-هانس گسرونظریه توسعه کاربردی موبایل :
جامعه شناس آلمانی الاصل و استاد دانشگاه زوریخ سویس که زمینه اصلی فعالیتهای علمی وی ابعاد اجتماعی –فرهنگی فن آوریهای نوین اطلاعات و ارتباطات بویژه اینترنت وموبایل میباشد.وی با پرداختن به زمینه تاریخی و تکاملی پیدایش موبایل، در واقع آن را ابزاری میداند که برای سازگارنمودن ارتباطات اجتماعی با تحرکات و جابجاییهای انسانها پدید آمده است.گسر بر این باور است که کاربرد موبایل در نزد انسانها از استفاده ابزاری برای تامین یکسری نیازهای خاص شروع می شود ولی بهتدریج کاربردهای اجتماعی و فرهنگی و روانی نیز بر آن افزوده می شود.
وی برای موبایل در سطوح سه گانه خرد ،متوسط و کلان اجتماعی تاثیراتی را قائل است که در زمینه موضوع مورد بحث ما می توان هرسه سطح مورد نظر گسر را در کار خودرامیتوان مورد استفاده قرار داد. بدین صورت که در سطح خرد، موبایل با توسعه روابط اجتماعی حجم دوستیهای از راه دور را گسترده نموده و بی برنامگی و برهم خوردن نظم روزانه افراد را به دنبال دارد این امر در سطح متوسط به بقای گروههای کوچک و انسجام درونی آن ها کمک نموده و در سطح کلان، گوناگونی و تنوع فرهنگی ،اجتماعی و روانشناختی توسط موبایل در انسانها تقویت می شود لذا این مبانی میتواند در خصوص جامعه پذیری در مدارس نیز قابل تأمل و بررسی باشند. چون وی براین باور است که کاربردموبایل نزد انسانها از استفاده ابزاری برای تامین یکسری نیازها شروع می شود ولی به مرور زمان کارکرد های متنوع و گسترده ای پیدا میکند که فرهنگی ، اجتماعی و حتی روانی و احساسی هستند تا جایی که بخشی از این کارکردها و تاثیرات اجتماعی و فرهنگی را می توان در مدرسه و در شیوه های رفتاری و نحوه جامعه پذیری دانش آموزانی که از موبایل استفاده میکنند بررسی نمود.لذا این نظریه با موضوع تحقیق ما پیوند تئوریک داشته میتواند در تبیین مسئله ما را یاری نماید.شاهد مثال ما در این خصوص آنجاست که گسر در مقاله خود پیرامون موبایل و جوانان بر این نکته اذعان نموده که یک نوجوان با خریدن موبایل زودتر از موعد خود به یک روند خود-جامعه پذیری داخل گشته و نتایجی چون خودشکوفایی و توسعه خود را به همراه دارد لذا بر طبق این گفته گسر استفاده از موبایل در سنین کودکی ونوجوانی تا حدود زیادی جامعه پذیری از طریق موبایل را جانشین جامعه پذیری خانواده و مدرسه می کند.
– لئوپولدینا فورتوناتی ونظریه دموکراتیزه شدن ارتباطات :
وی جامعه شناس معاصر ایتالیایی است که پیرامون ابعاد اجتماعی –فرهنگی موبایل پژوهشهای متعددی انجام داده و یکی از نظریه پردازان این حوزه بشمار میآید. به عقیده فورتوناتی ورود موبایل باعث دموکراتیزه شدن ارتباطات میان اعضای خانواده و کارکنان نهادها و سازمانهای جامعه شده است . بدین معنا که این افراد تماس و ارتباطات خود را برحسب نوع علاقه و تمایل خود از تحت سیطره و کنترل دیگران در آورده و لذا افراد حاشیه ای و ضعیف از طریق موبایل امکان تأسيس وایجاد یکسری حلقه ها و شبکه های ارتباطی مخصوص به خود را هم در خانواده و هم در سازمانها پیدا خواهند نمود. (Fourtunati. 2000) این نظر فورتوناتی نشان دهنده آن است که ابزارهای نوین ارتباطی توانایی ایجاد فضایی آزاد و خالی از هر گونه تهدید و اجبار را برای تمام اقشار خصوصاً گروههای حاشیه ای و تحت سلطه (اعم از زنان یا نوجوانان و جوانان و خرده گروه ها و…) فراهم می کند و بدیهی است که این فضای آزادی که موبایل در اختیار گروه هایی چون دانش آموزان قرار میدهد بر روابط اجتماعی و شبکه دوستان وی و تنظیم دلخواه این روابط مؤثر خواهد بود به نوعی که روند جامعه پذیری وی را تحت تاثیر قرار دهد . بنابرین این نظریه نیز میتواند در جهت تبیین مسئله پژوهش مارا یاری نماید.
