گفتار چهارم: عوامل اجتماعی و محیطی مؤثر بر این پدیده در یک محیط خاص مانند مدرسه
آنچه مسلم است آموزش و پرورش در بالا بردن سطح فکر و شعور افراد کاملاً مؤثر است. منظور از آموزش سوادآموزی است و سوادآموزی چیزی جز وسیله نیست. نکته مهم این است که این وسیله در اختیار چه کسی و برای چه منظوری مورد استفاده قرار میگیرد. اگر این وسیله در اختیار کسی قرار گیرد که بتواند امیال و هدفهای نامشروع خود را به نحو احسن انجام دهد، در این صورت شعر سنایی که میگوید: «… چو دزدی با چراغ آید گزیده تر برد کالا» مصداق پیدا خواهد نمود.
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
بایستی اذعان داشت که نه فقدان تعلیم و تربیت ملازمه قطعی با بزهکاری وکجروی دارد و نه وجود آن ملازمه قطعی با عدم بزهکاری و عدم کجروی افراد دارد بلکه آموزش و پرورش باعث تغییر نوع جرایم وانحرافات ارتکابی میگردد. بدین نحو که اشخاص باسواد خیلی کمتر از اشخاص بیسواد مرتکب جرایمی نظیر قتل و ضرب و جرح میشوند ولی در عوض مرتکب جرایم فکری و امروزی تری همچون گرایش به انواع گروه های انحرافی ،انواع رفتارهای کجروانه مانند:بد لباسی،بد پوشی،عدم رعایت شئونات شرعی و اخلاقی،مدپرستی و…. خواهند شد.
نخستین محیط اجتماعی که کودک بعد از خانواده وارد آن میگردد، مدرسه است. مدرسه به خاطر تدوین وظایف و حقوق افراد و انتقال ارزشهای اجتماعی با وسایل مؤثری که برای کنترل اجتماعی در اختیار دارد، یکی از کارگزاران مهم اجتماعی کردن فرد تلقی میگردد.
یک سلسله هنجارهای رفتاری وجود دارد که انتظار داریم افراد در جامعه بزرگتر، خود را با آن هنجارها تطبیق بدهند. در جامعه کوچک مدرسه نیز هنجارهایی از این قبیل وجود دارد. گاه کودکی که در جامعه و در خانه، از قانون تبعیت کامل میکند، ممکن است در مدرسه رفتار انحرافی داشته باشد و بعضی والدین با دریافت گزارش رفتار فرزندان خود از مدرسه کاملاً متحیر میشوند. از طرف دیگر، جوانی که در مدرسه خوش رفتار است احتمال دارد از لحاظ برخی از جنبههای رفتاری در جامعه بزرگتر منحرف یا بزهکار باشد. از این رو مفهوم «کج روی» مفهومی نسبی و تابع زمینه اجتماعی و مناسبات گروهی است.
بدیهی است که اگر امکانات و جاذبه مدارس جهت حفظ دانشآموزان به حد کافی تأمین نگردد و در پر نمودن اوقات فراغت آنان به شیوههای صحیح تربیتی توفیق حاصل ننماید وبه لحاظ جو درونی خودمحیطی سالم و واکسینه نداشته باشندوالقاگر مفاهیم ارزشی هم چون حجاب وعفاف نتوانندباشند و فردرانتواننددر خود با ارزشها و اعتقادات مورد قبول جامعه نهادینه سازند، بیشک زمینه انحرافات را در دانشآموزان فراهم ساخته و در نتیجه با عواقب زیان باری مواجه خواهیم شد. توزیع تصاویر وفیلم های گروه ها وفرقههای منحرف وانواع مدهای غربی و آشنایی یکدیگر از انواع رفتارهای کجروانه همچون عدم رعایت حجاب وروابط جنسی درمدارس، هشدارهایی است که توجه و سرمایهگذاری بیشتر مسئولان جامعه را برای توجه هرچه بیشترفرهنگ عفاف وحجاب وترویج میان دانش آموزان و سلامت نسل آینده میطلبد.
یکی از چالشهای زندگی دوران معاصر وجود تضادهای مختلف در حیات اجتماعی میباشد. در سطح کلان ممکن است ما متوجه بسیاری از تفاوتها نشویم، اما در محیطهای کوچک مخفی ماندن آن ممکن نیست و گاه گاهی خود را بروز میدهد. وقتی بین خانه و مدرسه بینشها و نگرشها هم خوانی نداشته باشد؛ یا بین مدرسه و جامعه ارزشها شکل متفاوت بهخود گیرد موجب حیرت و سردرگمی میگردد. در این صورت انتخاب درست کار دشواری خواهد شد و همین که فرزندان ما در این زمینه با مشکل مواجه گردند، وخامت اوضاع را در پیخواهد داشت. هر بحرانی بهتناسب و موقعیت خود مخرب است. بحران حیرت در گزینش بهترینها هم مشکل ساز خواهد بود.
