پاتنام و فوکویاما
تأمین دموکراسی کارآمد و توسعه اقتصادی
عمومی (جمعی)
اُفه و فوش
کارآیی اقتصادی
عمومی (گروهی)
نان لین
تأمین منابع نهفته در روابط و حفظ منابع موجود
خصوصی (فردی)
منابع: (توسلی، ۱۳۸۴: ۲۷) و (ناطق پور و فیروزآبادی، ۱۳۸۴: ۶۴)
۲-۳-۵- نظریه فرانسیس فوکویاما
فوکویاما سرمایهی اجتماعی را عنصر فرهنگی جوامع مدرن و پیش نیاز فرهنگی دموکراسی لیبرال با ثبات میداند. وی از این اندیشه توکویل استفاده میکند که دموکراسیها افراد را آزاد میآفرینند. دموکراسیهای لیبرال نمایانگر حوزه استقلال فردیای هستند که از حمایت قانونی برخوردار است، ولی این فردگرایی مردمی ایجاد میکند که ظرفیت همکاری کمی دارند چون پیوندها و هنجارهای اجتماعی را نمی آموزند و همواره جامعه را با خطر هرج و مرج روبه رو میکنند. دموکراسیها با حوزه جامعه مدنی که دارای انجمنهای داوطلبانه است که از این خطر پیشگیری میکنند. این امر مستلزم میزانی اعتماد بین غریبه هاست، در صورتی که اگر دایره اعتماد محدود به دوستان و خانواده باشد، چون نظام اخلاقی دوگانهای به وجود میآید یعنی رفتار خوب با دوستان و خانواده، و رفتاری نه چندان مطلوب با عموم و غریبهها، امکان ایجاد فساد در روابط اجتماعی محتمل است (تاجبخش، ۱۳۸۴: ۱۴).
«فوکویاما ادعا میکند که حکومتها میتوانند سرمایهی اجتماعی را حفظ و تقویت کنند ولی احتمالاً توانایی خلق آن را ندارند» (همان: ۱۵). فوکویاما سرمایهی اجتماعی را چنین تعریف میکند: سرمایهی اجتماعی، شکل و نمود ملموسی از یک هنجار غیررسمی است که باعث ترویج همکاری بین دو یا چند نفر میشود. هنجارهای تشکیل دهنده سرمایهی اجتماعی میتوانند از هنجار روابط متقابل دو دوست گرفته تا آموزههای پیچیدهای هم چون مسیحیت یا آیین کنفوسیوسی را در بر گیرند. این هنجارها باید در روابط بالفعل آدمیان به طور عینی مصداق بیابند، البته چنین نیست که هر مجموعهای از هنجارها با مصداق عینی به تشکیل سرمایهی اجتماعی بیانجامد، این هنجارها باید به ایجاد و افزایش همکاری در گروه منجر شود و لذا با فضایل سنتی چون درستکاری، وفای به عهد، قابل اعتماد بودن، روابط متقابل و نظایر اینها مرتبطاند. در واقع مشارکت در ارزشها و هنجارها به خودی خود باعث تولید سرمایهی اجتماعی نمی گردد، چرا که این ارزشها ممکن است ارزشهای منفی باشد. بدیهی است هنجارهای منفی به ارتقاء همکاری اجتماعی کمک نخواهد کرد. شواهد و دلایل فراوانی ثابت کرده است که این امر هم برای دولت و هم توسعه اقتصادی نتایج منفی به بار آورده است. (فوکویاما، ۱۳۷۹: ۱۱)
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
فوکویاما در مقالهای تحت عنوان «سرمایهی اجتماعی و جامعه مدنی»، نظر دیگر اندیشمندان درباره کالای عمومی بودن سرمایهی اجتماعی را ناصواب دانسته و معتقد است: از آنجا که همه افراد به همکاری نیاز دارند تا اهداف شخصی خود را عملاً محقق سازند، عقل حکم میکند که سرمایهی اجتماعی را هم چون کالای خصوصی تولید کنند. لذا سرمایهی اجتماعی کالایی خصوصی است که مانند دیگر اشکال سرمایهی شماری از عوامل خارجی مثبت یا منفی بر آن حاکم است. با این حال وی در کتاب «پایان نظم» یادآور میشود که: «سرمایهی اجتماعی از جهتی یک کالای عمومی است، زیرا منافع آن غالباً به طور وسیعی توزیع میشود و بنابراین به عاملی که مسئول ایجاد آن است، به سادگی قابل تخصیص نیست. این امر حکایت از آن دارد که انگیزه عوامل عرضه کننده سرمایهی اجتماعی در بازار محدود است» (فوکویاما، ۱۳۷۹: ۱۱۰).
