عوامل دیگری چون, وضعیت دربار،نقش نخبگان سیاسی، دخالت دول پیروز در جنگ جهانی در ایران، عدم موفقیت سوژه سیاسی گفتمان چپ یعنی حزب توده در دادن شعارهایی به منظور جذب طبقات محروم جامعه و چند اشتباه تاکتیکی در بر خورد با منافع ملی کشور این واقعیت و شرایط داخلی به همراه اعتراضهایی که حول محور نفت و انتقاد به لایحه الحاقی آن ایجاد شده بود باعث همگرایی نخبگان گروههای مختلف و در نهایت تشکیل جبهه ملی شد (امیری،۱۳۸۳ :۱۹۸). همچنین از یک سو، ضعف نسبی شاه به دلیل ممانعت از چالش با انگلستان درموضوع نفت، تداعی کردن دیکتاتوری پدرش به جهت ترس از حمایت مردمی و وابستگی روزافزون او در مسائل نظامی و اقتصادی به ایالات متحده و از سوی دیگر ایجاد فضای نسبتاً باز سیاسی و دستیابی به دموکراسی، آزادی وقانون مداری که در این دوره جلوگیری از حاکم شدن استبداد و قانون شکنی به عنوان یکی از آرمانهای اساسی سوژه سیاسی نماینده اصلی گفتمان ملیگرای لیبرال یعنی جبهه ملی به شمار میآمد از جمله عوامل و زمینه شکلگیری این گفتمان بود.(سیاوشی،۱۳۸۰ :۲۱) در شرایطی که آزادی در گفتمان مطلقه پهلوی به عنوان دال خالی درآمده بود. گفتمان ملیگرای لیبرال آن را به عنوان یکی از دالهای خود در چارچوب نظام سلطنتی مشروطه با طرد روش دیکتاتور مآبانه گفتمان حاکم معنا بخشید و اصلاح روشها را با حفظ ساختار خواستار شد. به عبارتی دیگر اصلاحات را نیز به عنوان دال خود ضروری داشت.
علاوه بر عوامل فوق ، تأثیر نیروهای فکری دهه ۲۰ در ایران و نقش مذهب در بسیج توده، از جمله عوامل ذهنی بودند که زمینه شکلگیری گفتمان ملیگرای لیبرال را فراهم نمودند.
زمانیکه گفتمان پهلوی اول فرو پاشید، گرایشهای مختلف فکری فرصت یافتند تا با بسیجِ منابعِ قدرت وارد تصمیم گیریهای سیاسی شوند. مهمترین خواستههای این گرایش فکری در ابتدای ورود به صحنه سیاسی کشور، مبارزه با فساد دولتی، آزادی مطبوعات، صحت انتخابات مجلس، جلوگیری از رشد انحصاری سلطنت و اجرای قوانین موجود و مهمتر از همه، تأمین استقلال ایران بود. از همین رو، اولین گروهای فکری که جهت تحقق خواستههایشان بر موج افکار عمومی سوار شدند لکن به دلیل رویدادهای ناشی ار تقاضای نفت روسها و موافقت حزب توده به عنوان سوژه سیاسی گفتمان چپ بر خلاف خواست افکار عمومی، وجدان روشنفکران ایران را دستخوش بحران کرد و آنان را بر سرسازگاری متقابل و مزایای نسبی سوسیالیسم و ناسیونالیسم، به تفکری تنشآلود فرو برد. تغییر رویه گفتمان چپ در مقابل مخالفانش، شکاف شدید بین مواضع عقیدتی چپ و راست را موجب شد. در نتیجه نیروهایی که پاسخ جبران عقبماندگیهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی خود را در پیوستن با حزب توده در غالب یک گفتمان میدیدند (به دلیل ناکامی این گفتمان در جذب اقشار مردم) نسبت به سوسیالیسم از نوع روسی بدگمان شدند و به طرف گرایش موسوم به ناسیونالیسم که در این دوره با اندیشه لیبرالیسم آشتی کرده بود روی خوش نشان داد. در این مقطع از تاریخ به طور طبیعی دورهایی بود که باید شکاف میان مذهب و لیبرالیسم خود را نشان دهد اما به دلیل طرح بحث استیفای حقوق ملت ایران از استعمار بریتانیا و مهمتر از آن، بیگانه ستیزی و استقلال کشور، با کمرنگ شدن زمینههای افتراق بر زمینههای اتحاد تأکید گردید. با این اتحاد بود که گفتمان ملیگرای لیبرال به عنوان نقطه عطفی در برههای از تاریخ ایران به عنوان گفتمان غالب هژمون گردید (همان، ۵۲-۵۷).
