واژگان: گرز: عمود آهنین. (برهان) گاوسار: آن چه سرش مانند گاو باشد. (برهان) چتر کاویان: درفش ملی ایران در عهد ساسانی. (معین)
معنی و مفهوم: پادشاهان،گرز گاو سر شاه اخستان را بالای درفش کاویان بستند تا همچون فریدون به جنگ ضحاک(دشمن) برود.
آرایههای ادبی: گرز گاو سار و چتر کاویان به ماجرای فریدون و نابود کردن ضحاک، تلمیح دارد. شاه اخستان، به صورت مضمر به فریدون مانند شده است که گرزی گاو سر داشت و با آن گرز و درفش کاویان به نبرد رفت .
۱۷۴ - اختــران پیــش گـــرز گــاو ســرش
رخــت بـــر گــاو آســـمان بســـــتند
معنی و مفهوم: ستارگان در مقابل گرز گاو سر شاه اخستان، وحشت کرده و بار و بنهی خود را بر پشت گاو آسمان نهادند و رفتند.
آرایههای ادبی: گاو آسمان استعاره از برج ثور است. رخت بر گاو نهادن کنایه از رهسپار شدن و آمادگی برای حرکت است .
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
توضیحات:
گاو آسمان: ثور، برج ثور، صورت واقع در منطقه البروج در نیم کرهی شمالی آسمان، با بعد تقریباً ۴ ساعت و ۲۰ دقیقه و میل شمالی ۱۶درجه، ستارهی مشهور آن دبران، از ستارگان قدر اول است. این صورت دارای چندین مجموعهی خوشهای است که پروین یکی از آنهاست. موقع ثور در مشرق سرطان است. صورت ثور گاوی را ماند که او را کفل و دوپای نیست، سر بر داشته یا در پیش انداخته… . ستارگان معروف ثور پروین یا ثریا که بر سنام یا کوهان اوست و ستارهی بزرگ آن دبران است… . (مصفّی، ۱۳۶۶: ۱۵۲–۱۵۱)
۱۷۵ - ســــائـــلان را ز نعـــمت جـــودش
در جـــگر ســـُدّهی گـــران بســـــتند
واژگان: سائل: سؤال کننده، گدا. (معین) سُدّه: منعی که در مجرای غذا واقع شود تا فضول عبور نتواند کرد… و باز اگر سُدّه بود به جگر، علامت وی آن بود که بیمار گرانی یابد بر پهلوی راست بیدرد و بیتب و طعام نگوارد و شکم نرم بود. (فرهنگ لغات)
معنی و مفهوم: سائلان و مساکین از فراوانی نعمت بخشش وجود شاه، پهلویشان چاق و فربه شد.
آرایههای ادبی: سُدّه در جگر بستن کنایه از فربه شدن است، چرا که سُدّه دو نوع است، یک نوع در دستگاه گوارش است و مانع از دفع غذا میشود و دیگری در جگر است که موجب فربه شدن پهلو میگردد.
۱۷۶ - شــاعــران را ز رشــک گفتــهی مــن
ضَفــدَع انـــدر بـــن زبـــان بســـتند
واژگان: ضَفدَع: غُدّهی صلبه چون جغزی است که بر زیر زبان پیدا آید. (فرهنگ لغات)
معنی و مفهوم: در گلوی شاعران، از رشک و حسادت نسبت به اشعار فصیح من، آماس و عقدهای پدید آمده که راه سخن گفتنشان را گرفته است.
۱۷۷ - تخـت شــاه افسـر ســماک شـده اسـت
سـر خصـمانش تخـت خــاک شـده اسـت
معنی و مفهوم: شاه در رفعت و بلندی به درجهای رسیده است که تخت او بر سر صورت فلکی سماک جای گرفته و به عنوان تاجی برای سماک شده است و سر دشمنانش با خاک یکسان گردیده و از بین رفته است.
آرایههای ادبی: تخت در بیت آرایهی رد صدر الی العجز ساخته است. در مورد رفعت و مرتبهی شاه اغراق شده است.
بند چهاردهم:
کلمات قافیه: خطاب، آفتاب، رکاب و …
حروف اصلی قافیه: اب
حرف روی: ب
حروف الحاقی: ندارد
ردیف: رساد
۱۷۸ - از حقــش، ظــل حــق خـطاب رســاد
ظــل چــترش، بـــه آفــتـاب رســـــاد
معنی و مفهوم: امیدوارم که ممدوح از جانب خداوند، با عنوان «سایهی خدا» مورد خطاب قرار بگیرد و در رفعت و بلندی به درجهای برسد که سایهی چتر او به آفتاب برسد و بالاتر از آفتاب قرار بگیرد.
آرایههای ادبی: بیت تلمیح به حدیث « السلطان العادل ظل الله فی الارض» دارد.
۱۷۹ - هــــر غــلامیــش را ز ســلطانـــان
پهـــلوان جهــــان خطـــاب رســــــاد
معنی و مفهوم: امیدوارم که هر یک از غلامان شاه اخستان، از جانب پادشاهان، با عنوان «پهلوان عالم» مورد خطاب قرار بگیرند.
۱۸۰ - وحــــی نصـــرت، ز آســـمان ظــفر
بـــه شــهِ مصطــفی رکـــاب رســـــاد
معنی و مفهوم: امیدوارم که خبر پیروزی، همچون وحی از آسمان، به شاه اخستان که در شکوه و بزرگی، رکابش مانند حضرت محمّد (ص) است، برسد.
آرایههای ادبی: وحی نصرت و آسمان ظفر هر دو اضافهی تشبیهی هستند. رکاب شاه به رکاب محمد مصطفی (ص) تشبیه شده است.
۱۸۱ - از مــلائــک بـــه قــدر لشـکر مـــور
نجــدهی شـــاه کــــامیــاب رســـــاد
واژگان: نجده: یاری، یاوری. (معین)
معنی و مفهوم: امیدوارم که به اندازهی لشکر مورچگان، سپاهی از فرشتگان، برای یاری رساندن به شاه اخستان فرا برسد.
۱۸۲ - دشـمنانـی کــه آب و جــاهـش راسـت
نــامـهی عـمرشـــان بـــه آب رســــاد