بازاریابی درونی را تلاش برنامه ریزی شده برای غلبه بر مقاومت سازمانی در برابر تغییر و همتراز کردن و انگیزش و یکپارچه کردن کارکنان برای اجرای اثربخش استراتژی های شرکتی و وظیفه ای می باشد.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
پیرسی (۱۹۹۵)؛ پیرسی و مورگان (۱۹۹۱)؛ رفیق و احمد (۱۹۹۳)
مدیریت روابط درونی
فرایند توسعه ی روابطی است که استقلال و دانش کارکنان را جهت ایجاد و جریان دانش جدید سازمانی یکپارچه کرده و فعالیت های درونی را در جهت ارتقاء کیفیت در روابط محیط بازار به چالش می کشد.
بالنتاین[۱۱۴] (۱۹۹۷)؛ لینگز (۱۹۹۱)؛ وویما و گرونروس (۱۹۹۹)
(منبع: سید جوادین و همکاران، ۱۳۸۹ به نقل از وویما، ۱۹۹۹)
مدیریت رابطه ای درونی: از آنجا که این دیدگاه روابط درون سازمانی را مدیریت می کند، از کلمه ی مدیریت روابط درونی استفاده شده است نه بازاریابی روابط درونی. این دیدگاه مبتنی بر تعاملات رابطه ای، اهداف سازمانی بلند مدت و تمرکز بیرونی می باشد. از مهم ترین تفاوت های این دیدگاه با دیدگاه بازاریابی درونی جمعی این است که این دیدگاه همه ی روابط اجتماعی، اقتصادی و فنی را در نظر می گیرد، اما تمرکز دیدگاه بازاریابی درونی جمعی تنها بر روابط فنی می باشد. این دیدگاه متمرکز بر روابط با مشتریان بیرونی مناسب می باشد. از تفاوت های مهم این دیدگاه با آمیخته ی بازاریابی درونی این است که تاکید دیدگاه مدیریت روابط درونی بر نگرش از بیرون به درون سازمان است؛ یعنی مهم بودن مشتریان بیرونی، اما آمیخته ی بازاریابی درونی، مشتریان درونی را مقدم می شمارد.
بری (۱۹۸۷) دریافت که هر چیزی که ما درباره کابردهای خارجی بازاریابی می دانیم، نظیری در کاربرد داخلی بازاریابی دارد. در بازاریابی خارج از سازمان پنج گرایش وجود دارد که مدیران از آنها پیروی می کنند و این گرایش ها فعالیت های آنان را تحت تاثیر قرار می دهند. این گرایش ها عبارتند از: گرایش تولید، گرایش کالا، گرایش فروش، گرایش بازاریابی و گرایش بازاریابی اجتماعی (کاتلر، ۱۹۳۱). بر این اساس لینگز[۱۱۵] در مطالعه خود (۲۰۰۴) مفهوم گرایش بازاریابی داخلی را با نگاهی بر گرایش بازاریابی عنوان می دارد.
گرایش بازاریابی داخلی، همانند گرایش همتای خارجی خود، بر سه رکن استوار است: به دست آوردن بینش بازار داخلی مناسب، نشر این بینش بین کارکنان و سرپرستان، و پاسخگویی از طریق استراتژی های مناسب بازاریابی داخلی (گوناریز، ۲۰۰۵). لینگز (۲۰۰۴) این ابعاد را این چنین توضیح می دهد: مجموعه گرایش بازار داخلی، مجموعه فعالیت های مرتبط با آگاهی یافتن از بازار کارکنان می باشد نظیر شناسایی تغییرات ارزش در نظر کارکنان، درک شرایط بازار کار ، شناخت بخش بندی های داخلی خاص کارکنان با شخصیت ها و نیازهای مختلف، و طراحی استراتژی هایی برای مشتریان داخلی. توزیع و انتشار این بینش از یک سو به ارتباطات بین مدیران و کارکنان و از سوی دیگر به ارتباطات بین مدیران واحدها و مراتب سازمانی مختلف بستگی دارد. هدف، این ارتباط دوگانه است: هدف اول برقراری ارتباط بین استراتژی های بازاریابی جدید و اهداف استراتژیک شرکت به کارکنان می باشد. هدف دوم ایجاد فهمی از نیازهای کارکنان در میان مدیران شرکت است. در نهایت پاسخگویی بنا بر این بینش به طراحی مشاغلی مطابق با نیازهای کارکنان، تعدیل رویه پاداش بر طبق آن، وادار کردن مدیریت سازمان به ملاحظه بیشتر نیازهای کارکنان و ارائه آموزش های لازم به آنها در راستای بهبود مهارت ها و قابلیت های مورد نیاز در شرح شغل آنها مربوط می شود (لینگز[۱۱۶]، ۲۰۰۴).
همان طور که گوناریز (۲۰۰۵) عنوان نموده است، تعهد سازمان برای تولید ارزش برای کارکنان خود از طریق مدیریت اثربخش ارتباط بین کارکنان، سرپرستان و مدیریت اشاره به گرایش بازار داخلی سازمان دارد.
سازمان هایی که با در نظر گرفتن این مسئله به انتخاب، توسعه و اداره نیروی انسانی خود می پردازند، مزیت رقابتی غیر قابل تقلید و برجسته ای برای سازمان متبوع خود ایجاد می کنند (رفیق و احمد، ۱۹۹۳) (هالس[۱۱۷]، ۱۹۹۴).
جدول ۲-۲ مروری اجمالی برمطالعات انجام شده در زمینه بازاریابی داخلی
سال
پژوهشگر/پژوهشگران
نظریه
۱۹۷۶
بری
کانون تمرکز کارکنان صف/رویکرد رفتاری-ابزاری به بازاریابی داخلی/یک استراتژی بر اساس ارتباطات با مشتریان.
۱۹۷۶
ساسر و آربیت
کانون تمرکز کارکنان صف/رویکرد رفتاری-ابزاری به بازاریابی داخلی/اجرا از طریق تحقیق بازار داخلی و مهندسی مجدد شغل.
۱۹۷۷
ویلیام
کانون تمرکز کارکنان صف/رویکرد رفتاری-ابزاری به بازاریابی داخلی.
۱۹۸۱
بری
ارتباطات داخلی با هدف ایجاد پرسنل صف با تفکر مشتری مداری.
۱۹۸۳
گرون راس
کلیه سطوح سازمان و کارکنان را در برمی گیرد/رویکرد رفتاری-ابزاری به بازاریابی داخلی/ایجاد کارکنان مشتری آگاه.