاون با دیگران می شود.
۲-۲-۶-۳ آزادی مطلق
در چنین خانوادههایی به فرزندان اجازه داده میشود که به خواستههای خود آنگونه که می خواهند دست یابند و آرزوهای خود را برآورده نمایند. در این خانواده افراد دارای آزادی مطلقاند و هر چه را که تمایل داشته باشند، می توانند انجام دهند. شعار طرفداران این دیدگاه این است که: “بگذار هر چه خواستند، انجام دهند.”
بسیاری از تحلیلگران بر این باورند که سلب آزادی، موجب عقده روانی در فرد و اختلال در زندگی آینده او خواهد شد. زیرا هر خواسته، از نیازی در درون فرد حکایت میکند و ضروری است که در اسرع وقت آن نیاز تأمین و ارضاء شود، زیرا در صورت سرکوب و ایجاد محدودیت، فرد دچار افسردگی میشود.
در چنین خانوادههایی خواستهها و تمایلات فرزندان محور اصلی و خط دهنده فعالیت اعضای خانواده، حتی والدین آنها میباشد.
فرزندان این خانواده ها خصوصیت مشترکی دارند، از جمله: لوس بودن، خودخواهی، نامحتاط بودن و خواستههای بی شمار که باید برآورده شود. آنها بسیار بی حوصله و ناشکیبا هستند و برای حل مشکل خود از راه خشونت وارد میشوند و ناکامی خود را درباره اهداف خود پذیرا نمیباشند.
۲-۲-۶-۴ عوارض نامطلوب آزادی مطلق
۱٫فرزندان خانوادههای فرزند سالار معمولاً سست عنصر و بی اراده یا حداقل کم ارادهاند.
۲٫آنها به دلیل عادت کردن به آزادی مطلق و بیبند و باری نمیتوانند خود را کنترل کنند و در نتیجه به ورشکستگی تربیتی و اخلاقی دچار میشوند.
۳٫آزادی مطلق و بیبند و باری حاکم در چنین خانواده ها، موجب فراهم شدن زمینههای بزهکاری در عرصه حیات اجتماعی کودکان میشود.
۴٫در بیشتر موارد به علت تضاد بین خواستههای فرزند با سایر افراد خانواده، نزاع و درگیری رخ میدهد.
۵٫در این خانوادهها روحیه اطاعت از قانون و احترام به مقررات اجتماعی و رعایت آداب اخلاقی به حداقل ممکن تنزل میکند.
۶٫فرزندان تلاش و سختی کار را احساس نمیکنند و خود را در انجام کارهای شخصی ناتوان میدانند.
۷٫نداشتن جرأت برای انجام کارهای مهم و اساسی، باعث سرکوب استعداد و تواناییهای بالقوه و نهفته در درون فرزندان میشود.
۸٫در نهایت این فرزندان دچار خود کمبینی میشوند.» ( منبع: برگرفته از اینترنت)
۲-۲-۶-۵ آزادی مشروط
در خانوادههایی که نه"محدودیت مطلق” سایه افکنده و نه دچار معضل “آزادی مطلق” هستند، “آزادی مشروط” معیار و ملاک رابطه والد - فرزند میباشد. همه افراد خانواده به تناسب موقعیت خویش، حق دخالت در اداره امور خانه و اظهار نظر درباره مسائل مختلف را دارند. این روابط عاقلانهترین و انسانیترین روش زندگی و فرزند پروری میباشد. فرزندان چنین خانوادههایی بدون سختگیری و کنترل بیش از حد و یا آزادی و رهایی در انجام کارها، از یک حد تعادل و آزادی نسبی و انضباط هدایت شده برخوردارند و از نظر عاطفی نیز در یک سطح متعادل و بدون افراط و تفریط قرار دارند و به موقع از محبت والدین بهره میجویند و شخصیت آنها در خانه مورد احترام قرار میگیرد. این افراد نظمگرا، منضبط و تسلیم نُرمهای اجتماعی، فرهنگی و اخلاقی هستند. حق اظهار نظر دارند و مشکلات خود را با والدین در میان میگذارند.
این فرزندان در مکانهای آموزشی و غیر آموزشی ارتباط عاطفی و اجتماعی صحیحی برقرار میکنند و اختلاف عقاید دیگران را به راحتی پذیرا میشوند.
بر اساس بررسیهای روانشناسان اجتماعی افرادی که در دوران کودکی، آزادی مشروط و متعادلی داشتهاند، در بزرگسالی دشمن ظلمها و مخالف نارواییها بوده و به اصلاحات بزرگ اجتماعی توفیق یافتهاند .» ( منبع: برگرفته از اینترنت)