۲-۱-۴. خرد:
خرد آخرین مرحله، حرکت از دانش به خرد و کمال است. خرد همان کاربرد دانش است. بنابراین پس از دانش به خردمندی میرسیم که به سیستم ارزشی انسان و توانایی او در قضاوت، تجربه و اکتشاف ارجاع دارد. در شکل ۲-۱ روابط و مراحل تبدیل داده به خرد رسم شده است.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
باز نمایی، ضبط و ذخیره
علم چگونگی
علم چیستی
ویژگیها
موجودیتها
دانش
اطلاعات
داده
خردمندی
واقعیت
پردازش داده: سازماندهی، تفکیک، محاسبه، بازیابی، گزارش
پردازش اطلاعات: اجرا، سنجش کمی و کیفی، گردآوری، فراگیری و انتشار
کشف، استنتاج، ارزشها، قضاوت و شهود
شکل ۲-۱: داده، اطلاعات و دانش (منبع، نقل از اسپیگلر [۲۴]،۲۰۰۳)
۲-۱-۵. هرم دانش:
با توجه به تعایف فوق میتوان هرم دانش را مطابق شکل ۲-۲ ترسیم نمود. دادهها در پایینترین سطح و خرد در رأس هرم قرار دارد.
کم
الگوریتمیک
شکل ۲-۲: هرم دانش (اسپیگلر،۲۰۰۳)
۲-۲. نقش و اهمیت دانش
در دنیای امروز با رشد سریع اطلاعات و رقابتی بودن بازار، دانش به عنوان دارایی ارزشمند و استراتژیک به شمار میرود. بر اساس تقسیم بندی دراکر [۲۵] (۱۹۹۹) جایگاه دانش در این چرخش عظیم را، حول محورهای گوناگون به ترتیب زیر مطرح کرده است:
اقتصاد کشاورزی: بشر اولیه که در ابتدا با شکار ارتزاق میکرد، کشاورزی را کشف کرد و به این ترتیب، نخستین مرحله اقتصادی جوامع آن زمان شکل گرفت و پس از آن بود که تولید با کاشت و برداشت دانهها و نیز پرورش دام و طیور آغاز شد. در این مرحله بشر هنوز به دانش چندانی دست نیافته بود و تنها مزیت رقابتی آنان گسترش زمینهای کشاورزی و دام و طیور بود.
اقتصاد منابع طبیعی: در این دوره بشر منابع طبیعی را کشف و استخراج را آغاز نمود. در این میان، نقش مردم، تلاش برای تسهیل تبدیل منابع به کالاهای قابل فروش و آوردن آنها به بازار بود. بنابراین بشر با تشکیل گروههای کاری کوچک مثل خیاطان، دانش را شناسایی داد.
انقلاب صنعتی: در قرنهای ۱۸ و ۱۹، تبدیل منابع طبیعی به محصول و تولید انبوه به شکل سازماندهی شده و مکانیزه آغاز شد. بنابراین بر ارائه محصولات با کیفیت و قیمت مناسب، لازم بود تا تکنولوژی خود را ارتقاء دهد. در این دوره دانش قابل دسترسی و اهمیت آن روشن شده بود و البته تنها در میان برخی از صاحب نظران مطرح شده بود.
انقلاب محصول: در نیمه اول قرن ۲۰، تولید کنندگان به موضوع تنوع محصولات و قیمت مناسبتر توجه نمودند. در این زمان مزیت رقابتی، ارائه محصولاتی بود که کاربرد و قیمت مناسبتری داشتند. لذا دانش فردی گسترش یافت و توجه به محصول بیش از پیش در سازمانها شکل گرفت.
انقلاب اطلاعات: در نیمه دوم قرن ۲۰، موضوعاتی چون بهینه سازی و توجه به محصول به همراه مزیت بازار و کاربردی تر مطرح شد. با پدیدآوری فناوری اطلاعات، جمع آوری گسترده اطلاعات و تبادل آن بین شرکتها و مشتریان و تأمینکنندگان بیش از پیش امکان پذیر شد، به گونه ای که نظام مدیریت جامع و ولید به هنگام و خودکنترلی و… شکل گرفت. بنابراین با بوجودآمدن کارتهای اعتباری، شکل معاملات تجاری تغییر یافت.
انقلاب دانش: در دو دهه اخیر صاحبنظران اذعان داشتهاند که اساس رقابت در حال تغییر بوده و موفقیت سازمانها به سمت میزان تأکید و توجه آنان بر دانش مرتبط است. این مسئله باعث شد تا بسیاری از سازمانها دانش سازمان خود را مدیریت کرده و آن را بکار بگیرند. همچنین منابع انسانی، تولیدکنندگان به صورت ویژهای مورد توجه قرار گرفت (هاشمیان و افرازه،۱۳۸۲).