عقاید مذهبی و نقش آن در بسیج تودهها یکی از پتانسیلهای ذهنی جامعه ایران در دورههای مختلف بوده است. به دلیل ویژگی و نقش مذهب تشیع به عنوان اعتقاد دینی مردم ایران، در تقویت ظرفیت سیاسی آن، بالا بودن امکان شبیهسازی و الگوبرداری از تاریخ مثل انتشارمفهوم مبارزه و شهادت، عزت طلبی، صبر، رعایت بیتالمال، شجاعت تاثیر زیادی در بسیج تودهها در تاریخ تحولات ایران دارد.
از همینرو حرکت مذهبی در طی دهه ۲۰، همسو با نیروهای ملی جهت استقلال، آزادی و دیکتاتوری تلاش میکرد و علاوه بر آن تقاضای احیای احکام دینی در جامعه نیز از جمله تقاضاهای مهم این حرکت به عنوان یک نیروی اجتماعی قدرتمند بود. بویژه وجود نوعی همگرایی پیچیده بین روحانیون و اقشار مختلف مردم، قدرت مانور این نیروها را افزایش میداد (زارعشاهی، همان :۵۷-۶۱).
رویدادهای سیاسی سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۶ و مهمتر از همه گسترش جنگ سردو در کنار آن اختلاف نظر آمریکا در برخی سیاستهای منطقهیی باعث شد سیاستمداران غیر وابسته و ملیگرای ایران، از این وضعیت در جهت تحقق اهداف ملی حداکثر بهرهبرداری را به عمل آورند. سیاست حمایت و تقویت ناسیونالیسم در کشورهای همجوار شوروی که مورد توجه ایالات متحده واقع شده بود، زمینههای پیدایش ملیگرایی و به تبع آن تشکیل جبهه ملی را در ایران مهیا کرد (امیری،۱۳۸۳: ۱۹۸).
ملیگرایان مقدمه استقرارخود را رهایی ازشر بیگانگان میدانستندکه بر کلیه عرصههای سیاسی و اقتصادی چنگ انداخته بود. مخالفت با استخدام کارشناسان خارجی، مخالفت با امتیازات اقتصادی بیگانگان از جمله سلطه انگلیسیها بر نفت ایران به عنوان زمینه شکلگیری گفتمان بود.
به طور کل میتوان گفت مهمترین پیامدهای تحولات پیش گفته را بدینگونه میتوان جمعبندی نمود که اولاً ظهور و بروز گفتمانهای متفاوت، زنجیره هم ارزی کاذب گفتمان حاکم را در هم شکست و زمینه و فعالیت نیروهای مختلف سیاسی را فراهم نمود. ثانیاً، گرچه گفتمانهای ظهور یافته هر یک دارای نظام معنایی خاص خویش بودند. اما در شرایط پیش آمده جهت مقابله با گفتمان هژمون و در هم شکستن زنجیره هم ارزی موجود موقتاً نقاط تمایز بین خود را کوچک شمرده و نادیده انگاشتند و با برجستهسازی نقاط اشتراک همانند بیگانه ستیزی و استقلال و.. بر گفتمان حاکم تاختند. ثالثا اینکه این گفتمان در فضای ایجاد شده با بهره گرفتن از بی قراری گفتمان هژمون بویژه در ارتباط با منافع ملی و.. ساختار شکنی آن تلاش نمودند. اما بنا به دلایلی گفتمان ملی گرای لیبرال از جمله گفتمانی بود که توانست در اواخر دهه ۲۰ به
هژمونی دست یابد.
همان طور که قبلاً در نظریه گفتمان لاکلاوموفه اشاره شد، فهم نظریه گفتمان بدون فهم مفاهیم «ضدیت» و «غیریت» ناممکن است.گفتمانها در ضدیت و تفاوت با یکدیگر شکل میگیرند هویتیابی یک گفتمان صرفاً در تعارض باگفتمانهای دیگری امکانپذیر است. از همینرو گفتمان ملی گرای لیبرال تدریجاً غیرهای خارجی و داخلی متفاوتی را شکل داد. در غیر خارجی در مبارزه با اشغالگران به اتخاد موازنه منفی روی آورد و در برابر غیر داخلی خود یعنی گفتمان پهلویسم خواستار نظام سلطنتی مشروطه، دموکراسی و آزادی بود.
