رفتار سازشی
مقاصد رفتاری
رضایت مندی مسکونی
رضایت کلی از زندگی
شکل (۲-۴): مدل رضایت مندی محیط مسکونی (مأخذ: نگارندگان، سال ۱۳۹۱)
۲-۶-۲. رویکرد ادراکی:
ادراک انسان از محیط از محوری ترین مقولات در روان شناسی محیطی است. «ادراک محیطی» فرآیندی است که از طریق آن انسان داده های لازم را بر اساس نیازش از محیط پیرامون خود بر میگزیند. لذا ادراک فرآیندی هدفمند است. این گونه ادراک را در اصطلاح «ادراک حسی» می نامند. در حقیقت «ادراک محیطی» از تعامل «ادراک حسی» و «شناخت» که در ذهن انسان تجربه شده اند حادث می شوند. در این فرایند نقش محیط به عنوان عاملی اساسی در رشد، توسعه و در نهایت در یادگیری مورد توجه قرار میگیرد. مکاتب مختلفی سعی کرده اند تا چگونگی ادراک انسان از رفتارش را در محیط و یا از محیط توضیح دهند، مهمترین این مکاتب که تاثیر ژرفی بر نظریه های محیطی و طراحی داشته اند مکتب «روان شناسی گشتالت»، دیدگاه «روان شناسی سازشمند» و مکتب «روان شناسی بوم شناختی» (اپتیکی) جیمز گیبسون هستند. در جایی که «روان شناسی گشتالت» به الگوهای ادراکی و هم ریختی ما بین شکلها و تجربیات ادراک محیطی با فرایند شکل گیری نظام عصبی در انسان علاقمند است، «سازشمندی» ما بین مشاهده گر و محیط مورد بررسی قرار میدهد، از سویی دیگر «روان شناسی اپتیکی» گیبسون محیط و بوم را پایه و اساس تمامی داده ها میداند، او معتقد بود که داده های محیطی به گونه ای مستقیم و بدون نیاز به نیروی پردازش مغز آدمی از طریق «نوار محیطی» و توسط حواس آدمی که به مثابه یک «نظام» (سیستم) تلقی میگردد دریافت می شود. گرچه تاکنون دو دیدگاه اول از سوی روان شناسان محیطی و معماران مورد توجه بیشتری قرار گرفته است (به ویژه مکتب گشتالت تدریس شد و تقریباً تمام معماران و طراحان مکتب مدرن تحت تاثیر آن قرار داشتند) اما امروزه دیدگاه نو و متهورانه بوم شناختی و یا اکولوژیکی گیبسون دارد جایگاه مناسب خویش را در بررسیها و پژوهشهای محیطی به دست می آورد. روان شناسی محیطی همچنین نظریه های گوناگون را در ارتباط با تاثیر محیط بر انسان و چگونگی ارتباط و تعامل ما بین محیط کالبدی و تجربه انسان از آن خلق کرده و سوالات مناسب را در این ارتباط مطرح ساخته است تا بتواند پژوهش های تجربی متناسب با آن نظریه ها را به اجرا در آورد. لذا روان شناسی محیطی در حقیقت در جهت خلق نظریه های تجربی است که حاصل مشاهدات رفتارهای انسان در محیط روزمره و بوم او است، به گونه ای که این نظریه ها بتواند در طراحی محیطی مورد استفاده قرار گیرند.
