داستان ها و حکایات نیز می توانند به عنوان محتواهای آموزش ارزش ها مورد استفاده مربیان قرار گیرند. این داستان ها می توانند شامل داستان های تاریخی و ادبی و حماسی باشند که هر یک به نوعی از مضامین خاصی برخوردارند و نکات زیادی را به ما آموزش می دهند.
داستان تاریخ زندگانی انبیاء و ائمه اطهار (ع) به عنوان بهترین منابع آموزشی به شمار می روند ، به طور مثال داستان زندگانی و رشادت های حضرت سید الشهدا امام حسین (ع) داستانی است که ارزش های والای انسانی را در گوشه گوشه ی خود نهفته دارد ، درس های عاشورا سال هاست که برای عاشقان و تشنگان مرور می شود و هر بار شیفتگانِ معرفت را به اعماق تاریخ برده و الگوهایی از تقوی، انسانیت ، جوانمردی ، راستی ، رشادت ، مردانگی ، آزادگی و مظلومیت را برای آنان مجسم می کند. تا از گفتار و کردار آنان سرمشق گرفته و آنرا سرلوحه ی زندگی خویش قرار دهند؛ لذا می توان گفت که برای یک مربی ، مهم ترین دستاورد نقل یک داستان، معرفی ارزش ها و ضد ارزش ها به عنوان یک معیار سنجش است تا از آن ها درس ها گرفته و توشه ها ذخیره کند.
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
۵-۴-۶-۳٫ضرب المثل های اصیل:
مثل های هر قوم و ملت جالب ترین و مهم ترین بخش فرهنگ مردم آن به شمار می روندکه می -
توانند در شناخت ارزش ها و ضد ارزش ها ، کمک زیادی را به متربیان نمایند.
ابریشمی (۱۳۷۷) چنین بیان می دارد که مثل های فارسی از لحاظ صورت و ساخت و معنا و موضوعی که دارند انواع مختلفی دارند که تنها به پنج مورد از آن ها بسنده می کنیم.
الف ).مثل ها به معنی اخص : این مثل ها جمله هایی هستند حاوی اظهار نظر و بیانی خردمندانه و هر مثل حامل پیامی حکمت آمیز است ( همان:۱۴) .
مانند:
زن کاری ، مرد کاری تا بگردد روزگاری .
عجله کار شیطان است.
عقل سالم در بدن سالم است.
حسود هرگز نیاسود.
خواستن توانستن است.
ب ).تعبیرهای مثلی: که مانند (مثال های به معنی اخص) حاوی نظر یا بیان عقیده ای کلی نیستند؛ بلکه جملات یا عباراتی هستند که با توجه به مفهوم خاصی که دارند به مرجع یا مورد یا موضوع یا شخص خاصی بازگشت می کنند یا خطاب می شوند (همان: ۲۸).
مانند: «زمستان رفت و رو سیاهی به زغال ماند » (یعنی کار سخت انجام بود و مشکل حل نشد و آنان که یاری نکردند قابل سرزنش اند) .
« به دعـای کسی نیامده ام که به نفـرین کسی بروم »( یعنی ثابت و پا برجاییم و به اراده ی کسی
وضع خود را تغییر نمی دهیم).
پ ).مثل های گفت و گویی: مثل هایی هستند که در آن ها گفت و شنودی یا پرسش و پاسخی به عمل آمده است و قصد مثل این است که نکته ای اخلاقی را که حاصل گفتگو است باز نماید (همان: ۴۶) .
مانند:
«لقمان را گفتند ادب از که آموختی؟ گفت از بی ادبان. »
«گرگ را گرفتند پندش دهند. گفت سَرم دهید گله رفت.» (سّرم دهید = رهایم کنید)
ت ).مثل های منظوم: گستردگی ادبیات منظوم زبان فارسی و قدمت آن و علاقه خاص مردمِ شعر دوست ایران به نظم، و آسانی به خاطر سپردن شعر و فراوانی مضامین و نکته های حکمت آمیز در اشعار موجب شده است که بسیاری از اشعار و سروده های نغز ادبیاتِ فارسی را مردم فارسی زبان کشور ما در گفتگوهای روزانه و در بحث ها و در نوشته ها و نامه های خصوصی به مناسبت وضع و حال و پیش آمدها و اتفاقات گوناگون زندگی به کار برند (همان: ۴۹) .
مانند:
- خدا گــر زحکْْمـت ببنــدد دری ز رحمت گشایــد در دیگــری
- خشت اول چون نهد معمار کج تا ثــریا مــی رود دیــوار کـج
- خانه از پای بست ویــران اسـت خواجه در بند نقش ایوان است
ث ).مثل های داستان دار: رابطه مثل با داستان یعنی قصه و حکایت به قدری زیاد است که نه تنها می توان برای هر دو واژه یک معنی قائل شد ؛بلکه باید گفت که به طور کلی واژه مثل که عربی است به معنی داستان و واژه داستان که فارسی است به معنی مثل بوده و هست (همان:۶۶) .
مانند:
بر این داستان زد یکی رهنمون که بادی که از خانه آید برون
نبینی از او جز همه درد و رنج پراکندن دوده و خاک و برگ
با توجه به مثال های عنوان شده می توان گفت که: ضرب المثل ها به علت حجم اندکی که دارند ، به راحتی می توانند به عنوان محتواهای آموزشی خصوصاً در فرصت های کوتاه ، مورد استفاده مربی قرار گیرند.