شکل ۳-۳. عوامل شکلگیری گفتمان ملیگرای لیبرال
نحلههای مختلف گفتمان ملیگرای لیبرال
از جمله مهمترین سوژههای سیاسی گفتمان ملیگرای لیبرال که در دوران هژمونی گفتمان پهلویسم در موقعیت سوژگی قرار داشت و با مفصلبندی دال های خود توانست به سوژگی سیاسی ارتقاء یا بدو گفتمان هژمون را به چالش بکشد جبهه ملی بود. جبهه ملی یکی از مهمترین تشکیلات سیاسی ملیگرا میباشد که در اواخر دهه۲۰ به رهبری دکترمحمد مصدق تاسیس گردید. مصدق به همراه ۱۸ تن دیگر در اعتراض به تقلب در انتخابات مجلس شانزدهم در دربار متحصن شدند. افراد شرکت کننده در تحصن، بعدها با تجمع در خانه مصدق، سازمان جبهه ملی را تشکیل دادند که هدف آن ایجاد حکومت ملی بود. این سازمان در آبان ۱۳۲۸ به طور رسمی اعلام موجودیت کرد (کاتوزیان، ۱۳۷۱: ۱۵۱). طبق اساسنامه آن، جبهه ملی به ویژه به منظور اعاده قانون اساسی ۱۲۸۵ تشکیل شد «رژیمی که نظامی نسبتاً دموکراتیک را از طریق انجام انتخابات آزاد و تضمین آزادیهای اساسی مقرر می کرد». (موحد، ۱۳۷۸ :۹۹) گنجاندن این مفاد در اساسنامه جبهه ملی در حقیقت گویای معرفی دالهای گفتمان ملیگرای لیبرال از قبیل سلطنت مشروطه و اصلاحات بود.
پس از ترورهژیر، وزیر دربار که منجر به بطلان انتخابات گردید و مجدداً انتخابات برقرارشد، چند نفر از اعضای جبهه ملی (دکترمصدق، مکی، شایگان، بقایی، حائریزاده، عبدالغدیرآزاد و نریمان) به مجلس راه یافتند و این اولین پیروزی جبهه ملی بود (حسینیان،۱۳۶۳: ۴۳۳ ). جبهه ملی نیز در تابستان ۱۳۲۹ به این جنبش پیوست و با نخست وزیری مصدق در اردیبهشت ۱۳۳۰ جبهه ملی به یک قدرت تبدیل شد. بدین ترتیب جبهه ملی از موقعیت سوژهای به سوژگی سیاسی دست یافت.
برنامههای اصلی مصدق از چهار هدف عمده تشکیل شد:
۱- اصلاح قوانین انتخابات به منظور تبدیل کردن مجلس به یک هیات واقعا انتخابی
۲- بازنگری قوانینی که انتخابات را کنترل می کندبه صورتی که آزادی بیان تضمین شود.
۳- اصلاح مقررات حکومت نظامی برای محدود کردن رفتار دلخواهانه حکومت نسبت به مخالفین
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
۴- تفسیر ماده چهل و هشتم قانون اساسی ۱۲۸۵ به صورتی که اعضای مجلس بتوانند آزادانه بدون تهدید دائم به انحلال مجلس صحبت کنند.(سیاوشی، همان :۵۶) بنابراین جبهه ملی به منظور ساختارشکنی در شرایط بیقراری گفتمان رقیب دست به فعالیت زد تا از این طریق بتوانند از موقعیت سیاسی به سوژگی سیاسی برسند. در نتیجه با هژمون شدن گفتمان ملیگرای لیبرال، دالهای گفتمان پهلویسم وارد حوزه گفتمانگونگی شد.
به دستگیری قدرت توسط مصدق و جبهه ملی بدین معناست که بر سر معنای دالهای گفتمان لیبرالیسم اجماع لازم به وجود آمد و همین اجماع پیش زمینه هژمونیک شدن گفتمان ملیگرای لیبرال را فراهم آورد که از درون آن جبهه ملی و دکتر مصدق توانستند قدرت را بدست بگیرند.
با تبدیل جبهه ملی به عنوان سوژه سیاسی گفتمان ملیگرای لیبرال، گروهی از نخبگان با علایق سیاسی و با بسیج امکانات خود در احزاب و گروههای متفاوت از جمله حزب ایران به رهبری الهیار صالح، حزب زحمتکشان ایران، پان ایرانیستها، به رهبری داریوش فروهر، جمعیت آزادی مردم ایران به رهبری نخشب و جامعه مسلمانان مجاهد به همراهی با جبهه ملی پرداختند همچنین حمایت جمعی از روحانیون مذهبی از جمله آیت الله کاشانی وهمرایی آیت الله خوانساری، آیتالله طالقانی را به همراه داشت (فوران، ۱۳۷۸ :۴۲۵) به عبارتی این جبهه شامل ائتلافی مرکب از چندین گروه سازمان نیافته و بعضاً متعارض بود که طیف وسیعی از جهت گیری عقیدتی از جمله مارکسیسم، پان ایرانیسم را در بر میگرفت(میلانی، ۱۳۸۱: ۹۰) به عبارت دیگر هر یک از احزاب ذیل به عنوان سوژهایی بودند که با تقویت دالهای اشتراک خود در زنجیره هم ارزی قرار گرفتند و با تأکید بر برجستهسازی نقاط ضعف گفتمان حاکم و حاشیهرانی و ساختارشکنی دالهای آن توانستند در قالب جبهه ملی به سوژگی سیاسی و هژمونی دست یابند.