همان گونه که در بالا اشاره شد یکی از مهمترین مباحث نظریه های محیطی نقش محیط در شکل دهی به رفتار انسان است که می تواند در سطوح مختلف مورد بررسی و توجه قرار گیرد، در یک معنا رفتار انسان در مقیاسی جهانی تحت تاثیر نیروهای اکولوژیکی است، این نیروها آنچه را انسان می تواند به آن دست یابد بدون توجه به اهداف و انگیزه های انسانی محدود میسازد. در حقیقت رفتار انسان در چنبره یک اکوسیستم محیطی و در چرخه آن معنا مییابد لذا انسان در این دیدگاه به مثابه موجودی بیاختیار است که مقهور آن اکوسیستم میباشد. این دیدگاه امروزه به علت تحلیل محدودی که از ماهیت انسان دارد طرفداران کمی دارد و نمی توان آن را به عنوان یک نظریه معتبر جدی گرفت. آنچه روان شناسان امروزه و در این راستا، بیشتر علاقه مند به بررسی آن هستند این است که به واقع کدام رفتار انسان تحت تاثیر نیروهای ژنیتیک و وراثت و کدام یک تحت تاثیر شرایط جغرافیایی شکل میگیرد. به هر حال آنچه اینجا مورد بحث ما است مفهومی است که در ارتباط با محیط کالبدی (معماری و طراحی شهری، طراحی فضای باز و غیره) مورد توجه است. معماری کالبدی در یک تعریف ساده عبارت است از این معنا که با ایجاد دگرگونیها در عناصر معماری محیط و یا توانش های آن می توان رفتار آدمی را به خصوص در سطح رفتارهای اجتماعی دگرگون ساخت. در اینجا جای تعجب نیست که معماران، طراحان شهری وحتی اصلاح طلبان اجتماعی از این نظریه که محیطهای ساخته شده نقشی اساسی در تعیین رفتارهای مردم و حتی عقاید و ارزشهای آنها دارد، حمایت کنند. طراحان و نظریه پردازان در اواخر قرن نوزدهم و ابتدای قرن بیستم در تاثیر محیط بر رفتار مردم، برای دگرگونی در ساخت اجتماعی و روابط بین فردی آنها، تردیدی به خود راه ندادند. طراحی باغ شهرها که توسط ابترز هووارد به عنوان حرکتی اصلاح طلبانه در سامان بخشیدن به ساخت اجتماعی صورت پذیرفت مثال خوبی از اعتقاد به معماری کالبدی بود .
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
در ابتدای قرن بیستم و در دهههای سی و چهل میلادی اصول طراحی مسکن در اروپا که توسط سیام ارائه شد بر این اصل استوار بود که با دگرگون ساختن محیط طراحی شده میتوان رفتار آدمی را نیز با آن همساز نمود. این تفکر در معماری مدرن اصلی خدشه ناپذیر به نظر میرسید. لوکوربوزیه از پیشگامان معماری و طراحی شهری مدرن بر این اعتقاد بود که با ارتقاء کیفیت محیط و یا دگرگون ساختن عناصر طراحی مسکن، معماران میتوانند رفتارهای اجتماعی مردم را دگرگون ساخته و حتی از بروز ناملایمات اجتماعی بدین وسیله جلوگیری نمایند. این جمله از اوست که «معماری و انقلاب: از انقلاب میتوان دوری جست».
سیاست انبوه سازی مسکن در بسیاری از کشورها فرض را بر تاثیر این فضاها بر رفتار آدمی استوار ساخته است. به نظر میرسد کشور ما نیز از این مقوله گریزی ندارد. سیاست ساخت «خانه کوچک» و انبوه سازی آن در ایران بدون نتایج روان شناختی آن در آینده از مسائلی است که ممکن است مردم را که اکنون تنها به ارضاء نیازهای اولیه خویش، به لحاظ مشکلات اقتصادی، میاندیشند و دیگر نیازهای انسانی را در حال حاضر از نظر دور می دارند در آینده دچار «بی علاقگی» به سکونتگاه خویش و لذا بی هویتی مکان سازد. برای اجتناب از این رویداد تأسف با راهی جز انجام پژوهش های نظام وار و تجربی روان شناختی از مردم در ارتباط با محیط روزمره زندگی شان نیست. سیاستها و طرحهای مسکن قبل از این که بر میزهای طراحی نهایی شوند، باید در محیط و در مقابل زمینه های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی قابل آزمایش باشند. این در حالی است که بدون تردید مشکلات اقتصادی کشور می تواند بر کمیت و کیفیت فضاهای مسکونی تاثیر گذار باشد. مشکلات اقتصادی گرچه مهم هستند اما نمی توانند در مقابل بحرانهای روانی ناشی از تاثیر محیطهای ساخته شده نا مناسب بر مردم در اولویت اول برنامه ریزی مسکن قرار گیرند(پوراحمد و همکاران، ۱۳۹۰، ۲۲).