فوکویاما در این مقاله رابطه میان سرمایهی اجتماعی و توسعه را چنین شرح میدهد که: «در ادبیات توسعه، سرمایهی اجتماعی یک امتیاز تلقی نمی شود بلکه نوعی مایه دردسر محسوب میشود. نوسازی اقتصادی متضاد با فرهنگ و سازمان اجتماعی سنتی به حساب آمده است به طوری که با نوسازی سازمان سنتی را نابود خواهد کرد و یا در غیر این صورت راه حرکت خودش به وسیله نیروهای سنت گرا مسدود خواهد شد» (تاجبخش، ۱۳۸۴: ۱۷۳).
اگر سرمایهی اجتماعی یکی از شکلهای اصیل و راستین سرمایهی است، چرا باید وضع بدین گونه باشد؟ فوکویاما دلیل این تلفی را با بهره گرفتن از مفهوم «شعاع اعتماد» توضیح میدهد: همه گروه هایی که مظهر سرمایهی اجتماعیاند دارای نوعی شعاع اعتمادند و به دیگر معنا حلقهای از افراد در هر گروه موجود است که هنجار همکاری در میان آنها عمل میکند. اگر سرمایهی اجتماعی گروه، آثار خارجی مثبت تولید کند، شعاع اعتماد میتواند حتی از خود گروه فراتر رود، اما اگر شعاع اعتماد کوچکتر از آن باشد که همه اعضای گروه را شامل شود، آثار آن در همان محدوده خواهد ماند، کما اینکه در برخی سازمانهای بزرگ هنجار همکاری تنها در بین رهبری یا کارکنان دائمی گروه تقویت میشود. بنابراین دلیل تلقی متضاد بودن فرهنگ توسعه و جامعه سنتی این است که در گروههای اجتماعی سنتی شعاع اعتماد ناچیز است. همبستگی درون گروهی از قابلیت اعضای گروه برای همکاری با افراد بیرون از گروه میکاهد و اغلب آثار خارجی منفی را بر افراد بیرونی تحمیل میکند.
فوکویاما کارکرد اقتصادی سرمایهی اجتماعی را در کاهش هزینههای معاملاتی میداند: در مورد هیچ قراردادی این امکان وجود ندارد که بتوان تک تک اختلافات محتمل الوقوع در بین طرفین را مشخصاً در نظر گرفت، بلکه اکثر قراردادها به وجود حسن نیتی تکیه دارند که جلوی بهره برداری طرفین از گریزگاههای پیش بینی نشده را میگیرد. نظارت بر اکثر خدمات بسیار پرهزینه است و از طریق هنجارهای حرفهای (وجدان کاری) بهتر میتوان عمل کرد تا از طریق ساز و کارهای نظارتی که جنبه رسمی دارند. بسیاری از مطالعات تجربی به روشنی نشان میدهند که محیطهای با توسعه و فن آوری بالا غالباً وابسته به تبادلات غیررسمی هستند و دلیل ساده اش این است که هزینه معاملات رسمی فوق العاده زیاد است و سرعت تبادل را کند خواهد کرد. حتی در محیط هایی که سطح فن آوری در آنها بالا نیست، سرمایهی اجتماعی بیش از تکنیکهای هماهنگ کننده رسمی به حصول کارایی منجر میشود. (تاجبخش، ۱۳۸۴،۱۷۶- ۱۶۹)
تعدادی از عناصر اصلی که میتوان سرمایهی اجتماعی را با آن مورد اندازهگیری قرار داد عبارتند از:آگاهی به امور عمومی، سیاسی، اجتماعی، وجود انگیزه در افراد جامعه که در پی کسب این دسته از آگاهیها برآیند، اعتماد عمومی به یکدیگر، اعتماد به نهادهای مردمی و دولتی، مشارکت غیر رسمی همیارانه در فعالیتهای داوطلبانه در تشکلهای غیردولتی، خیریهای، مذهبی، اتحادیهها، انجمنهای صنفی و علمی و…. در مجموع میتوان گفت که یکی از معیارهای اصلی در شناخت سرمایهی اجتماعی شکل و شیوه روابط اجتماعی افراد با یکدیگر و نحوه همزیستی آنها در جامعه مورد مطالعه است. از دیگر معیارها میتوان به احساس مردم نسبت به حکومت و مردم اشاره کرد و نیز داشتن احساس خوشایند نسبت به امنیت، پیوندهای خانوادگی و اجتماعی و امیدواری نسبت به آینده از معیارهای مطرح محسوب میشود.