۲-۳. انواع دانش
اندیشمندان مختلف، از دیدگاههای متفاوتی دانش را تعریف کردهاند. برخی دانش را بر مبنای کارکرد تعریف کرده و برخی دیگر آنرا با توجه به چگونگی شکل گیری تعریف کردهاند. برخی دیگر با دیدگاههای دیگر، دانش را تعریف کردهاند. کارل سویبی[۲۶] یکی از مشاوران عمده مدیریت دانش، این اندیشمندان را تقسیم بندی کرده است:
گروه دانش-شیء: اینها دانش را برحسب نظریه اطلاعات تعریف میکنند. این گروه براین باورند که دانش اطلاعات مدار است و از طریق مدیریت اطلاعات تولید میشود.
گروه دانش فرایند: این گروه دانش را بر حسب فلسفه، روانشناسی و جامعه شناسی تعریف میکنند.
این دو گروه با هم همپوشانی ندارند. آنها به مفهوم دانش از نقاط شروع متفاوت نزدیک میشوند (رادینگ،۱۳۸۳، ص ۱۶). حال به بررسی برخی از دسته بندیها میپردازیم:
۲-۳-۱. تقسیم بندی ارسطو:
این دسته بندی شامل:
دانش نظری: که غیت آن فهم و تبیین چه چیزی پدیدههاست.
دانش ساخت: دانستن چگونه ساختن و تولید اشیاء و پدیدههاست
دانش کارکردی: که مرتبط با نحوه استفاده و کارکردن با پدیدههاست (انتظاری،۱۳۸۵).
۲-۳-۲. دانش ضمنی و صریح:
پولانی[۲۷] در سال ۱۹۶۶ دانش بشری را به دودسته تقسیم بندی کرده است: داش صریح و دانش ضمنی. دانش صریح یا دانش کدگذاری شده، بیان کننده دانشی است که در قالب زبان نظاممند و رسمی، قابل انتقال است. از طرف دیگر دانش ضمنی است که دارای ویژگیهای فردی بوده و این امر موجب قاعدهمند کردن و انتقال آن میشود. آر نظر پولانی، دانش ضمنی در معرفت جامع ذهن و جسم بشر چای دارد. در حالی که دانش صریح میتواند در ذخایر کتابخانهها، آرشیوها و پایگاههای اطلاعاتی ذخیره شده و بر اساس یک مبنای متوالی ارزیابی شود. دانش صریح یک دانش گسترده است که میتواند به سادگی شکل دهی شود. دانش صریح، شامل چیزی است که یک سازمان یا فرد از قبل میداند و میتواند نسبتاً به سادگی با آن ارتباط برقرار کند. دانش ضمنی دانشی است که معمولاً به وسیله یک فرد نگهداری میشود و نتیجه تجربه خود اوست. دارنده چنین دانشی، در آن زمینه یک خبره است. اغلب اوقات، این دانش از طریق کلمات، به طور شفاهی با دیگر فرایندهای غیر رسمی به دیگران انتقال مییابد (انتظاری ۱۳۸۵).
۲-۳-۳. دانش شخصی و دانش سازمانی:
در یک طبقهبندی کلی، دانش شامل دانش فردی، و دانش سازمانی است. دانش فردی دانشی است که در ذهن افراد جای دارد. دانش سازمانی دانشی است که به واسطهٔ تعاملات میان فناوری، فنون و افراد در سازمان شکل میگیرد (بهات[۲۸]، ۲۰۰۱).
شماری از محققان همانند ویگ در سال ۱۹۷۸ و سایمون در سال ۱۹۷۶ بر این باورند که سازمانها قابلیتهای یادگیری ندارند و در سازمانها بیشتر افراد هستند که یاد میگیرند. با وجود این، برخی از محققان نظیر استاربوک در سال ۱۹۸۳، نلسون و وینتردر سال ۱۹۸۲ براین عقیدهاند که سازمانها ازطریق قابلیتهای یادگیری خود تکامل مییابند. سازمانها یاد میگیرند و دانش را ازطریق مستندات و برنامههای روزمره خود کسب میکنند که در سوابق سازمانی خاصی قرار دارند. روشی که ازطریق آن دانش مستندات و برنامههای روزمره مختلف با هم منسجم و هماهنگ و دانش جدید خلق میشود به وسیله سوابق و فرهنگ سازمانی شکل میگیرد (بارنی، ۱۹۹۱). در این دیدگاه ســـازمان به عنوان عنصری مواجه شونده با مسئله و حل کننده آن در نظر گرفته میشود. دانشی که سازمان برای حل مسائل پیش رو خلق میکند، دانش سازمانی است و دانشی که توسط افراد به طور فردی خلق میشود، دانش فردی نام دارد. مسلماً دانشی که به وسیله افراد به عنوان کل در قالب یک سازمان خلق میشود، چیزی بیشتر از مجموع دانش تک تک افراد است (خیر اندیش و افشارنژاد،۱۳۸۳). به عبارت دیگر، یادگیری موجود در سازمان به مقدار زیادی از پیچیدگی وظایف و محیط سازمانی آن تأثیر میپذیرد.