– هابرماس و نظریه کنش ارتباطی :
بدون تردید، یورگن هابرماس در حال حاضریکی از مطرح ترین و پرآوازه ترین فیلسوفهای اجتماعی آلمان است. وی که به نسل دوم متفکران «مکتب فرانکفورت» تعلق دارد، از نادر بازماندگانی است که سنت اندیشه فلسفی این مکتب را پس از بزرگان نسل اول و در رابطه با «نظریه انتقادی » ادامه داده است . هابرماس مدرنیته را پروژه ای ناتمام میداند که در صورت تلاش و کسب موفقیت انسان در به کمال رساندن آن ، سرنوشت و آینده ای مثبت در انتظار جامعه ی بشری است . هابرماس رمز این موفقیت را در ارتباط جستجو میکند و شاه کلید آن را کنش ارتباطی انسان میداند. اما چگونه و در کجا ؟ در پاسخ به این سوال هابرماس برای فضای گفتگو شرایطی را قائل می شود که مهمترین آن فراهم شدن فضایی خالی از هر گونه میدان قدرت است .عرصه ی عمومی یا حوزه ی عمومی شهروندی میتواند پایه ای برای این کنش باشد که در صورت بسط و رهایی از هر گونه تحدید میتواند فضای گفتگو و ارتباط را مهیا کند . هابرماس معتقد است مارکس به اشتباه قلمرو عمومی از جمله عرصه ی سیاسی را به شالوده ای اقتصادی تقلیل داده است . اگر چه هابرماس معتقد به تاثیر ژرف اقتصاد در دیگر ابعاد جامعه است ، اما ضمنا” معتقد است سیاست و فرهنگ را نمی توان صرفا” نتیجه ی عوامل اقتصادی دانست . از سوی دیگر او به تقلیل دادن کنش انسان به یک کنش هدفمند عقلانی در حوزه ی اقتصاد و تحت تاثیر آن معترض است و معتقد است که نوع دومی از کنش انسان یعنی کنش ارتباطی که در شکل دهی و تکامل جوامع انسانی بسیار مؤثر است نادیده گرفته شده است .
وی در ادامه مباحث خود پیرامون کنش ارتباطی به مفهوم زیست جهان اشاره دارد مبنی بر اینکه زیست جهان جوامع زیربنای جهان بینی ها ، باورها و طرز تفکر و زندگانی افراد آن جوامع را تشکیل میدهند . هابرماس معتقد است که در وجود انسان نیازهایی اساسی و اصلی وجود دارد که تمامی افراد کاملا آزاد این نیازها را در خود احساس میکنند و این نیازها توسط هرکس که صمیمانه وارد یک گفتمان عملی شود ضرورتا برآورده خواهد شد لذا در محیطهای تعاملی مثل اینترنت و تلفن همراه که فضای احساسی دوسویه و روابط صمیمانه تر است افراد به راحتی میتوانند نیازهای خود را مطرح کرده و یک فضای گفتمان و مباحثه را ایجاد نموده و طی این مباحثه افکار و باورهای جدیدی شکل میگیرد که باعث تغییر زیست جهان افراد خواهد شد. (استیون :۱۳۸۰ص۷)
“