یکی از سوژههایی که توانست به همراهی و اتحاد با جبهه ملی پرداخته و در هژمونی گفتمان ملیگرای لیبرال نقش داشته باشد «جامعه مسلمان مجاهد» بود. این گروه تحت رهبری شمس قناتآبادی و وابسته به آیتالله کاشانی بود. اینان از جمله طلاب علوم دینی و ریش سفیدانی بودند که شاخه مذهبی جبهه ملی را رهبری می کردند (نوذری،۱۳۸۰ :۶۳). این گروه تا تیرماه ۱۳۳۱ در کنار نهضت ملی و جبهه ملی بودند و بعد از آن جانب دربار را گرفتند رهبر مجمع در جدایی آیتالله کاشانی از دکتر مصدق نقش برجستهای داشت. پس از کودتا، مجمع مذکور به دلیل فساد و بدنامی رهبرش عملاً غیرفعال و به حاشیه رانده شد. رهبر آن مستقیماً به استخدام دربار درآمد (طیرانی، پیشین، ۲۹۷).
«حزب ایران» که بزرگترین سوژه در ترکیب جبهه ملی بود، اعضای کادر رهبری آن از جمله سرشناسترین اعضای جبهه ملی بودند، که عبارتنداز اللهیار صالح، دکتر کریم سنجابی، مهندس حسیبی، مهندس زیرکزاده، دکتر شایگان و دکتر صدیقی، در دوران فعالیت جبهه ملی منشعبین از نهضت خداپرستان سوسیالیست که به رهبری دکتر نخشب با نام جمعیت خداپرستان سوسیالیست جدا شده بودند، نیز به حزب ایران پیوستند؛ اما به دلیل اختلافات درونی از حزب ایران جدا شدند و تحت عنوان (جمعیت مردم ایران) در ترکیب جبهه ملی باقی ماندند (نجاتی،۱۳۶۶: ۸۶-۹۳).
«حزب پان ایرانیسم» در سال ۱۳۲۶ توسط دکتر محسن پزشکیپور، صادق کلانی، علیخانی و عاملی تشکیل گردید. در سال ۱۳۳۰ کمیته دانشجویی و اعضای جوان حزب به رهبری داریوش فروهر پس از جدایی حزب پان ایرانیسم از جبهه ملی، از آن منشعب شدند و حزب ملت ایران بر بنیاد پان ایرانیسم را تشکیل دادند http://www.pajoohe.com/FA/index.php?Page=definition&UID=37324(اقبالی،۱۳۸۱ :۹۶).
از دیگر سوژههای تشکیل دهنده جبهه ملی «حزب ملت ایران » میباشد که ناسیونالیسم را تنها راه نجات کشور میدانست و طرفداری از امپریالیسم غرب و کمونیسم شرق را انحراف در اهداف ایران قلمداد مینمود. داریوش فروهر دبیر کل حزب یک بار در تجدید سازمان حزب ملت ایران بر بنیاد پان ایرانیسم در سال ۱۳۳۶ همراه با عدهای دیگر از اعضای حزب به زندان افتاد. وی مدت دو سال زندان بود و اندکی پس از آزادی وی جبهه ملی دوم تشکیل گردید(بینام، اسنادی از احزاب سیاسی در ایران، ۱۳۷۹: ۱۲۳). این سوژه به دلیل برجسته ساختن اهداف ملیگرایانه، قرابت زیادی با دال ناسیونالیسم گفتمان ملیگرای لیبرال داشت.
«نهضت خداپرستان سوسیالیست» یکی دیگر از سوژههای مهم بعد از شهریور ۱۳۲۰ میباشد. نهضت از ادغام دو گروه دانشجویی خودجوش که فعالیت فرهنگی علیه حزب توده و گروه های وابسته انجام میدادند، شکل گرفت. که از درون آن، سازمانی به نام نهضت خداپرستان سوسیالیست پدید آمد. مواضع سیاسی حزب مخالفت با استبداد و دخالت مردم در سرنوشت خود از طریق انتخابات بود، این حزب تا سال ۱۳۳۲ فعالیتشان به طور کلی متوقف شد (یزدی، ۱۳۷۱: ۸۶-۸۷ ). اهداف این سوژه با برجستهسازی مفاهیم فوق با دال آزادی (لیبرالیسم)گفتمان ملیگرای لیبرال همخوانی بیشتری داشت.