از سوی دیگر این رویکرد را از منظر رضایت مندی نیز میتوان مورد توجه و بررسی قرار داد. به طوری که در منابع تحقیقی مربوط به رضایت مندی، سکونت پذیری در زندگی یا رضایتمندی سکونی به امری کاربردی تبدیل شده است که اصولا همسو با برداشت یا درک ساکنان از محیط اطراف خود است. نمونه متداول آن مدل کمپبل (۱۹۷۳)، است که در آن رضایتمندی از زندگی، به صورت رضایت از جنبه های مختلف محیط در نظر گرفته می شود. این رضایتمندی حاصل فرایند ارزیابی، درک، تخمین و رفتار همراه با سازگاری است و ماهیتاً ساختاری سلسله مراتبی دارد و میان خصوصیات عینی و ذهنی تمایز قائل می شود. مارانز و کوپر (۲۰۰۰)، نیز در مدل خود در زمینه رضایتمندی از محل سکونت، رویکرد سلسله مراتبی دارند و در آن، میان سطوح مقیاسهای مختلف همچون (واحد مسکونی) خانه (واحد همسایگی) محله (شهر و جامعه) تمایز قائل شده اند. مدل وان پل (۱۹۹۷)، و وان کمپ، ساختار سلسله مراتبی از رضایتمندی از محل سکونت را نشان میدهد. در این مدل به ویژگیهای محیطی اهمیت ویژهای داده شده است. تحقیق آنها نشان میدهد که این ساختار سلسله مراتبی برای ویژگیهای محیطی، شیوه مناسب مدل سازی برای کیفیت محیطی است(Van Kamp and et al, 2003: 10 - 12)
تنوعی که در تعریف کیفیت وجود دارد از یک سو، و ادراک سلسله مراتبی انسان که موجب می شود کیفیت شیء از دو منبع یعنی عرصه عینی و عرصه ذهنی سرچشمه بگیرد از سوی دیگر، باعث شده است تا انواع کیفیت وجود داشته باشد. بر این اساس کیفیتهایی که متعلق به عرصه ذهنی هستند، کیفیتهایی به شمار میروند که درون ضمیر فرد ساکناند و متقابلاً کیفیتهای مرتبط با عرصه عینی که کیفیتهای متعلق به شیءاند به شکل موجودیتی خارجی در معرض ذهن قرار میگیرند و با حقایق جهان سروکار مییابند. کیفیتهای ضمیری را میتوان به عنوان ارزشهایی برشمرد که دشوار میتوان آنها را کمی و همچنین اندازه گیری کرد. کیفیتهای مرتبط با بیان مطلوب یا، نامطلوب و زشت و زیبا بودن اشیا معمولاً از این دستهاند. بر خلاف کیفیتهای ضمیری، کیفیتهای حقیقی اشیاء را میتوان آنهایی دانست که ماهیتی قابل اندازه گیری دارند و به ظرفیت های قابل سنجشی نظیر وزن و ارتفاع و سرعت ارتباط دارند. ارزشهای ذهنی- روانی یک شیء یا کیفیتهای مطلوب شیء نظیر زیبایی از فرد نشأت میگیرد در حالی که مقیاسهای اندازه گیری عینی اشیاء یا کیفیتهای ظرفیتی از خود شیء سرچشمه میگیرند. مفهوم کیفیت زندگی، بازتابی است از نگرانی فکری عمیق بشر از به نوعی (از خود بیگانگی) فزاینده و خواست عمیق انسان به بازیابی وجود اجتماعی خویش در زیست بوم طبیعیاش(گلکار، ۱۳۸۰: ۶۵). کیفیت زندگی شهری در برگیرنده ابعادی روانی است که شاخص هایی همچون رضایت و شادمانی و امنیت را در بر میگیرد. اینها در برخی موارد، رضایتهای اجتماعی نیز نامیده میشوند و افزون بر آن همچنین دارای ابعادی محیطی (سنجههایی همچون مسکن، دسترسی به خدمات و امنیت محیطی) و جنبه های دیگر شامل توجه به فرصتهای اجتماعی، امیدهای اشتغال، ثروت و اوقات فراغت هستند. اسزالی (۱۹۸۰)، بیان میدارد که کیفیت زندگی به درجه یا ویژگی رضایت مندی از زندگی اشاره دارد. وضعیت فعلی شخص و آسایش و رضایت او از زندگی، از طرفی به وسیله واقعیات و عوامل بیرونی (عینی) زندگی او، و از طرف دیگر با درک و ارزیابی درونی (ذهنی) او از این عوامل و واقعیات زندگی تعیین می شود.
رضایتمندی از محل سکونت به عواملی از قبیل امکانات و خدمات تفریحی و رفاهی، فرهنگی، آموزشی، امنیت و آرامش و وجود فضای تعاملات اجتماعی بستگی دارد و خود با مهاجرتهای درون شهری مرتبط است و بر میزان این گونه تحرکات جمعیتی به ویژه از بافتهای فرسوده و قدیمی به مناطق با کیفیت بهتر تأثیرگذار است. چنانچه شرایط فعلی در سازگاری نزدیک با همان چیزی باشد که فرد برای نیازها و آرمان هایش تعریف کرده است، رضایتمندی حاصل میگردد. در غیر این صورت، دو حالت امکان پذیر است: حالت اول مربوط به افراد معتقد به سرنوشت و تقدیر است .این افراد با تطبیق دادن ناسازگاری از طریق تجدیدنظر کردن در نیازها و کاستن آرمان ها و یا از طریق ایجاد تغییر در ارزیابی شرایط فعلی، رضایتمندی شان را ایجاد می کنند. حالت دوم مربوط به افرادی است که به هیچ طریقی نمی توانند خود را با شرایط فعلی سکونت که موجب ایجاد نارضایتی شده است وفق دهند. این افراد در بیشتر موارد، مستعد تلاش برای کاهش نارضایتی شان، چه از طریق تجدیدنظر کردن در نیازها و چه از طریق نقل مکان کردن به شرایط سکونتی با سازگاری بیشتر هستند(پوراحمد و همکاران، ۱۳۹۰: ۱۹).