بسیاری از آن ها علیرغم حجم کمی که دارند از معانی و محتوای ارزشی وسیعی برخوردارند.
۵-۴-۷٫تجربه:
خداوند در سوره نحل آیه ۷۸ می فرمایند: « والله اخرجکم من بطون امهاتکم لا تعلمون شیئا و جعل لکم السمع و الابصار و الافئده لعلکم تشکرون».
انسان در ابتدای تولد چیزی نمی داند و از معلومات اکتسابی تهی است. با گذشت زمان ، به تدریج رشد کرده و در اثر برخورد با موقعیت های مختلف، معلومات زیادی را فرا می گیرد و با حوادث و مسائلی روبرو می شود که آن ها را در گنجینه ی معرفتی خویش که «تجربه» نامیده می شود ذخیره می نماید. «تجربه ها» به انسان کمک می کنند تا مرتباً از تکرار قضایا جلوگیری کند و در برخورد با مسائل جدید از معلومات قبلی خویش استفاده نماید. این تجربه می تواند شامل
تجربه ی خود انسان یا تجربه ی دیگران باشد.
یک مربی کار آزموده می تواند با نهایت دقت و تبحر از میان تجربه های مفید و پر ثمر خود یا دیگران ، بهترین و مفید ترین آن را انتخاب نماید و از آن ها به عنوان محتواهای آموزش ارزش ها
استفـاده نمایـد. مواردی حـاوی « مسائل ارزشی » که بـه کمک آن ها بتـوان ارزشی را بیان و ضـد
ارزشی را نفی کرد.
حضرت امیر المومنین علی (ع) در این رابطه در نامه ی ۳۱ نهج البلاغه خطاب به حضرت امام حسن (ع) می فرمایند:
« من به اندازه گذشتگان عمر نکردم اما در کردار آن ها نظر افکندم، در اخبارشان اندیشیدم و در آثارشان سیر کردم و از هر چیزی مهم و ارزشمند آن را و از هر حادثه ای زیبا و شیرین آن را برای تو برگزیدم و ناشناخته های آنان را دور کردم».
حضرت علی (ع) در همان نامه خطاب به فرزند خویش حضرت امام حسن (ع)می فرمایند: پس در تربیت تو شتاب کردم. پیش از آن که دل تو سخت شود و عقل تو به چیز دیگری مشغول گردد، تا به استقبال کارهایی بروی که صاحبان تجربه ، زحمت آزمون آن را کشیده اند. و تو را از تلاش و یافتن بی نیاز ساخته اند و آن چه از تجربیات آن ها نصیب ما شد ، به تو هم رسیده و برخی از تجربیاتی که بر ما پنهان مانده بود ، برای شما روشن گردد.
ایشان در قسمتی از حکمت ۲۱۱ می فرمایند: حفظ و به کارگیری تجربه رمز پیروزی است.
مربی می تواند شرایطی را فراهم کند که متربی خود موفق به کسب تجربه شود و در عین حین کسب تجربه ارزش ها را فرا گیرد.تجربه ای که خود شخص کسب می کند به مراتب ماندنی تر، عبرت آموزتر و درس آموز تر است.
۵-۴-۸٫خود (انسان) :
بِیلی[۱۳]( ۲۰۰۴ :۱۰ ) انسان را به عنوان یکی از منابعی یاد می کند که با شناخت آن می توان به بسیاری از ارزش ها پی برد و لذا به عنوان یک محتوای آموزشی به شمار می آید.
وظیفه آدمی است که خود را بشناسد و بداند که اصل او از عالم علوی است و نفس او را بقاست و غرض از آوردن او به این عالم آن است که عالم معقولات را شناخته و کارهای نیک را انجام دهد. و در راه سعادت نفس خود سعی و عمل کند و خود را به اصل خویش (به نفس کلی) که منزل و مقصود اوست و حیات جاودانی همان است برساند ( فیروز، ۳۴:۱۳۷۱).
خداوند در سوره ی مومنون آیـه ۱۴-۱۲ می فرماید: همانا ، انسان را نخستین بار از عصاره ی گِلـی
آفریدیم ، سپس نسل او را از نطفه مقرر داشتیم ، سپس آن نطفه را لخته ی خونی ساختیم، آن گاه آن لخته ی خون را به صورت پاره گوشتی ( که گویی ) جویده شده درآوردیم، پس آن قطعه گوشت را استخوان هایی چند ساختیم ، آن گاه استخوان ها را با گوشت پوشاندیم ، سپس آن را آفریده ی دیگر ساختیم (به او حقیقت انسانی بخشیدیم ) پس خداوند که بهترین آفریننده است، پر خیر و برکت است و در آیات ۸ و ۷ سوره ی مبارکه سجده آیه ۶۷ سوره ی مبارکه غافر و آیه ۲ سوره مبارکه انسان نیز به این موضوع تاکید فرموده است و سپس از روح خویش در او دمیده ( حجر : ۲۹) و (ص : ۷۲) و از فرشتگان خواست تا بر او سجده کنند. ( اعراف : ۱۱) و ( بقره : ۳۲-۳۰) . خداوند فرزندان آدم را گرامی داشت و کرامت بخشید (اسراء : ۷۰)