همان طوری که اشاره شد دانش شخصی و دانش سازمانی از همدیگر متمایز است با وجود این، هنوز به هم وابستهاند. اندازه تعاملات هر فرد با دیگران به فرهنگ سازمانی وابسته است. مـــا این دیدگاه را از این جهت میپذیریم که در محیط کنونی، افراد در درون سازمانها به منظور حل مشکلات مشتریان نیاز به اخذ تصمیمات سریع دارند. یعنی به جای استفاده از قوانین و مقررات به عنوان شکل هدایت شده سلسله مراتبی حل مسائل، کارکنان مجبور به ارائه راه حلهایی درجهت حل کارای مسائـــــل و مشکلات تجاری هستند (انتظاری ۱۳۸۵).
۲-۳-۴. تقسیم بندی کاربردی:
علاوه بر تقسیم بندی فوق، دانش میتواند بر اساس کارکردهایی که دارد تقسیمبندی شود. دانش میتواند کارکرد توصیفی داشته باشد و به بیان چه چیزی یک پدیده بپردازد، میتواند کارکرد فرایندی داشته باشد و چگونگی انجام واقعهای را توصیف کند یا میتواند کارکرد علت - معلولی داشته باشد و چرایی وقوع یک پدیده را تبیین سازد (زک [۲۹]،۱۹۹۹). این تقسیم بندی توسط کوئین و همکارانش [۳۰] در سال ۱۹۹۶، در مورد دانش حرفهای یک سازمان به کار گرفته شده است. ایشان دانش حرفهای در یک سازمـان، به ترتیب صعودی اهمیت در چهار سطح کارکردی تعریف کردهاند:
دانش درک یا دانستن چه چیزها[۳۱]: از طریق آموزش رسمــی به دست میآید. این سطح از دانش، برای سازمان ضروری است، لیکن برای موفقیت تجاری کافی نیست.
مهارت پیشرفته یا دانستن چگونگیها[۳۲]: تبدیل آموختههای کتابی به اجرای اثربخش. توانایی به کارگیری اصول علمی یک رشته در دنیای پیچیده واقعی. این سطح از دانش برای سازمان ارزش افزوده زیادی به دنبال میآورد.
فهم سیستمها یا دانستن چراها[۳۳]: دانش عمیق از چگونگی و روابط علت - معلولی یک رشته علمی. این دانش به افراد حرفه ای اجازه میدهد تا از سطح اجرای وظایف فراتر روند و به حل مسائل وسیع تر و پیچیدهتر بپردازند و ارزشی فوق العاده را برای سازمانها ایجاد کنند.
خلاقیت خودانگیخته یا توجه به چراها[۳۴]: شامل انگیزه، اشتیـاق و تطبیـق برای موفقیـت میشود. گروههایی که این خصوصیت را دارند معمولاً نتایج بهتری از گروههای با ســــرمایه فیزیکی بیشتر تولید میکنند. بدون این خصوصیت، دانش حرفهای سازمان ممکن است دچار رخوت شود و از تغییر و بهبود در جهت تطابق با الزامات محیط پیرامونی باز بماند.
کوئین اظهار میدارد که سه سطح اول دانش حرفهای میتواند در سیستمهای سازمان، پایگاههای داده یا فناوریهای عملیاتی موجود باشد؛ اما سطح چهارم مرتبط با فرهنگ سازمانی است. وی همچنین خاطرنشان میکند که اکثر سازمانها تمرکز آموزشی خود را روی سطح اول میگذارند و کمتر به سطوح بالاتر میپردازند.
۲-۴. منابع دانش
به طور کلی منابع دانش به دو سته ساختاریافته و ساختارنیافته طبقهبندی میشود:
دانش ساختاریافته: دانش استخراج شده از دادهها و منابع اطلاعاتی ساختاریافتهای چون پایگاههای دادهای، پایگاههای سدانش، انبارهای داده و مراکز تجاری دادهها میباشد.
دانش ساختار نایافته: دانش حاصل از منابع ساختار نایافتهای چون اسناد متونی، نمایههای گرافیکی، نمایههای سمعی و بصری، پستهای الکترونیکی و … میباشد
هدف اصلی مدیریت دانش فراهم آوردن ساختاری است برای مجموعه وسیع دانش ساختارنیافته و دانش بیدقت ساختاریافته. (رادینگ،۱۳۸۳).
۲-۵. تاریخچه ی مدیریت دانش