۲-۶-۳. رویکرد مدل کانتر: مولفههای مکان
مدل معروف دیوید کانتر[۲۴] از پیشگامان مطالعات ادراکی معماری را میتوان از چهارچوبهای نظری که قادر به تبیین مولفههای کیفیت طراحی محیطهای مسکونی است، محسوب نمود. بر اساس مدل مذبور که به مدل مکان مشهور است، محیط مسکونی به مثابه یک مکان متشکل از سه بعد در هم تنیدهی کالبد، فعالیتها و تصورات است. جذابیت و کارایی مدل کانتر باعث شده است تا دیگر صاحب نظران نیز با الهام یا اقتباس از آن روایتهای متنوعی از این مدل ارائه دهند. به عنوان مثال مدل حس مکان جان پانتر[۲۵] را که بر سه گانه بودن مولفههای دخیل در خلق حس مکان دلالت دارد، میتوان از روایتهای فرعی مدل کانتر دانست. بر اساس مدل جان پانتر سه مولفهی کالبد، فعالیت و معنی در خلق حس مکان دخیل می باشند که به نحو قابل ملاحضهای با سه مولفهی پیشنهادی کانتر شباهت دارد(گلکار، ۱۳۸۰).
کالبد
معنی
فعالیت ها
شکل (۲-۵): مولفههای سه گانه کیفیت طراحی محیطهای مسکونی در مدل کانتر(امین صالحی، ۱۳۸۷: ۲۲)
۲-۶-۴. رویکرد سیاست گذاران
این دیدگاه که اغلب از سیاستهای محیطی کشورها در سطح جهان شکل میگیرد با توجه به شرایط غالب اقتصادی، اجتماعی و محیطی مناطق متفاوت است و از یک کشور تا یک کشور دیگر در رابطه با چگونگی روشهای برخورد با مسئله کیفیت محیط تفاوتهای زیادی وجود دارد. این دیدگاه که در ابتدا بر پایه رویکرد تحلیل سیستمی محیط گسترش یافت عمدتاً در پنج سطح فضایی مطرح و مدنظر قرار گرفت. به عبارت دیگر مقیاس فضایی مسایل زیست محیطی در پنج سطح تعریف شد. این پنج سطح شامل، سطح جهانی، منطقهای، ملی، محیط سکونتی شامل محله و مسکن است. هر کدام از این سطوح توسط فرایندهای ویژهای که آن را از سطوح دیگر مجزا می ساخت، مشخص می شود. برای مثال در سطح جهـــانی (Global) فرایندهای ویژه، تغییرات اقلیمی و تخریب لایه اُزن است. در سطح پایین تر، یعنی سطح منطقهای، فرایندهای ممیزه، دی هیدراسیون و تجمع مواد مغذی برای مثال (فسفاتها، نیتراتها) و مواد پایدار برای مثال (فلزات سنگین، کودهای شیمیایی) در خاک و آبهای زیرزمینی است و یا در سطح محیط سکونتی فاکتورهایی همانند سروصدا، بوها و گازهای بد، آلودگی هوا و تهدیدات خارجی امنیت مبنای کار قرار میگیرد. این موضوعات به عنوان موضوعات کلیدی در هر کدام از سطوح مختلف مبنای سیاست محیطی قرار میگیرد. به طوری که وجود عوامل و فاکتورهای محیطی آزار دهنده در هر کدام از سطوح منجر به طرح سیاستی جهت دستیابی به شرایط بهینه و حفظ آن می شود(Van Poll, 1997: 9). توجه به مقیاس فضایی مسایل محیطی می تواند در انتخاب روشهای جمع آوری داده ها و اطلاعات، شناسایی منابع و مجریان درگیر در این مسایل، تنظیم خط مشیء و اقدام مناسب کاربرد داشته باشد. در واقع در هر یک از سطوح فضایی، دامنه و شدت و عمق مسایل متفاوت است و برخوردهای متفاوت و متناسب با شرایط را ایجاب می کند(سرینیواس، ۱۳۸۲: ۱۸). این سیاستها وقتی به سطوح پایین میرسند اهمیت بیشتری مییابند. این سطح همان سطح محیط سکونتی است که بر مبنای ۵ ارزش پایه محیط خوب ساخته شده، محیط پاک، محیط ایمن، آزادی فضایی و تنوع پایه گذاری می شود