تعریف الگوها، یک سان سازی معیارهای خوبی و بدی، وحدت نظر دو مرکز مهم خانه و مدرسه میتواند مشکل تضادهای اجتماعی را بهحداقل کاهش دهد. در بین ارتباطات موجود میان معلم و دانش آموز این اصل اثبات شده است که معمولاً دانش آموزان معلم خود را الگو و سرمشق اخلاق و رفتار خویش قرار می دهند و در موارد زیادی از وی تقلید می کنند. لذا، یکی از علل عمدی عدم رعایت ضوابط اخلاقی و استفاده ی دانش آموزان از لباس های نامناسب و مبتذل در مدارس را باید در طرز تفکر و رفتار مربیان و معلمان آن مدارس جستجو کرد.[۱۲۱] چرا که تاکنون از سوی مسئولین و کارگزاران آموزش و پرورش بارها نسبت به رعایت ضوابط و قوانین اخلاقی و رعایت پوشش اسلامی در مدارس (به گردانندگان مربوطه) تذکرات لازم داده شده ولی به علت عدم تنفر و انزجار اولیای برخی از مدارس نسبت به ناهنجاری های اجتماعی از جمله بد حجابی تذکرات فوق چندان مورد توجه قرار نمی گیرد. امّا، از سوی دیگر مدارسی که دارای مدیران و مربیان متدین ومعتقد به اصل حجاب و پوشش اسلامی می باشند، از فضای اسلامی و معنوی بیشتری برخوردارند. لذا هر برخوردی که معلم با دانش آموز دارد در حقیقت بر ساخته شدن جامعه ی پیرامونی خودش تأثیرگذار است.
باید توجه داشت که اگر مدارس به دلیل نقش کلیدی خود در جامعه پذیر کردن نوجوانان وجوانان نتوانند به درستی ایفای نقش کنند به مثابه این ناتوانی ما شاهد بروز ناهنجاری و ناهمگون شدن افراد با هنجارهای جامعه خواهیم بود مثلا اگر مدارس بدون دقت کامل و برنامه ریزی و یا متناسب با استمرار و موقعیت سنی و علاقه جوانان و نوجوانان نسبت به ارزشهای پوششی وعفاف در هدایت و ارشاد آنان نقش مثبت و مؤثری نداشته باشند، بلکه موجب دلزدگی، بی اعتنایی و کم توجهی نسل نو نسبت به این گونه ارزش ها و در نتیجه طرز پوشش، سخن گفتن و طرز رفتار آنان را به ابتذال کشیده می شود. مثلا از این که از دانش آموزان - به مناسبت های مختلف - بخواهیم چندین ساعت در حیاط مدرسه – و در سرمای زمستان – بعد از استماع قرائت قرآن و خواندن دعا (توسل، فرج، وحدت و …) و سخنرانی (تکراری) یک ساعته فلان مدیر یا معاون یا مربی تربیتی و … را در مورد لزوم و آثار رعایت حجاب و پوشش اسلامی گوش کنند، عملاً (خودآگاه یا ناخودآگاه) زمینه های بی میلی آنان نسبت به مراسم و برنامه های مذهبی و اسلامی و تمایل آنان نسبت به فساد و بدحجابی، بی بند و باری و … را فراهم آورده ایم. یعنی با دفاع غلط از حجاب موجب رشد بی تفاوتی و حتی انزجار دانش آموزان نسبت به (ارزش حجاب اسلامی ) می شویم. امروزه بسیاری از دانش آموزان به دلیل ارتباط الکترونیکی، شبهات زیادی را در زمینه های مختلف از جمله مسأله پوشش و ارتباط با گروه های غیر هم جنس مطرح می کنند[۱۲۲] که در صورت ناتوانی معلمان از پاسخگویی به آنان حجاب و ارزش های اسلامی روز به روز حاشیه ای تر تلقی می شوند.