از همینرو با توجه به مطالب فوق یکی از دلایل سوژگی سیاسی جبهه ملی که در ابتدای تاسیس بر ملیگرایی تاکید مینمود فعالیت ائتلافی از تمامی سوژههای فوق اعم از مذهبی و غیر مذهبی، چپ و راست بود که بر محور بیگانه ستیزی به عنوان عامل وحدت قرار داشت. جبهه ملی از سوی نخستین رهبر آن، دکتر مصدق اینگونه تعریف میشود: «جبهه ملی مرکز احزاب، اجتماعات و دستجاتی است که برای خود ایدئولوژی و تشکیلاتی دارند و هدف آن آزادی و استقلال ایران است» (شیخ فرشی، همان :۱۴۳).
همچنان که در بخش چارچوب نظری بیان گردید، زنجیره هم ارزی، سادهسازی فضای سیاسی و نظم بخشی به تکثر اجتماعی است. بدین ترتیب گفتمان ملیگرای لیبرال، با برجسته نمودن خطر استمرار حاکمیت پهلویسم و امتداد خطوط جریان مسلط در عرصه قدرت که با الفاظی نظیر(بهعنوان غیر) رژیم وابسته، قانون شکن، از آن نام می برد، گروههای متکثری را که بزرگترین نقطه اشتراکشان مخالفت با جریان حاکم بود، هم ارز یکدیگر قرار داده و متحد ساخت. گفتمان ملیگرای لیبرال با بهره گرفتن از تعابیری همچون آزادی، بیگانه ستیزی، استقلال، قانون توانست از یک سو گفتمان رقیب را ساختار شکنی نموده، از آن در افکار عمومی سلب مشروعیت کند و از سوی دیگر با غیریتسازی در برابر این جریان خود را هویتیابی نماید.
به عبارت دیگر اولاً ظهور و بروز گفتمانهای متفاوت زنجیره هم ارزی کاذب گفتمان حاکم را در هم شکست و زمینه و فعالیت نیروهای مختلف سیاسی را فراهم نمود. ثانیاً گر چه گفتمانهای ظهور یافته هر یک دارای نظام معنایی خاص خویش بودند اما در شرایط پیش آمده جهت مقابله با گفتمان هژمون و در هم شکستن زنجیره هم ارزی موجود موقتاً نقاط تمایز بین خود را کوچک شمرده و نادیده انگاشتند. و با برجستهسازی نقاط اشتراک همانند بیگانه ستیزی و استقلال و… بر گفتمان حاکم تاختند. ثانیاً اینکه این گفتمان در فضای ایجاد شده با بهره گرفتن از بیقراری گفتمان هژمون به ویژه در ارتباط با منافع ملی و.. ساختار شکنی آن تلاش نمودند.
از همان ابتدا، جبهه مذکور چونان سازمانی اصلاح طلب نشان می داد که نماینده آمال طبقه متوسط جامعه بوده و حفظ دستاوردهای نهضت سال ۱۹۰۶ مشروطیت را سرلوحه کار خویش دارد. جبهه ملی توانست خیلی زود با طرح پیشنهاد ملی کردن صنعت نفت، از پذیرش مردم برخوردار گردد. (میلانی، ۱۳۸۱: همان) به عبارتی، ملی کردن شعارهایی از قبیل ملی کردن صنعت نفت قابلیت دسترسی گفتمان ملیگرای لیبرال را ارتقاء بخشید و تأکید بر حفظ دستاوردهای نهضت مشروطه به عنوان ارزشهای بنیادین جامعه قابلیت اعتبار این گفتمان را افزایش داد.
در گفتمان جبهه ملی، بر تأمین آزادیهای سیاسی و اجتماعی، محدود کردن ساختار قدرت سیاسی، سلطنت شاه، نظام بازار آزاد، مالکیت خصوصی و سیاست لیبرالی و مقابله با سلطهی بریتانیا تاکید میشد (نظری، ۱۳۸۲ :۸۶) اهداف اصلی گفتمان، دموکراسی و استقلال ایران در چارچوب حکومت پادشاهی نیمه مشروطه بود و بازنگری اختیارات مطلق شاه با جمله معروف «شاه باید سلطنت کند نه حکومت» شکل گرفت (معدل،۱۳۸۳ :۴۳- ۴۴).