(Van Poll, 1997: 10). شاخص های این سطح محیط سکونتی تنها به شاخص های محیطی ختم نمی شود و انواع شاخص های روانی- اجتماعی محیط های سکونتی، ازدحام جمعیت، امنیت اجتماعی و شاخص های محیط ساخته شده همچون دسترسی به تسهیلات و خدمات واحد همسایگی را در بر می گیرد. بدین ترتیب در کیفیت محیط سکونتی، شاخص های فیزیکی (مانند، سروصدا، بوی بد، آلودگی هوا، زباله، شاخص های روانی- اجتماعی (ازدحام جمعیت، حس اجتماعی، امنیت اجتماعی) و شاخص های محیط ساخته شده، مانند (تسهیلات و خدمات) تعیین کننده های کیفیت محیطی محسوب می شوند. بر طبق این دیدگاه میتوان نتیجه گرفت که کیفیت محیط سکونتی یک مفهوم سلسله مراتبی چند شاخصه است. بدین معنی که کیفیت محیطی در هر کدام از سطح فضایی توسط چندین مشخصه ریزتر، مشخص میگردد. و این شاخص ها به منظور سنجشپذیری به شاخص های دیگری تقسیم میگردد(Van Poll, 1997: 11).
شکل (۲-۶): ماهیت سلسله مراتبی کیفیت محیط مسکونی از دیدگاه سیاست گذاران (مولودی، ۱۳۸۸، ۳۸)
۲-۷. گسترش فیزیکی شهرها و ادغام روستاها
مطالعه سرشماریهای رسمی ایران در پنجاه سال گذشته نشان میدهد که دقیقاً سهم جمعیت روستایی و شهری از کل جمعیت کشور به صورتی معکوسی دگرگون شده، و نسبت جمعیت روستایی و شهری به ترتیب از ۵/۶۸ و ۵/۳۱ درصد در سال ۱۳۳۵ به ۵/۳۱ و ۵/۶۸ درصد در سال ۱۳۸۵ تغییر یافته است. این دگرگونیهای نسبی جمعیت در ایران نشان از رشد شتابان شهرنشینی، شهرشدگی روستا، روستاگریزی، روند نامتعادلتر شدن توزیع فضایی جمعیت و نظایر اینها دارد. به نظر میرسد که چهار عامل عمده در این جریان نقش آفرین بوده اند: ۱- حرکت انبوه مردم از روستاها به شهرها؛ ۲- تبدیل برخی از روستاها به شهر؛ ۳- رشد طبیعی جمعیت شهرها؛ و ۴- گسترش فیزیکی شهرها و به تبع آن ادغام روستاهای مجاور در فضای شهر(ضیاء توانا و قادرمزی، ۱۳۸۸: ۱۲۰).
گسترش فیزیکی شهرها و یا به عبارت دیگر، پدیده خزش شهری در واقع پراکندگی و گسترش نامنظم اجزای در پیرامون آن است، که ویژگیهای آن را میتوان چنین برشمرد: پراکنش کنترل نشده رشد شهر بر روی زمینهای روستایی؛ تراکم جمعیتی نسبتاً پایین؛ تغییر کاربری زودهنگام زمینهای کشاورزی و روستایی؛ گسترش بیرویه شهر به پیرامون؛ پراکنش شهر در امتداد جادههای منتهی به مادرشهر؛ گسترشهای اتفاقی، بدون برنامه ریزی و نامنظم؛ و به هم پیوستن سکونتگاههای سابقاً مجزا از هم(ضیاء توانا و قادرمزی، ۱۳۸۸: ۱۲۱).