در نهایت نظر به اینکه مدارس محیط های بسیار مستعد و مناسبی جهت فعالیت باند، افراد و عناصر فاسد و فرصت طلب می باشند و از آن جایی که نفوذ در بین جوانان به هزینه ی کمتری نیاز دارد و بهتر و راحت تر می توانند از آنان به عنوان ابزار توسعه ی فعالیت های فساد ساز و توزیع محصولات و تولیدات خود استفاده نمایند. از این رو با ترویج و اشاعه ی مفاسد اخلاقی و رفتاری در بین دانش آموزان و جوانان و تشویق آنان به بی بند و باری و بی حجابی سعی است از طریق مدارس منافع و مطالع خود را تأمین نمایند.پس بایستی خانواده ها ومدارس با ایفای نقشی پر رنگ تر در جهت همسویی نوجوانان و جوانان با ارزش ها وهنجارهای پذیرفته شده یک جامعه دینی واخلاقی وجامعه پذیر کردن افراد، گام بردارند.تا از این طریق بتوانند در مقابل آسیب هایی که نوجوانان وجوانان ممکن است با همنشینی و معاشرت با گروه همسالان یا نهادهای آلوده منحرف وجامعه پذیری انحرافی که از آن طریق وارد می گردد واکسینه شوند.
سخن آخر
مجموع صاحب نظرانی که موضوع یادگیری اجتماعی را مطرح ساخته اند بر این باورند که کج رفتاری و همنوایی طی فرایندهایی مشابه یادگرفته می شوند وکج رفتاری نتیجه یادگیری هنجارها و ارزش های انحرافی به ویژه در چارچوب خرده فرهنگ ها وگروه های همسالان است بنابراین نکته اصلی در این نظریه ها این است که افراد کج رفتاری را درطول تعامل خود وطی فرایندهای خاصی که توضیح داده شد یاد می گیرند.
که این نوع از آموزش را ما در اصول تربیتی دین اسلام نیز می توانیم ببینیم و با مراجعه به منابع روایی وسیره بزرگان دین هم میتوان به توجه معصومان به مساله یادگیرى از راه مشاهده ،و نقش مهمى است که این بزرگواران براى این نوع یادگیرى در فرایند تغییر رفتار ونگرش افراد قائلند دریافت. چراکه معتقدند فراگرفتن از طریق مشاهده بسیار کار آمدتر از دیگر شیوه هاست.
امروزه مسئله پوشش وحجاب از جمله موضوعات مطرح در محافل فرهنگی ومذهبی واجتماعی وهنری است.آنچه در محافل رسانه ای وحقوقی بحث می شوداین است که جوانان دراثر غفلت والدین ومعلمان و مربیان تربیتی ،در معرض انواع آسیبهای اجتماعی قرارمی گیرندکه هم لطمات جبران ناپذیری به جسم وروان آدمی واردمی کندوهم وجه اسلامی وایمانی واخلاقی جامعه ماراخدشه می سازند.
ودر این میان آموزه ها ویادگیری هایی که توسط مسئولان نظام وخود مردم برای مقابله با پدیده بدحجابی اتخاذ می شوداکثرا جنبه آمرانه ودستوری داردوبرای همین مثمر ثمرواقع نمی شود. به ویژه اگر آموخته ها از جنس امور ارزشى وباورهاى اخلاقى همچون رعایت شئونات ورعایت پوشش وحفظ حجاب وعفاف باشد پس بایستى در زمینه حفظ پوشش ورعایت عفاف وحجاب در مدارس از سوى معلمان و دانش آموزان اقدامات آسیب شناسانه صورت گیرد تا زمینه اى براى گسترش این نوع یادگیرى اى وجود نداشته باشد.
مبحث دوم: نقش وسایل ارتباط جمعی(نظریه تعارض فرهنگی)
وسایل ارتباطات جمعی از جمله رسانههای دیداری، شنیداری، نقشی غیر قابل انکار در ترویج فرهنگ حجاب و عفاف یا تضعیف و محدودیت آن در سطح جامعه داشتهاند.