رهبران جبهه ملی با در پیش گرفتن سیاستهای اصلاحی، دربارهی مبارزه مسلحانه بر این اعتقاد بودند که این نوع مبارزات ما را به هدف نمیرساند و دستگاهی که به وسیله تروریسم و مبارزه رزمی به حکومت میرسد، نمی تواند آزادی را برقرار کند و حکومتش قطعا حکومت دیکتاتوری خواهد بود (همان :۸۸-۸۷(.
هدف ملیگرایانه آنها حذف سلطه بریتانیا بر صنعت نفت ایران بود. که در دوران نخست مصدق هر دوی آن اهداف محقق گردید. با این حال، دولت وی با کودتای انگلیسی- آمریکایی ۱۹۵۳ ساقط شد. این کودتا راه حلی سیاسی برای معضل اقتصادی بود. که حول محور نفت ایران سیر میکرد در یک طرف این معضل کارتل بینالمللی نفتی بود که در انحصار بازار نفت و توزیع آن در جهان سرمایهداری بر عهده داشت و از طرف دیگر، ائتلاف طبقات اجتماعی بومی به رهبری جبهه ملی بود که بر آن بود تا با ملی کردن صنایع نفت که در دست انگلیسیها بود، این صنعت را تحت کنترل دولت ملی در آورد. بدینسان احتمال بر هم خوردن روند متمرکز، تولید، توزیع و قیمتگذاری نفت در بازار جهانی وجود داشت. تلافی منافع امریکا و انگلیس، عامل اساسی مشارکت و اقدام آنها در راه اندازی کودتایی بود که علیه دولت ملیگرای نخستوزیر وقت، دکتر مصدق در سال ۱۳۳۲ انجام گرفت (معدل، همان :۴۵).
گفتمان ملیگرایی که بر مفاهیم اتحاد ملی و حفظ تمامیت ارضی کشور تأکید میورزید زمینه ایدئولوژیکی را فراهم آورد که گروههای نخبهایی را که از لحاظ سیاسی در دهه ۱۹۴۰ متشتت شده بودند علیه جنبشهای خودمختار طلب قومی متحد کند.
مفاهیم ملیگرا و دموکراسی فراتر از اختلافات طبقاتی و قومی بود و مردم ایران را برای محدود کردن نفت تحت کنترل دولت ایران متحد کرد. سرانجام مصدق به سبب شکست ائتلافی که او را به قدرت رسانده بود از کار برکنار نشد بلکه به دلیل بنبست رسیدن گفتمان ملی گرا- لیبرال بر کنار گردید (معدل،۶۳) که در فصل آینده به علل ناکامی گفتمان لیبرال ملیگرا در مبارزه با رژیم پهلوی و عدم تحقق اهدافش خواهیم پرداخت.
بنابراین جبهه ملی به عنوان سوژه سیاسی گفتمان ملیگرای لیبرال در ایران به شمار میرود که در آن دالهای شناور دموکراسی، آزادی، قانون، نظام سلطنت مشروطه، مالکیت خصوصی حول دال مرکزی استقلال و بیگانه ستیزی مفصلبندی شد. به عبارتی دیگر، گفتمان ملیگرای لیبرال با بکارگیری دالهای آزادی، دموکراسی، نظام مشروطه سلطنتی … حول دال مرکزی استقلال نظام معنایی شکل داد که براساس آن تلاش نمود ساختار معنایی و نشانه شناختی گفتمان پهلویسم را درهم شکند. به طور خلاصه ظهور گفتمان ملیگرا- لیبرال ۱۹۴۱-۱۹۵۳ شامل عواملی بود که سقوط حکومت استبدادی رضاشاه، افول جنبشهای کارگری و دهقانی، شکست تلاشهای اقلیتهای قومی برای خودمختاری و نهایتاً رشد قدرت آمریکا پس از ج.ج. دوم و رقابت آن کشور با انگلیس در منطقه از جمله آنها بود. این گفتمان زبان و روشی بود که رهبران ملیگرای لیبرال از آن برای مشکلات اقتصادی و سیاسی ایران استفاده میکردند (معدل ، همان ، ص ۴۵).
