“
اصل بیست و پنجم کلیات نظام آموزش و پرورش مصوب شورای تغییر بنیادی آموزش و پرورش کشورمان (۱۳۶۷) تصریح دارد ” در تدوین و اجرای برنامه های آموزشی و پرورشی باید از شیوه هایی استفاده شود که توان تفکر ، تحلیل ، ابتکار ، خلاقیت ، نقد و تحقیق را تقویت کند و زمینه خودآموزی آنان را فراهم نماید “. بر اساس چنین ضرورتهایی است که اداره کل خاصی در ارتباط با رشد خلاقیت دانش آموزان در سیستم وزارت آموزش و پرورش پیشبینی شده است. بنابرین توجه به خلاقیت و نوآوری در سازمانهای آموزشی جزو رسالتهای اصلی بوده و اهمیت مضاعفی دارد.
طرح این موضوعات برای جامعه در حال توسعه ما از آن جهت مهم است که بدون توجه به آن هرگز به رشد ، توسعه و رفاه واقعی دست نخواهیم یافت . در این رابطه سخنان ارزشمند توشیودوکو( ۱۹۶۰) رئیس فدراسیون ملی صنایع ژاپن بسیار راهگشاست ” … ما نه هیچ منبع طبیعی داریم ونه هیچ قدرت نظامی ، ما فقط یک منبع در اختیارداریم ، ظرفیت ” ابداع مغزهایمان ” این همان منبع پایان ناپذیر است ، باید آن را بسط داد ، تربیت کرد ، تمرین داد و مجهز ساخت این قدرت دماغی خواه ناخواه در آینده نزدیک به صورت گرانبهاترین ثروت مشترک بشریت در خواهد آمد ( کفایت ، ۱۳۷۳، ص ۴۲). بدیهی است صرف تقلید ازعلوم و نتایج یافته های دیگران ، واردات تکنولوژی ، تجهیزات و حتی تئوریهای علمی ( به صورت ترجمه و…) کمتر به تولید فکر و ابداع منجر میگردد. فلذا با داشتن آهنگ ضعیف توسعه ناشی از تقلید و سفارش علم و تکنولوژی همواره فرسنگ ها از قافله شتابان پیشرفت بشری عقب خواهیم افتاد . متاسفانه تاکنون نیز کم وبیش به چنین سرنوشتی دچار بوده ایم . کل کشورهای جهان سوم وحتی جوامع در حال توسعه و ما نیز بسیاری از مفاخر علمی ، فلسفی ، ادبی و… خود را بی جهت واجد افتخاراتمان تلقی میکنیم آن ها در واقع مقلد ، مترجم و یا حداکثر شارحان نظریات دیگران بوده اند. اغلب کسانی که به عنوان فیلسوف، دانشمند و… شرقی و ایرانی شناخته میشوند در واقع خالق نظریه و پدیده جدیدی نبوده اند بلکه نتیجه کار و خلاقیت دیگران را توضیح داده ، ترجمه کرده و یا به عاریت گرفته اند براین اساس است که کل کشورهای عقب مانده جهان سهم بسیار اندکی از تولید دانش بشری و اختراعات دارند تا حدی که از مجموع یکصد اختراع مهم در دنیا حتی یک مورد آن به این قبیل کشورها تعلق ندارد .