مارشال مک لوهان معتقد است که :« رسانههای ارتباطی بر شکلهای جامعهپذیری تأثیر میگذارند و روابط انسانها را شکل میدهند و حتی درجات آن را تعیین میکنند. »[۱۲۳]
متفکران اجتماعی و جامعه شناسان نیز جهت کاهش هنجارشکنی افراد جامعه، به بررسی علل و عوامل مؤثر در انحرافات و بروز کجرویهای اجتماعی پرداخته اند و در عصر ارتباطات به تأثیر رسانه ها و وسایل ارتباط جمعی در کنترل و یا گسترش انحرافات اجتماعی اشاره کرده اند. بر این اساس، تبیین کارکردهای مثبت و منفی رسانه ها در این زمینه ضروری مینماید. لذا محور بحث در این نوشتار توضیح و تبیین کارکردهای مختلف رسانه های جمعی درخصوص انحرافات اجتماعی همچون عدم رعایت حجاب شرعی میباشد.اما تأثیر وسایل ارتباط جمعی در هر جامعه با توجه به متن فرهنگ جامعه متفاوت است. و نظریههای هنجاری رسانهها برای تحلیل و بیان هنجارهای حاکم بر رسانهها تدوین شدهاند و میکوشند بایدها و نبایدهای عملکرد رسانهها را براساس نظام سیاسی، اجتماعی،حقوقی، اقتصادی حاکم بر جامعه تبیین کنند. در نظام جمهوری اسلامی به مثابه یک نظام مبتنی بر مبانی دینی اسلام، هنجارهای حاکم بر رسانهها نیز بایستی بر اصول کلی نظام وارزشهای رایج ومورد قبول آن استوار باشد[۱۲۴].
ما دراینجا بحث آسیب شناسی اثرات رسانه ها در تغییر ارزشهایی مانند عدم رعایت حجاب وعفاف را براسا س الگو ونظریه تعارض فرهنگی یا تضاد ارزش ها در اجتماع بررسی کرده وکارکرد رسانه های جمعی در ایجاد تعارض های فرهنگی در جامعه ایران ونقش آنها در ترویج یا کنترل بد حجابی و عدم رعایت حجاب وعفاف را مورد ارزیابی قرارمی دهیم.
گفتار اول:نظریه تعارض فرهنگی ونقش وسایل ارتباط جمعی در رابطه با رعایت حجاب
در بیانی کلی وسایل ارتباط جمعى به ابزارى گفته مى شود که در یک جامعه از آن براى ابلاغ پیامها وبیان افکار وانتقال مفاهیم به دیگران استفاده مى شود.
محورتاکید رویکرد تضاد ارزش ها به عنوان یک نظریه درزمینه آسیب شناسی اجتماعی این است که علل ریشه ای مسائل اجتماعی ،تضاد ارش ها ومنافع است. گروه های مختلف چون منافع متفاوتی دارند،رودرروی یکدیگر قرار می گیرند وبه مجرد اینکه این رودررویی خود رابه شکل تضاد متبلور سازد،مسئله اجتماعی متولد می شود[۱۲۵]. که دراین مورد می توان به بحث اصلی ما اشاره نمود ؛زمانی که رسانه ها در جهت ترویج واشاعه خرده فرهنگ بد حجابی و عدم رعایت حجاب شرعی و حفظ عفاف در جامعه ی همچون ما ،که در آن رعایت حجاب و عفاف ازضروریات ارزشهای حاکم بر جامعه به شمار می آید برآیند ،به تدریج گروهی از افراد با پیروی از این رسانه ها در تضاد با این ارزش های مورد قبول در جامعه حرکت می نمایند که این خود شروعی بر تشکیل یک مسئله یا به تعبیری یک انحراف اجتماعی به نام عدم رعایت حجاب شرعی است.
در جهان امروز وسایل ارتباط جمعی مانند:روزنامه، رادیو، تلوزیون ،سینماو اینترنت، و جدیداً تلفن همراه، با انتقال اطلاعات و شکلدهی افکار عمومی در توسعه و تغییر فرهنگ و تمدن بشرامروزی نقش بزرگی راایفا میکنند؛ به طوری که کمترحادثه و جریان مهم اجتماعی را میتوان یافت که رسانهها درپیدایش و شکلگیری آن هیچ نقشی ایفا نکرده یا حداقل در گسترش، یا کنترل آن سهمی نداشته باشند، اگرچه نظریات مختلفی در حیطه تأثیر رسانه وجود دارد،
اما آنچه مسلم است این است که رسانهها بر مخاطبان، تأثیر گذارند، برلسون«Berelson» و جان ویتس«Jan witz» درباره اثرگذاری وسایل ارتباط جمعی مینویسند:
«اثرگذاری وسائل ارتباط جمعی بسیار وسیع و گوناگون میباشد، این آثار ممکن است در دراز مدت و یا در کوتاه مدت بروز نماید. ممکن است قوی یا ضعیف باشد. این اثار ممکن است از جنبههای مختلفی که در محتوای ارتباطات وجود دارد. نشأت گیرد، ممکن است، روانی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی باشد و همچنین احتمال دارد بر روی عقاید ،ارزشها، مهارتها، سلیقههاو رفتارهای ظاهری تأثیر بگذارد.»[۱۲۶]
امابررسى اثرات این وسایل یکى از پیچیده ترین مباحث در آسیب شناسى اجتماعى است به همین دلیل بسیارى از جامعه شناسان و جرم شناسان در دسترسى نتایج پژوهشهایى از این دست تردید نشان مى دهند. در بررسی اثرات رسانه ها در کنترل افکار و عقاید بیان گردیده است که دربسیارى از موارد انسانها چنان به رسانه معتاد مى شوند وبدان اعتماد مى ورزند که در ساعت معین بدان نیاز مى یابند تاخیر یافقدان،موجبات از بین رفتن تعادل آنان را فراهم مى سازد وزمانى که بدان مى رسند ،قدرت اندیشه از آنان سلب مى شود.این فرایند که باخصلت ویژه ى انسان اندیشمند متباین است موجب مى شود که ذهن دچار کرختى شود وفرد در جریان حوادث همچون پرکاهى بر روى سیلاب خروشان ناخواسته وبى اراده به این سو وآن سو کشیده گرددواگر مفاهیم القا شده از طریق رسانه ها با مفاهیم درونى فرد در تعارض باشد به دلیل اعتمادى که به رسانه ها دارد دچار تعارض هاى فرهنگى ودر نتیجه کشیده شدن به سمت انحرافات اجتماعى مى گردد.[۱۲۷]
امروزه رسانه ها و وسایل فرهنگى با تولیدات و فرآوردهاى فرهنگى متنوع محیطهاى مرجع را به شدت تحت تاثیر خود قرار داده اند.وبه صورت گسترده اى انواعى از الگوها،قالبهاى رفتارى،ارزشها وهنجارهاى مشخصى را به جوانان ونوجوانان عرضه مى دارند وتحلیل محتوایى این برنامه ها وتولیدات نشان مى دهد بیش از هر چیز اخلاق ومعنویت مورد تهاجم قرار گرفته است ومتقابلا فرهنگ مادى وجلوه هاى آن از جمله عدم رعایت شئونات وسکس اشاعه یافته است.برآیند این ارزش ها وهنجارها،شکل گیرى خرده فرهنگهاى معارض در جامعه مى باشد که مظاهر آن به صورت رفتارهاى انحرافى چون رابطه نامشروع،پارتى هاى شبانه،بدلباسى وبد حجابى و… نمود پیدا کرده است.[۱۲۸]
در جامعه ما، رسانه های جمعی بیش از سایر نهادهای جامعه پذیری در زمینه یادگیری حجاب نقش ایفا می کند و میزان جذب و یادگیری از طریق رسانه های جمعی به مراتب بیش از سایر نهادهای جامعه پذیری است؛اما وقتى که رسانه ها در انتقال ارزش هاى جامعه از نسلى به نسل دیگر نتواند به وظیفه خویش به درستى انجام دهد در این هنگام است که روابط بین افراد با شکست روبه رو شده ونهادهاى جامعه مورد دستخوش تزلزل واقع شده به نحوى که به نظر مى رسد جامعه قدرتى براى تنظیم بین افراد راندارد وجامعه نمى تواند از طریق نهادها وایدئولوژى هاى خود گروه وسیعى از مردم را در شرایطى قرار دهد که احتیاجات خود را مطابق پندار جامعه ارضاء کنند. و یاس وحرمان این گروه مشکل حادى ایجاد مى کند وبدینگونه مشکلات ایجاد مى آید.[۱۲۹]