بررسی ادبیات نظری نشان میدهد که برنامه ریزان و صاحبنظران این حالت را با نامهایی چون خورندگی، چنگ اندازی، بلعیدن، هضم کردن، تصرف، احاطه، تسلط، هجوم و پیشروی بیان کرده اند. در هر حال اگر در قید واژه ها نباشیم و به عینیت مسئله توجه کنیم، این پدیده در حالتی اتفاق میافتد که شهر با گسترش افقی خود و احساس نیاز به زمین برای فعالیتهای خود به سوی نقاط پیرامون حرکت کند در صورت قرار گرفتن روستاهایی در حوزه نفوذ این گسترش، این روستاها نیز همچون سایر پدیده ها اعم از کوه و سنگ، زمینهای کشاورزی، رودها و عوامل انسان ساخت در شهر ادغام میشوند. اگر سایر پدیده ها تغییر شکل و زمینها تغییر کاربری می دهند، روستاها نیز به عنوان یک مجموعه زیستی تغییر شکل و ماهیت می دهند(عبودی، ۱۳۸۹: ۲۲).
اما مسئله مهمی که باید در بحث گسترش افقی شهر و ادغام روستاها در نقاط شهری به آن پرداخته شود، اثرات و نتایج ناشی از این گسترش و ادغام نقاط روستایی در شهرهاست، که هم می تواند برای شهر مورد نظر و هم روستاهای ادغامی اثرات مثبت و منفی در بر داشته باشد. یکی از مهمترین این اثرات به هم خورد ساختار و نامشخص بودن عملکرد نقاط روستایی ادغام شده است، بدین معنی که روستاها پس از آن که به شهر میپیوندند، ساختار قدیمی و کهنه خود را از دست می دهند و دچار نوعی آشفتگی ساختاری- عملکردی میشوند. در برخی موارد نقاط روستایی ویژگیها و شرایط خود را حفظ می کنند و به صورت نقطهای با شرایط اجتماعی- اقتصادی منحصر به فرد به شهر مورد نظر الحاق میشوند و از خدمات و امکانات شهر به نفع خود استفاده می کنند و زمانی دیگر ویژگیها و عملکردهای شهری به خود میگیرند و به تدریج و در طول زمان به محلهای از شهر تبدیل میشوند و در نتیجه در ارتقای اقتصادی- اجتماعی محیط شهری خود سهمی هر چند ناچیز ایفا می کنند. بنابراین این پدیده گاهی به صورت مثبت و سازنده و گاهی به شکل مخرب و منفی عمل کرده است. روستاییان تغییرات مثبت را طبیعی و تغییرات منفی را (اعم از برهم خوردن ساختارهای اقتصادی- اجتماعی، تعادل فضایی، تخریب محیط زیست، تنزل کیفیت محیطی، ناهمگونیهای اجتماعی، تضاد طبقاتی و…) ناشی از ورود شهر به روستا میدانند.
۲-۸. روستاهای ادغام شده و کیفیت محیط آنها
امروزه اهمیت کیفیت محیط در شهرها و نواحی پیرامونی آنها بر هیچ کسی پوشیده نیست، زیرا این سکونتگاهها به جهت برخورداری از جمعیت رو به تزاید و نیز تعامل فضایی و روابط عملکردی، همواره دگرگونیها و تغییرات عمدهای را بر نواحی پیرامونی خود تحمیل می کنند، این موضوعی است که کشورهای در حال توسعه از جمله ایران آن را تجربه می کنند. به عنوان مثال شهر تهران در طول ۴۰ سال اخیر بالغ بر ۲۴ واحد جغرافیایی با منشاء روستایی را در محدوده استحفاظی خود شکل داده و دگرگونیهای عمدهای را بر آنها تحمیل کرده است. متأسفانه پیشنیه مطالعات انجام شده در این مقوله نشان میدهد که تحقیقات صورت گرفته در زمینه روستاهای ادغام شده تنها به تغییرات کالبدی و تغییر ساختار و عملکرد آنها و یا توسعه و گسترش کالبدی شهرها بسنده کرده و با توجه به اطلاعات موجود تاکنون به مبحث وضعیت کیفیت محیط این نواحی پرداخته نشده است.
شهر سنندج نیز از این قاعده مستثنی نیست و با توجه به ادغام چندین روستا در این شهر، بر آن شدیم تا با انتخاب تعدادی از آنها به بررسی وضعیت کیفیت محیط مسکونی این روستاها و به ویژه به عوامل مؤثر در تنزل و یا ارتقای کیفیت محیط آنها پی ببریم. این بررسی می تواند نمونه ای پیشگام برای مطالعات بعدی تلقی شود.