اگر سرمایهی اجتماعی را ارتباط و شبکههای اجتماعیای که میتوانند اطمینان و حس همکاری را در میان افراد حاضر در شبکههای مورد بحث ایجاد کنند بدانیم، آنچه بیش از پیش اهمیت پیدا میکند نقش نهادهای جامعه مدنی در تشکل این سرمایهی است. اگر ما مانند عنصری از یک سازمان مدنی به صورت همیشگی همدیگر را ملاقات کنیم احساس مسئولیت نسبت به همدیگر در ما پیدا میشود و میتوانیم به همدیگر اعتماد کرده و در نهایت با هم همکاری کنیم. برای اینکه احساس اطمینان در بین باشد لازم است که ما همدیگر را ملاقات کنیم و ارتباط مدام با هم داشته باشیم. همچنین چیزی که به طور جمعی میتوانیم به دست آوریم به تنهایی نمیتوانیم.
منظور از با هم بودن، نهادهای اجتماعیای است که کارکرد دیدار، شناخت و در نهایت اعتماد را میسر میکنند. البته حتما لازم نیست که ارتباط پیشگفته تنها در داخل نهادهای جامعه مدنی باشد بلکه بیشتر روشها و فرمهای اجتماعی را نیز که ارتباط مداوم و سازماندهیشده دارند، در برمیگیرد. اما نباید از یاد برد که اعتماد و حس همکاری با شیوهای آسانتر در داخل نهادهای جامعه مدنی درست میشوند، به این دلیل که اعضای آن نهادها به دلخواه و بدون هیچ چشمداشتی به عضویت آن نهادها درمیآیند.
به این ترتیب سرمایهی اجتماعی عبارت است از مجموع آن دسته از ارتباطات و شبکههای ارتباط اجتماعی که در جامعه موجودند و نیز میزان اعتماد و همکاری میان روابط موجود. در اینجا میتوان گفت اگر در جامعهای میزان سرمایهی اجتماعی پایین باشد خطر افتادن آن جامعه به وضعیت تله اجتماعی بسیار بالاست. تله اجتماعی یعنی سرمایهی اجتماعی پایین، نبودن اعتماد و اطمینان به یکدیگر بین مردم، رواج فساد اداری- اقتصادی، ترس و…. پس میتوان تله اجتماعی را که بعضی اوقات از آن به عنوان مشکل منافع جمعی یاد میشود به صورت زیر شرح داد.
همه میدانیم که منافعمان ایجاب میکند که همه با هم همکاری کنیم. اما اگر تو به این باور نرسی که تمام افراد دیگر اجتماع هم همکاری میکنند، دیگر معنایی نخواهد داشت که تو به تنهایی همکاری کنی. نتیجه این اعتقاد این است که همکاری و تلاش برای منافع جمعی تنها زمانی میسر میشود که انسان به این باور برسد که همه افراد دیگر نیز همکاری خواهند کرد.
«پوتنام» یکی از اندیشمندان حوزه علوم اجتماعی، چهار عامل را برای زوال سرمایهی اجتماعی معرفی میکند. به اعتقاد ایشان، درگیریهای شغلی، تلویزیون و ماهواره، شهرهای بزرگ و تغییر نسل از عوامل عمده زوال سرمایهی اجتماعی در جوامع انسانی میباشد. پوتنام معتقد است جامعهای که انسانها در آن، درگیر مسائل شغلی و کاری خود هستند و فرصت استراحت و اندیشیدن و تفریح را نداشته باشند و تمام دغدغه آنان کار و کسب درآمد باشد، بیتردید، روابط اجتماعی و مدنی در آن جامعه کاهش یافته و اعتماد بین آنان، تضعیف خواهد شد.
سرمایهی اجتماعی، شبکهای از روابط اجتماعی است که با هنجارهایی مانند اعتماد و مشارکت مدنی و اجتماعی سنجش میشود. در تعریف دیگر سرمایهی اجتماعی، منبع کنشهای جمعی است که عامل پیوند دهندهها عوامل اجتماعی خواهد بود و موجب استفاده حداکثری از منابع فیزیکی و انسانی در جهت رشد، توسعه و تعالی جامعه خواهد شد. سرمایهی اجتماعی با شاخص هایی مانند مشارکت اجتماعی، حمایت اجتماعی، شبکههای اجتماعی، مشارکت مدنی و اعتماد سنجش میشود و جامعهای که هر یک از شاخصهای یاد شده در آن، زیاد باشد از سرمایهی اجتماعی بالایی برخوردار است.
تلاش جوامع در جهت افزایش اعتماد، مشارکت مدنی و مشارکت اجتماعی، باعث بهبود روابط اجتماعی و اعتماد بین افراد و افراد با سازمانها و دولتها خواهد شد و این وضعیت کمک میکند تا جوامع از حداکثر نیروی انسانی و مادی در جهت توسعه استفاده نمایند.