ارزش حجاب در بین خرده فرهنگ های درونی جامعه[۱۳۰]، ممکن است متفاوت باشد، ولی مادامی که تعریف خرده فرهنگ حجاب با تعریف عمومی در تعارض قرار نگیرد، در آستانه تحمل جامعه جای می گیرد و قرار گرفتن گونه های مختلف پوشش در محدوده تحمل جامعه (از چادر و روسری تا روسری با موهای بیرون)، خود دلیل بر گوناگونی تعریف اجتماعی حجاب است اما این بدان معنا نیست که هر خرده فرهنگی در زمینه حجاب، رفتار به هنجار از خود نشان می دهد. حتی ممکن است در این زمینه در بین خرده فرهنگ ها، ارزش های متضادی وجود داشته باشد.به عبارت دیگر هنجارها وقتی اجتماعی اند که عموم یا اکثریت جامعه آن ها را پذیرفته باشند و باید هنجارهای عام پوشش را از هنجارهای خاص یا خرده فرهنگ ها جدا کنیم. چه بسا پوشش بسیاری از خرده فرهنگ ها در محدوده مدارای اجتماعی قرار نگیرد و از منظر جامعه، نابه هنجار تلقی شود. در هر صورت، نظام ارزشی و عقیدتی جامعه است که این حدود را تعیین می کند. وقتی می توانیم از بی هنجاری پوشش سخن بگوییم که جامعه به طور اکثر سردرگم باشد و الگوی مشخصی در جامعه قابل تشخیص نباشد. این در حالی است که ما به روشنی می توانیم چند الگوی عمده حجاب را در جامعه خودمان تشخیص دهیم. در جامعه ما، مادامی که نفوذ و رسوخ دین در حیات اجتماعی ادامه داشته باشد و تعریف عام مذهبی حجاب پابرجا بماند، می توان انتظار داشت با وجود تنوعات فرهنگی، آستانه کنونی تحمل حجاب محفوظ بماند و تنوع گونه های حجاب در همین محدوده فعلی بازتعریف شوند و بی حجابی همچنان در ناحیه توبیخ اجتماعی باقی بماند. تنها یک حالت برای بهنجار شدن بی حجابی متصور است و آن این است که دین از عرصه عمومی و سیاست خارج و تعریف کاملا شخصی پیدا کند. تنها در چنین فضایی، بی حجابی در جامعه متداول خواهد شد.
یکی از مهمترین سمبلهای مذهبی که بر روی رفتار مردم وارزشهای آنها در شرایط بعد از انقلاب تاثیر داشته حجاب و پوشش زنان است این سمبل به عنوان یک محرک مهم برای میزان اعتقاد هنجاری (نه فکری) ومیزان نفوذ نهاد مذهب در جامعه است. لذا در رسانه هاسنجیده می شود که هنرپیشه ها تا چه اندازه باپوشش خود این سمبل را گسترش می دهند یا برعکس کاهش آنراکه به معنی تغیییر ارزشهای مذهبی است تبلیغ می نمایند[۱۳۱].
میزان تاثیر وتبلیغ ارزشهای و سمبلهای مذهبی به جذابیت پیام دهنده یا هنرپیشه بستگی دارد. اگر یک هنرپیشه بد قیافه ودافعه برانگیز چادرسرش کند ویک هنرپیشه زیبا ومقبول جوانان بی حجاب یا بد حجاب باشد هر دو در جهت تغییر وتضعیف سمبلهای مذهبی در جامعه کار میکنند هنرپیشه بدقیافه با حجاب تداعی ومتقارن می شود ولذابه حجاب بار ارزشی منفی میدهد.هنرپیشه زیبا ومقبول بد حجابی رابار ارزشی مثبت می بخشد ولذا در بینندگان این نوع پوشش را یک نوع پوشش خوب ومجاز یامشروع جلوه میدهد واز آن طریق درپی همانندی وتقلیید بینندگان از هنرپیشه ها،این نوع پوشش در جامعه رواج می یابد ودر نتیجه عملا سمبلهای مذهبی کاهشمی یابند وهمراه با آنها ارزشهاواعتقادات مذهبی نیز تغییرمیکنند[۱۳۲].
بر اساس تحقیق دکتر رفیعپور در زمینه فرایند تغییر ارزشها، مشخص گردید که از سال۱۳۶۰ تا سال ۱۳۷۲ (و سالهای بعد) یک تغییر ارزشی از ارزشهای فرامادی به سمت ارزشهای مادی روی داده است دکتر رفیع پوربا تحلیل محتوای پرفروشترین فیلمهای سینمایی سال ۱۳۶۰(برزخیها)، (بایکوت)، ۱۳۷۰ (عروس) و۱۳۷۲ (هنرپیشه)،تغییر ارزشهای جامعه از فرامادی به مادی را در آیینه سینما جستجو کرده و فرضیه اصلی خودمبنی برتغییر نظام ارزشی جامعه ایران ازسال۱۳۶۸ به بعد رامجدداً تأکید وتأییدنموده است.
همان طورکه بیان گردید یکی از مهمترین نمادهای مذهبی که پس از انقلاب بر رفتار و ارزشهای افراد بسیار تأثیر داشته، حجاب و پوشش زنان است.. از این رو در فیلمهای مذکور، هدف، بررسی این نکته بود که پوشش بازیگران تا چه حد مروّج و مبلّغ این نماد یا نفی کننده آن است .