۲-۹. نتیجه گیری و ارائه رویکرد نظری پایان نامه
پس از شکل گیری حیات و با گذشت زمان، رابطه متقابل انسانها در عرصه های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و… پیچیده تر گردید. هیچ ساختمان یا فضایی نمیتواند نیاز همه افراد را به طور کامل برآورده سازد. دامنه وسیع تر فرصتها برای تعامل و کنش به یک محیط می تواند آن را برای تامین نیازهای مردمی که از آن استفاده می کنند، مناسبتر سازد و بنابراین توانایی محیط را برای رویارویی با نیازهای مختلف افزایش دهد. جهت امکان دستیابی هرچه بیشتر به راههای تامین این نیازها، انسان همواره در طول تاریخ دست به ایجاد تغییراتی در محیط خود زده است. اما این تغییرات همواره مطلوب نبوده و در پاره ای از مواقع باعث به وجود آمدن محیطهایی شده که انسان را دچار مشکل کرده است.
سیر تحول رویکردهای مفهومی در باب کیفیت محیط سکونت نشانگر به حاشیه رفتن نگرشهای محدود، تک بعدی به اصالت کالبد محیط یا فضای ذهنی فرد ساکن در شکل بخشیدن به مفهوم کیفیت در چنین محیطهایی و در مقابل تسلط یافتن نظرگاههای تعاملی است که با برجسته ساختن سویهی تعاملات حسی و عاطفی فرد با محیط زندگی خویش و در پرتوی توجه خاص و توامان به مفاهیمی نظیر ادراک محیطی و تعلق مکانی و ساختار و خصوصیات کالبدی محیط سکونت واجد ماهیتی جامع و کل نگر هستند. از منظری دیگر رهیافتهای نظری موجود پیرامون بحث کیفیت در محیطهای مسکونی را میتوان در دو دسته کلی رویکردهای اجتماعی- مکانی طبقه بندی نمود. وجه افتراق این دو شکل برخورد با مقوله کیفیت محیط سکونت را میتوان در نقش کانونی شاخص ها و متغیرهای کالبدی و نیز مولفههای ذهنی/ رفتاری ساکنین محیطهای مسکونی در رویکرد نخست و توجه به پدیدارهای اجتماعی علاوه بر وجوه کالبدی/ محیطی در رویکرد دوم دانست. نظر به افق دید وسیع تر رویکردهای اجتماعی- مکانی و با توجه به این که کاربست ابزارهای طراحی کالبدی اساساَ در حیطه مهارت ها و تخصصهای اکتسابی برنامهریز شهری نیست، رویکرد سنجش میزان رضایت مندی سکونتی به عنوان رویکرد نظری رساله قابل پذیرش است که مبتنی بر بررسی دو نوع شاخص های عینی و ذهنی کیفیت محیط سکونتی است. همچنین به منظور بررسی نحوه برداشت ساکنان از کیفیت محیط سکونتی، ویژگی های اجتماعی- اقتصادی ساکنین (اعم از سن، جنس، وضعیت تأهل، وضعیت سواد، وضعیت شغلی، وضعیت مالکیت واحد مسکونی، درآمد خانوار، مدت سکونت) در رابطه با کیفیت محیط سکونت مورد آزمون و تحلیل قرار میگیرد. شایان ذکر است که الگوهای ارزیابی از محیط های مسکونی به ویژه در مورد رضایت مندی می تواند در شناسایی وضع موجود، آگاهی از نقاط قوت، کاستی ها و نواقص احتمالی با هدف ارتقای کیفیت محیط های سکونتی مؤثر واقع گردد. در این زمینه یکی از بهترین الگوهای ارزیابی، استفاده از دیدگاه های ساکنان در خصوص محیطهای سکونتی شان است که در قالب الگوی سلسله مراتبی از اجزای سازنده رضایتمندی از محیطهای سکونتی به صورت غیرمستقیم استفاده میگردد در این رویکرد عامل بنیادین در تعیین سطح کیفی یک محیط سکونتی ارزیابی ساکنین از متغیرهای فیزیکی/ اجتماعی محیط است که در میزان رضایت مندی ادراک شده توسط آنها بروز می کند. و بالاخره انسانها اگر چه ممکن است در محیطهایی با کیفیتهای متفاوت زندگی کنند، اما تاثیرات ناشی از ویژگیهای فردی در ادراک رضایت مندی و یا نارضایتی از کیفیت محیط زندگی قابل چشم پوشی نیستند.
شکل (۲-۷): مدل نظری و پایه ارزیابی مفهوم کیفیت محیط مسکونی در روستاهای ادغام شده در شهر سنندج
منابع و مأخذ:
آسایش، حسین(۱۳۷۵)؛ سنجش کیفیت زندگی، مجله مسکن و انقلاب، شماره ۷۵ و ۷۶، تهران.
آسایش، حسین(۱۳۸۰)؛ سنجش کیفیت زندگی در یک صد شهر جهان، فصلنامه مدیریت شهری، سال دوم، شماره دوم، تهران.