در نقطه مقابل آن جوامعی که میزان مشارکت مدنی و اجتماعی و اعتماد متقابل بین افراد و افراد با سازمانها پایین باشد و شکلی از بدبینی و بی اعتمادی بین آنان وجود داشته باشد سبب میشود تا دستیابی به توسعه امکان پذیر نباشد. اما سوال آن است که چه عاملی سبب به هم تنیدگی روابط مبتنی بر اعتماد در جامعه میشود و چه عاملی موجب میشود که مشارکت اجتماعی و مدنی و حتی سیاسی در جامعه تقلیل یابد وافراد انگیزهای برای حضور در فعالیتهای اجتماعی نداشته باشند (تاجبخش، ۱۳۸۴، ۱۸۴ -۱۷۹).
۲-۳-۶- مدرسه و سرمایهی اجتماعی
نهاد آموزش، در جوامع امروزین، همچنان از دو بخش رسمی و غیر رسمی برخوردار است. بخش رسمی آن، مدارس و دانشگاهها و مؤسسات آموزشی و پژوهشی هستند و بخش غیر رسمی آن نیز همه اشکال دیگر اجتماعی یادگیری، مثل یادگیری در مجالس مذهبی و کارگاهها، یادگیری از طریق رسانهها و …
امروزه در سطح اجتماع، آموزش در معنای وسیع کلمه با «جامعه پذیری» هم معناست، زیرا هر دو واژه در بردارنده مفهوم انتقال فرهنگ از شخص یا گروه به شخص و گروه دیگر است. وجه بارز آموزش در جامعه نوین، عبارت است از نهادی که تبدیل به یک فعالیت رسمی و صنعتی شده است. اما به راستی نهادهای آموزشی و تربیتی چگونه میتوانند در بهبهود سرمایهی اجتماعی نقش داشته باشند؟
در مدرسه، هر کودک مانند جامعه بزرگ ترها که در آینده وارد آن خواهد شد، نقش مشخصی دارد و با چگونگی ایفای نقشهای اجتماعی در آینده آشنا میگردد و مانند هر نظام اجتماعی دیگر، سلسله مراتب تقسیم وظایف و مسئولیت پذیری را که لازمه یک جامعه است، میآموزد.
نهادهای آموزشی ـ تربیتی با توجه به کارکردهای ویژهای که به عهده دارند، میتوانند موجبات رشد فردی و رفاه جمعی را فراهم نمایند. این جریان، در زندگی انسانی نقش مهمی را ایفا می کند. برای مثال، ایجاد همبستگی اجتماعی و روحیه نوجویی که یکی از تأثیرات سازمانهای آموزشی و تربیتی در سطح اجتماع است، می تواند تأثیر ویژهای در بهبود روابط اجتماعی و سرانجام سرمایهی اجتماعی داشته باشد، چرا که اغلب جوامع ، دارای خرده فرهنگهای متفاوت قومی ، نژادی و… هستند و آموزش میتواند افراد جوان این اقلیتها را با فرهنگ عمومی جامعه هم نوا و آشنا سازد و بدین ترتیب، جامعهای نسبتا همگون با ارزشهای مشترک را به وجود آورد.
به طور کلی میتوان گفت که پرورش استعدادهای فردی، تحکیم پایههای زندگی جمعی، گسترش آرمانهای انسانی ، رعایت هر چه بیشتر حقوق شهروندی و ایجاد تفاهم میان افراد انسانی، در سایه آموزش صورت میگیرد. بنابراین، سرمایهی گذاری بر روی این نهاد و ایجاد فرصتهای برابر آموزشی برای فرد فرد اعضای جامعه، آنها را در فراگیری دانشها و مهارتهای موجود، یاری میرساند، چرا که جامعهای که دارای افراد با سواد و تحصیل کرده یا فنّی و حرفه آموخته باشد، در تولید و ایجاد سرمایهی اجتماعی نیز موفق خواهد بود.
در ادامه به طور مختصر به عمده کارکردهای نظام آموزشی در ایجاد سرمایهی اجتماعی میپردازیم:
ـ ایجاد آمادگی در افراد برای قبول نقشهای گوناگون در زندگی آینده.
ـ فراهم آوردن مبنای اجتماعی و فهم منزلتهای اجتماعی.
ـ تقویت قدرت تطبیق افراد با ارزشهای اجتماعی و تسهیل روابط اجتماعی.
ـ شناساندن انسان و جهان و درک ارتباط انسان با خدا.
ـ کوشش برای ایجاد همبستگی بشری و تفاهم میان اقوام و ملل مختلف (رابرتسون، ۱۳۷۷، ۸۹).