تحلیل محتوای دو فیلم «برزخیها» و «بایکوت» در مقایسه با فیلم «عروس» نشان میدهد که در دو فیلم نخست، زنان در پوششی متوسط یا بیشتر ظاهر شدهاند، اما در فیلم عروس (پرفروشترین فیلم ۱۳۷۰) از مجموع ۴۷ تصویری که از هنرپیشه زن نشان داده شده، ۳۴ مورد (۷۲ درصد) با پوشش و حجاب نسبتاً کمتر از متوسط بوده است و برخلاف دو فیلم مذکور که حاوی ارزشهای ملی- مذهبی و انقلابی است، روحیه مصرفگرایی و نیز ارزشهای مادی، ثروت، نابرابری و سودجویی به مثابه ارزشهای مثبت اشاعه داده شده است و در فیلم هنرپیشه (پرفروشترین فیلم۱۳۷۲) بیتوجهی به نمادهای مذهبی را حتی بیشتر از فیلم عروس اشاعه داده است.
دکتر رفیع پور در تحقیق خود نشان میدهد که فشار هنجاری و کنترل درونی که در زمینه رعایت حجاب در سالهای ۶۰ وجود داشته در سال ۷۱ بسیار کاهش یافته است و همچنین احترام به زنان با حجاب نیز پایین آمده است؛ چرا که «وقتی ارزشهای یک جامعه تغییر کند و از ارزش مذهبی به طرف غیرمذهبی برود، یعنی ارزشهای مذهبی از نظر اجتماعی بیارزش شوند، طبعاً دارندگان سمبلهای آن (از جمله حجاب) نیز از نظر افراد کم یا بیارزش میشوند.البته «اگر چه سمبلها میتوانند تحت شرایطی در پایداری و کارکرد یک نظام اجتماعی مؤثر باشند، اما آنها عامل اساسی نیستند. عامل پایهای و اساسیتر برای یک نظام اجتماعی نابرابری اقتصادی- اجتماعی است» .که در پی آن اخلاقیات و ارزشهای مذهبی تضعیف میگردد و این برای جامعه ما که پایه و اساس نظم اجتماعی آن، احساسات دینی و ارزشهای مذهبی است، بسیار هشدار دهنده میباشد.[۱۳۳].
با نفوذ و گسترش شبه ارزشهای فرهنگ غربی ازطریق رسانه های غربی بعد از سال ۱۳۷۰ «بدحجابی» تنها یکی از مظاهر سطحی تغییر ارزشها از فرامادی به مادی است که در نتیجه توسعه ناموزون و نامتوازن نمایان گردیده است. مسأله مدرنیزاسیون و توسعه و تهاجم فرهنگی یا اشاعه و نفوذ فرهنگ غرب، مسألهای است که اساساً کشورهای جهان سوم از جمله ایران را با یک نوع پارادوکس و مواجه نموده است.[۱۳۴]و بدون پویایی و بالندگی فرهنگ بومی، استحاله ارزشی در همه عرصههای فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی رخ خواهد داد که برای مثال در زمینه ارزشهای فرهنگی مرتبط با ارزش حجب و عفاف؛ ظاهرگرایی بهجای محتواگرایی، زیبایی چهره بهجای زیبایی اندیشه، تناسب اندام به جای تناسب شخصیت، مصرفگرایی و تجملگرایی به جای قناعت و ساده زیستی، سبکسری و جلفگری به جای متانت و وزانت، برهنگی و بیمبالاتی جسمی و جنسی به جای حجب و حیا و حرمت جسم و جنسیت و ارزش و هنجار میگردد بنابراین مسأله حجاب از جمله آسیبهای اجتماعی است که در سطح و لایههای ظاهری جامعه نمایان میشود و میتواند برای متفکرین اجتماعی، علامت و نمادی از آسیبهای اجتماعی در عمق و لایههای زیرین و پنهان جامعه باشد که توسعه سریع، برونزا و ناموزون و تغییرات ارزشی حاصل از آن یکی از عوامل عمده آن میباشد.[۱۳۵]
تعارض فرهنگی در سطح جامعه ما در زمینه پوشش و حفظ حجاب و عفاف محرز است و زمینه ها و برخی از شکل های عمده آن بیان شد . وجود تعارض فرهنگی یکی از منابع تهدید فرهنگی نسبت به نظام جمهوری اسلامی است ، زیرا عملکرد ضروری خرده نظام فرهنگی جامعه ـ که حفظ الگوهای فرهنگی و اجتماعی کردن نسل جدید است ـ تحقق نمی یابد . در نتیجه برآورده نشدن این کارکرد اساسی ، خرده نظامهای دیگر نیز ناتوان از ایفای کارکرد خود خواهند بود.