افتخاری و همکاران(۱۳۸۹)؛ سنجش کیفیت زندگی در مناطق روستایی مطالعه موردی بخش مرکزی شهرستان دلفان، پژوهشهای جغرافیای انسانی، ص ۳۳ .
امین صالحی، فرزین(۱۳۸۷)؛ ارتقای کیفیت محیط سکونت در مجتمعهای بلند مرتبه و ارائه راهکارهای مناسب- نمونه مطالعاتی: شهرک اکباتان، پایان نامه کارشناسی ارشد، به راهنمایی مجتبی رفیعیان، دانشگاه تربیت مدرس، تهران.
بییر، آن، آر، هیگینز، کاترین(۱۳۸۵)؛ برنامه ریزی محیطی برای توسعه زمین: راهنمایی برای برنامه ریزی و طراحی محلی پایدار، ترجمه دکتر سید حسن بحرینی، دکتر کیوان کریمی، انتشارات دانشگاه تهران، تهران.
پوراحمد، احمد، فرهودی، رحمت الله، حبیبی، کیومرث(۱۳۹۰)؛ بررسی نقش کیفیت محیط سکونتی در مهاجرتهای درو ن شهری (مطالعه موردی: بافت قدیم خرم آباد) ، پژوهشهای جغرافیای انسانی، شماره ۷۵ ، صص ۳۶-۱۷.
تاجبخش، کیان(۱۳۸۶)؛ آرمان شهر، فضا، هویت و قدرت در اندیشه اجتماعی معاصر، ترجمه افشین خاکباز، نشر نی، تهران.
توفیق، فیروز(۱۳۷۰)؛ مجموعه مباحث و روشهای شهرسازی، وزارت مسکن و شهرسازی، مرکز مطالعات و تحقیقات شهرسازی و معماری ایران، چاپ دوم، تهران.
جاجرمی، کاظم، کلته، ابراهیم(۱۳۸۵)؛ سنجش وضعیت شاخص های کیفیت زندگی در شهر از نظر شهروندان، مطالعه موردی: گنبد قابوس، مجله جغرافیا و توسعه، صص ۶-۱۸.
دهقان، مهدی(۱۳۸۰)؛ بررسی شاخص های کمی و کیفی مسکن در شهر یزد و برنامه ریزی آتی آن، پایان نامه کارشناسی ارشد جغرافیا، دانشگاه یزد، یزد.
رفیعیان، مجتبی، امین صالحی، فرزین و تقوایی، علی اکبر(۱۳۸۹)؛ سنجش کیفیت محیط سکونت در شهرک اکباتان تهران، فصلنامه برنامه ریزی و آمایش فضا، دوره چهاردهم، شماره۴.
رفیعیان، مجتبی، عسگری زاده، زهرا، عسگری زاده، محمد(۱۳۸۹)، ارزیابی میزان کیفیت مجتمعهای سکونتی با تأکید بر رویکرد رضایت مندی در محله نواب، فصلنامه مدرس علوم انسانی، دوره چهاردهم، شماره۱.
زیاری کرامت اله، زرافشان، عطاالله(۱۳۸۵)؛ بررسی تغییرات کمی و کیفی مسکن در شهر مراغه و پیش بینی مسکن مورد نیاز تا سال ۱۴۰۲، مجله جغرافیا و توسعه، صص ۱۰۵-۸۵ .
سراینیوس، هاری (۱۳۸۲)؛ محیط زیست شهری، ترجمه و تلخیص: سیروس موسوی، ماهنامه شهرداری ها، سال سوم، ش. ۳۲، صص ۱۷ تا ۲۱.
ضیاء توانا، محمد حسن و قادرمزی، حامد(۱۳۸۸)؛ تغییرات کاربری اراضی در فرایند خزش شهری- روستاهای نایسر و حسن آباد سنندج، پژوهشهای جغرافیای انسانی، شماره ۶۸ صص ۱۳۵-۱۱۹.
عبودی، ادریس(۱۳۸۹)؛ بررسی اثرات گسترش افقی شهر سقز بر ساختار عمکلرد روستاهای پیرامونی، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه تهران، تهران.
گلکار، کورش(۱۳۸۰)؛ مولفههای سازنده کیفیت طراحی شهری، نشریه صفه، دانشگاه شهید بهشتی، شماره ۳۲.
ملکی، سعید (۱۳۸۲)؛ بررسی نقش شاخص های اجتماعی در برنامه ریزی توسعه مسکن شهر ایلام، فصلنامه مسکن و انقلاب، بنیاد مسکن و انقلاب، شماره ۱۰۴، تهران.