ما بیش آز آنکه برای تلاش ، سخت گوشی ، ابداع ، تفکر، تعمق و مسئولیت اهمیت بدهیم به شانس ، راحت طلبی ، کپی برداری ، تقلید ، میانبر رفتن ، توجیه و…علاقمند هستیم . بنابرین نظام آموزشی ، اجتماعی ، اداری و حتی خانوادگی ما نیاز مبرم به تجدید نظر در شیوه های زندگی و باورهای خود به صورت تدوین روش های مبتنی بر حمایت از خلاقیت دارد . بعبارت دیگر ما بیش از آنکه به یک دانش آموز و کارمند منضبط، دقیق و وظیفه شناس نیاز داشته باشیم به دانش آموز و کارمند مبتکر و خلاق نیاز داریم . در دوره کودکی و نوجوانی پرداختن به فعالیتهایی چون هنر، موسیقی، و میل به زیر و رو کردن ابزار مورد علاقه همه است فلذا مربی باید دانش آموزان را به شرکت فعال در ترسیم ، نقاشی ، درست کردن مدل و غیره ترغیب نماید بدیهی است که چنین فعالیتهایی کسب مهارتهای ساختی و پرورش خلاقیت از طریق ساختن و درست کردن چیزهای نو و بدیع بهتر از رونوشت برداری از چیزهایی است که قبلا دیگران ساخته اند( پورظهیر، ۱۳۸۴، ص ۱۷۴) بنابرین نوع برخورد و توجه رهبران جامعه ، سیاستگزاران ، برنامه ریزان آموزشی و اداری کشور و حتی خانواده ها با مقوله خلاقیت که آن را در کودکان ، دانش آموزان ، دانشجویان ، محققین و کارکنان تقویت و یا تضعیف می کند بسیارمهم و اساسی خواهد بود . بقول مرحوم پروفسور حسابی ” زندگی چیزی جز پژوهش و فهمیدن جدید نیست (موید نیا ، ۱۳۸۴، ص ۱۶۳). البته همانطوریکه ذکر شد صرف تأکید و تحسین از خلاقیت به حال جامعه سودمند نیست. نیاز مبرم وجود دارد که ماهیت موضوع ، روش های پرورش وسیاست های حمایتی آن شناسائی و مورد توجه قرار گیرند . دستیابی به این هدف جز با انجام تحقیقات علمی و به کارگیری نتایج آن میسور نیست. جامعه مطلوب جامعه ای است که که همواره سعی دارد تا برای یکا یک اعضای خود فرصت شکوفائی استعدادها را با ایجاد حداکثر امکانات و تسهیلات فراهم آورد . معلمان و مربیان آموزشی می بایست دانش آموزان تیز هوش را در شکوفائی استعدادها و توانائیهایشان کمک نمایند (افروز ، ۱۳۶۴، ص ۱۷۹). احترام و ارزش قائل شدن به افکار و سوالات کودکان ( هرچند ظاهراً غیر عادی و کم اهمیت باشند ) ، ایجاد حس اعتماد به نفس، دادن آزادی عمل و فرصت تجربه ( هرجند همراه با آزمایش و خطا باشد) تشویق کنجکاوی و فاصله گرفتن از عادات و الگوهای ثابت تفکر و عمل نمونه ای از عناوین الزامات مربوط به رشد قوای خلاقانه کودکان محسوب میگردد. بنا براین برآنیم جهت نیل به این هدف مهم اجتماعی ، دست به انجام تحقیق محدود در خصوص این موضوع بزنیم. در مورد ضرورت تحقیق حاضر به طور خلاصه می توان چنین گفت :
-
- با تقویت تفکر خلاقانه هزینه های آموزشی- اداری کاهش یافته ، روند انجام اموراصلاح شده وهمچنین در مورد موضوع مهم وقت به عنوان مشکل اساسی بشردر آینده صرفه جویی می شود.
-
- با ابداع روش های نو و دست آوردهای جدید ، شیوه های سخت انجام کارها کنار گذاشته شده وسطح رفاه وآسایش عمومی جامعه ارتقاء مییابد.
-
- در رشد وتعالی فرهنگ و تمدن ملل، افراد خلاق و تیز هوش نقش اساسی دارند و به موازات بروز خلاقیت نیز اعتماد به نفس واحساس شکوهمندی زندگی انسانها و احساس افتخار ملی افزایش مییابد.
-
- بدون داشتن تفکرات بدیع و نوآورانه، جامعه پیوسته در حال تقلید ، مصرف ، رخوت و وابستگی به سر خواهد برد بنا براین جامعه جهت رسیدن به تولید ، سرزندگی و استقلال نیاز به خلاقیت دارد .
-
- ایجاد شرائط بروز خلاقیت و شکوفائی استعدادها از ضروریات جامعه آزاد است . گاهش فاصله توسعه جوامع نیز بیش از هرچیز با میزان دست آوردها ، تکنولوژی و اندیشههای بدیع ارتباط دارد فلذا کشور در حال توسعه ما نیز به اتخاذ سیاستهای اجرائی و روش های آموزشی و تربیتی خلاقانه نیاز دارد.
-
- احتمال سازگاری و موفقیت افراد خلاق در شرائط دشوار زندگی ، نسبت به افراد معمولی بیشتر است آنان راه های مختلف حل مشکلات را دانسته و کمتر دچار شکست میشوند در نظر آنان راه موفقیت درزندگی فقط محدود به موفقیت تحصیلی نیست بنابرین با تقویت خلاقیت دانش آموزان و افراد جامعه در واقع آنان برای موفقیت زندگی آینده آماده میشوند.
“