گفتار دوم:کارکردهای منفی رسانه ها وتاثیر آنها درتغییر ارزش ها وهنجارهای جامعه
در این نوشتاربرخی ازکارکردهای منفی رسانه ها بیان میگردد و در پایان در جهت تقویت کارکردهای مثبت رسانههای جمعی در پیشگیری از انحرافات اجتماعی مانند بد حجابی پیشنهاداتی ارائه خواهد شد.
وسائل ارتباط جمعی میتوانند در ارائه و عرضه انحرافات اجتماعی، کارکردهای منفی و اثرات مخربی را برای جامعه داشته باشند که در ذیل به برخی از آنها اشاره میشود:
بنداول:.تحدید مفهوم جرم
رسانهها تأثیر بسزایی بر تصویر کلی از جرم در جامعه دارند تا آنجا که تصـورات و پنـدارههای موجود درباره جرم عمدتاً محصول رسانههاست. رسانهها معمولاً جرم را در قالب نوعی جرم خیابانی معرفی میکنند، مفهومی که با ایجاد رعب و وحشت در میان افراد جامعه گره خورده است و خشونت رکن عمده آن میباشد. بدین ترتیب جرائم دیگری مانند عدم رعایت حجاب شرعی،قاچاق ،واردات ،توزیع البسه های ممنوعه و … کمتر مطرح میشود.
بنددوم:.ایجاد امواج جرم
رسانهها اغلب جرم را در قالب موجهایی برجسته و متمایز و به تعبیر نویسندگان، امواج جرم به تصویر میکشند، بدین شکل که با ارائه گزارشهای مکرر از ارتکاب برخی اشکال خاص جرم شامل جرم خیابانی مانند ضرب و شتم، تجاوز به عنف و قتل، موجب میشوند که توجه افکار عمومی با شدت بیشتری، به این دسته از جرائم جلب شود. نکته جالب توجه آن است که برای تحقق مفهوم امواج جرم، ضرورتی وجود ندارد که موارد وقوع یک رفتار مجرمانه در عمل نیز افزایش داشته باشد، بلکه کافی است که در افکار عمومی این تلقی ایجاد شود که این موارد با شدتی توجه برانگیز رو به فزونی است[۱۳۶].
بندسوم:.عادی سازی هنجارشکنی
تا زمانی که ناهنجاری همچون بدحجابی وعدم رعایت حجاب شرعی در نظر کنشگران اجتماعی، امری زشت و غیر منطقی جلوه کند، میزان ارتکاب انحراف اجتماعی و خروج از هنجارهای اجتماعی کاهش خواهد یافت. انعکاس کجرویهای اجتماعی در رسانه ها در کاهش نفرت از انحرافات و عادی شدن نابهنجاری در جامعه تأثیر بسزایی دارد، زیرا فرد ضمن اطلاع از نقض هنجارها توسط رسانهها، درمییابد که هنجارهای اجتماعی که به نظر وی غیرقابل تخطی بودند، قابل شکستن و تخلف هستند، لذا انگیزه ارتکاب جرم در فرد تقویت میشود و این یکی از کارکردهای منفی بیان کجرویها و انحرافات اجتماعی در رسانه ها است. به طور نمونه دختر شهرستانی که از پدیده بدحجابی اطلاع چندانی ندارد، با شنیدن یا دیدن خبرمربوط به بدحجابی متـوجه میشـود که این کـار میتـواند یکی از راه های رهایی او از برخی مشکلات وتضادهای اجتماعی باشد وهنگامی که درکانون اجتماع، احساس ناامیدی و سرخوردگی و خلأ عاطفی به او دست میدهد، ممکن است همان راهی را برگزیند که برخی دختران برای رهایی از آنها انتخاب کرده بودند.
بندچهارم:.اشاعه فحشا و بی بندوباری
یکی از کارکردهای رسانههای جمعی، مفهوم سازی و به تبع آن، شکل دادن به هنجارهای مناسب با آن مفهوم میباشد. براین اساس ارائه تصاویر مستهجن و مبتذل و خلاف عفت عمومی از طریق رسانههای جمعی و نگارش متون خلاف اخلاق و پورنوگرافی میتواند منجر به گسترش جرائم به ویژه از نوع جرائم جنسی واخلاق جنسی همچون کم پوشی یابه تعبیری شل پوشی گردد.