چنانکه گفته شد از نظرلاکلاوموفه در شرایط افول یک گفتمان، ظهور گفتمانهای دیگر
باید به دو موضوع «در دسترس بودن» و «قابلیت اعتبار» توجه داشت. از این حیث گفتمان ملیگرای لیبرال توانست از یک سو در شرایط بیقراری گفتمان پهلویسم و فضای نسبتاً باز سیاسی و به دلیل وجود دالهای خالی که نشان از بیقراریها، تقاضاها و بحرانهای سیاسی و اجتماعی آن عصر داشت زمینه ظهور خود را فراهم آورد. علاوه بر آن این گفتمان توانست با خلق فضای استعاری و تبدیل اسطوره به تصور اجتماعی که برای همه مردم قابل فهم باشد و سازگاری اصول بنیادین این گفتمان با اصول بنیادین جامعه همچون آزادی، استقلال و بیگانه ستیزی، نظام سلطنت مشروطه و پیشنهاد طرح ملی کردن صنعت نفت از سوی مردم مورد استقبال قرار گیرد. از سوی دیگر عدم موفقیت سوژه سیاسی گفتمان چپ یعنی حزب توده در دادن شعارهایی به منظور جذب طبقات محروم جامعه، چند اشتباه تاکتیکی در بر خورد با منافع ملی و تبعیت از شوروی سبب شد تا گفتمان ملیگرای لیبرال به عنوان در دسترسترین جایگزین برای گفتمان موجود و رهایی از مشکلات و شرایط بحران کنونی در اذهان سوژهها مورد شناسایی قرارگیرد و در طی سالهای ۱۳۲۸-۱۳۳۲ به عنوان گفتمان مسلط به طور موقت هژمون گردد.
این گفتمان تا هنگام کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، عمدهترین سازمان سکولار و ملیگرا بود. خاستگاه اجتماعی گفتمان ملیگرای لیبرال در لایههای میانی بازرگانان ، کارمندان دولت، دانشجویان و صاحبان صنایع شاغل تخصصی ریشه داشت. پایگاه اصلی فعالیت جبهه ملی نیز تهران بود (نظری، همان: ۸۷).
با توجه به مطالب فوق در یک جمعبندی کلی میتوان گفت که؛ سوژههای سیاسی گفتمان ملیگرای لیبرال که در موقعیت سوژگی به سوژگی سیاسی صعود کرد توانست عناصری چون (استقلال، آزادی، دموکراسی را که در حوزه گفتمانگونگی قرار داشتند خارج کرده و به وقتههایی برای مفصلبندی گفتمانی خود تبدیل کند و از این طریق قابلیت دسترسی خود را افزایش داد. در این زمان بود که گفتمان پهلویسم دچار بیقراری و تزلزل شد و از آنجا که نتوانست به دالهای خود معنای جدیدی بدهد و خود را در هویت جدیدی متبلور سازد کمکم به سوی حاشیه شدن گام نهاد و در این زمان دالهای خالی این گفتمان توسط سوژههای سیاسی رقیب شناسایی شده و برجسته شدند و دال مرکزی گفتمان پهلویسم را ساختارشکنی نمود و از دال مورد نظر خود تصوری اجتماعی ایجاد کرد. بدین ترتیب توانست گفتمان رقیب را کنار زده و خود را هژمونیک کند.
این گفتمان اگر چه طرفدارانی داشت، اما نه باحرکت مذهبیون رابطه نزدیکی داشت و نه مثل نهضت آزادی در شبکه سیاسی _مذهبی مساجد مشارکت کامل داشت. سوژه سیاسی این گفتمان (جبهه ملی) در پی، کودتای ۲۸ مرداد و بازداشت خانگی مصدق و نیز کشته و زندانی شدن برخی رهبران آن به میزان چشمگیری تحلیل رفت. درست پس از کودتا، همهی اعضا و سازمانهای سیاسی وابسته به جبهه ملی منحل و فعالیت و نشریاتشان متوقف شد. سرکوب احزاب به قدری شدید و گسترده بود. که نه تنها شبکهی ارتباطی بین رهبران حزب و تشکیلات آنها در هم شکسته شد، بلکه رهبران جبهه ملی توان و امکان برقراری ارتباط با یکدیگر را نیز از دست دادند (همان). بدین شکل گفتمان هژمون پهلویسم با به حاشیه راندن گفتمان ملیگرای لیبرال سعی نمود یک بار دیگر زنجیره هم ارزی مورد نظر خود را ایجاد نماید.
گفتمان دینی
ظهور و تحول گفتمان دینی در ایران
از جمله گفتمانهای مورد بحث در این پژوهش که به لحاظ ریشهیابی تاریخی، منشأ شکلگیری آن به عنوان گفتمان سیاسی را باید در برههی زمانی دهه های ۲۰ و۳۰ مورد توجه قرار داد گفتمانهای مبارز دینی میباشند. با بررسی پیشینه تاریخی و محتوای گفتمانهای مبارز دینی در ایران این نتیجه حاصل میگردد که همهی گفتمانهای ذیل مقوله دینی کاملاً متأثر از اسلام شیعی بودند. «شیعه »در لغت به معنای پیرو است و به کسانی اطلاق میگردد که جانشینی پیامبراکرم(ص) را حق اختصاصی خانواده رسالت میدانند و در معارف اسلام پیرو اهل بیت هستند (طباطبایی،۱۳۸۵: ۲۶ ) به عبارت دیگر، شیعه نام عمومی برای گروهی وسیع از فرقههای مسلمان است که نقطه آغاز همه آنها شناسایی حضرت امیرالمومنانعلی(ع) در مقام خلیفه بر حق پس از رحلت پیامبر(ع) میباشد (حلبی،۱۳۷۲: ۵۰ ).
مکتب تشیع با ظهور صفویان و رسمیت یافتن شیعه پیش از هر زمان دیگری به انسجام معنایی دست یافت. از این پس نهاد دین به عنوان رکن اصلی وحدت و هویت ایرانی وارد متن زندگی سیاسی و اجتماعی مردم شد. (میراحمدی،۱۳۷۱: ۴۹) و دوره نفوذ و بالندگی فقها وعالمان دینی همچون محقق کرکی، شهید ثانی، مقدس اردبیلی، شیخبهایی (مهدیپور،۱۳۷۱ :۱۲ ) و علامه مجلسی آغاز گردید (حسینیان،۱۳۸۸: ۶۵). در این دوره با رونق گرفتن حوزههای علمیهی تشیع، فقه و فلسفه سیاسی به شدت رشد یافت و فیلسوفان و عارفانی چون سیدمحمد صاحب مدارک، میرداماد، ملاصدرا، مجلس اول، محقق سبزواری، خوانساری ،… در این دوره پرورش یافتند (همان، ۱۳۸۸: ۶۷).
در این زمان گفتمان شیعی در کنار سلطنت قدمبهقدم پیش میرفت. مشروعیت سلطنت در زیر سایه سنگین مذهب قرار گرفت و پادشاهان را به فروتنی در برابر دین و عالمان دینی واداشت. در عین حال، دولت نیز به نحوی غیر معمول بر مذهب کنترل داشت. نزدیک شدن علما به حکومت در دوره صفویه برمبنای مصلحت و بهرهگیری از شرایط مساعد ایجاد شده به جهت گسترش مذهب تشیع بود (ملکوتیان، ۱۳۸۷: ۲۶۷).
آنچه مبانی گفتمان غالب این دوره را شکل داد، نظریه برخی عالمان مبنی بر عدم مشروعیت حکومت تا زمان ظهور امام زمان (ع) بود. بنابراین با پیش کشیده شدن مفهوم «صبرو انتظار» در دوران غیبت امام زمان(ع)، دیگر لزومی به تصرف مراکز قدرت جهان اسلام نیافتند و چون بدیل دیگری برای سلطنت سراغ نداشتند، آن را تنها راه ساماندهی جامعه میدیدند و بر حمایت و تقویت از تنها شاه شیعه جهان (در آن دوران) تأکید میکردند. (اخوان مفرد،۱۳۸۱: ۱۴۹)
در اوایل دوران قاجار، در درون گفتمان دینی تحولهایی ژرف روی داد که اثرات دیر پایی از خود برجای گذاشت. مهمترین تحول، پیروزی اصولیان بر اخباریان در جدالهای نظریِ درونِ حوزهها بود. با پیروزی اجتهاد، که با رشد اختیارهای عالمان دینی و شکلگیری و تثبیت نهاد مرجعیت همراه بود تحولی بزرگ در گفتمان دینی به شمار میآمد (حسینی زاده ،۱۳۸۶ : ۵۲-۵۳). استقلال مالی علمای شیعه از دولت به دلیل بهرهمندی از وجوهات شرعیه به ویژه خمس و درآمدهای حاصل از اوقاف، همچنین دور بودن آنان از دسترس حکومت مرکزی ایران باعث شد که در دوران قاجاریه ،روحانیون از قدرت واستقلال عمل بیشتری برخوردار شوند. از سوی دیگر علما با دادن حکم جهاد در جنگ ایران و روس فعالانه وارد عرصه سیاست شدند (اخوان مفرد، همان : ۱۵۴) و از این پس بر اعتبار و نفوذشان بیش از پیش افزوده شد علاوه برحضور وحید بهبهانی در عرصه سیاسی و اجتماعی که بر نزاع اصولیها بر اخباریها و به نفع اصولیها خاتمه داد، شاگردان وی نیز از جمله، ملااحمد نراقی، شیخ جعفر کاشف الغطاء و سید محمد مجاهد، با انتشار کتب فقهی، نقش چشمگیری در عرصه سیاسی و اجتماعی داشتند (درخشه، ۱۳۸۴: ۵۹-۷۳).