عناصر سازمانی مربوط به ویژگی ها، عملیات، منابع و اهداف سازمان صادراتی
ویژگی های مدیریتی، شخصی، تجربی، نگرشی و رفتاری تصمیم گیران حوزه صادراتی شرکت
شکل۲‑۴- مدل لئویندو، منبع قاسمی، ۱۳۹۱
همچنین در این مدل عملکرد صادراتی بر روی سه دسته متمایز از متغیرها بیان شده است:
دسته اول شامل متغیرهای مرتبط به عوامل مدیریتی، سازمانی و محیطی است که اثر غیر مستقیم بر روی عملکرد صادراتی دارند
دسته دوم شامل متغیرهای مربوط به استراتژی بازاریابی صادراتی می شود که به طور مستقیم به عملکرد صادراتی مرتبط است
دسته سوم شامل معیارهای اندازه گیری اقتصادی و غیر اقتصادی عملکرد صادراتی است.
۲-۴-۳- مدل ابی و اسلتر
مدل ابی و اسلتر(۱۹۸۹) در مدل خود عوامل موثر بر صادرات را به دو دسته داخلی و خارجی تقسیم می کنند: متغیرهای مربوط به محیط که عموماً برای شرکت غیر قابل کنترل هستند و دوم متغیرهای مربوط به داخل شرکت که تحت کنترل آن شرکت هستند. عوامل داخلی استراتژی و متغیرهای شرکت هستند و عوامل خارجی شامل محیط و توانمندی های صادراتی است. متغیرهای داخلی به متغیرهایی مانند ویژگی های شرکت، شایستگی ها و استراتژی های آن تقسیم می شود. این مدل رابطه مستقیمی میان شایستگی ها و عملکرد شرکت از یک سو و استراتژی آن از سوی دیگر قائل می شود و رابطه غیر مستقیمی را میان ویژگی های شرکت و عملکرد قائل می گردد(قاسمی، ۱۳۹۱).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
شکل۲‑۵- مدل ابی و اسلتر، منبع: قاسمی، ۱۳۹۱
۲-۴-۴- مدل استیلز و آمبر
مدل دیگری توسط استیلز و آمبر در سال ۱۹۹۴ ارائه گردیده است که در آن متغیرهای کلیدی عبارتند از: شرکت، روابط و استراتژی. متغیر شرکت شامل ویژگی های مدیریت و شایستگی های اساسی آنها است. این عناصر توانایی شرکت را برای بدست آوردن و استفاده از اطلاعات افزایش می دهند. در این مدل، شرکت، روابط موجود در آن و استراتژی بازاریابی، همگی در یک محیط بازار قرار دارند. عناصر کلیدی محیط که می توانند بر عملکرد مؤثر باشند شامل جذابیت کلی بازار، مسائل مربوط به زیربنای اقتصادی و نیز موانع تحمیل شده از سوی دولت(تعرفه ها و سهمیه ها) می گردد. متغیر وابسته مدل، عملکرد صادراتی است که می تواند به صورت فروش، سود، سهم بازار، شدت فعالیت های صادراتی و اعتبار برند تجاری تعریف گردد. وارمن(۲۰۰۳) نیز به معرفی مدلی می پردازد که در آن عوامل سازمانی، مدیریتی و محیطی به طور مستقیم و از طریق هدفگذاری صادراتی به طور غیر مستقیم با عملکرد صادراتی رابطه دارند(همان).
۲-۵- رویکردهای رقابت پذیری
رویکردهای رقابت پذیری را می توان در خصوص رقابت پذیری بنگاه به دو گروه دسته بندی کرد، ۱)رویکرد درون نگر که شامل رویکرد مبتنی بر منابع و رویکرد دانشی است که مربوط به داخل سیستم هستند و ۲) رویکرد برون نگر یا رویکرد بازار. به عبارت دیگر جهت تعیین جایگاه رقابتی در بازار و سنجش آن باید بر دو دسته عوامل درونی و بیرونی توجه داشت(آقاجانی و فرزاد فر، ۱۳۹۲).
عوامل درون سازمانی:
قابلیت های مدیریت: امروزه جهان در عصر تغییر و تحول های پیچیده، شتابنده و دور از انتظار به سر می برد، در چنین شرایط و فضایی، ساز مان ها و شرکت هایی قادر به حفظ موقعیت و دوام و بقا خواهند بود که با بهره گیری از مدیریت و مدیران لایق و کارآمد با این تحولات و تغییرات مواجه گردیده و موفق و سربلند بیرون آیند(شم آبادی و خداد حسینی، ۱۳۸۶). قابلیت مدیریت یک قدرت رقابتی درک شده است که از طریق هدفگذاری و اتخاذ سیاست های صادراتی توسط مدیریت عالی ارزیابی می شود. این ارزیابی با توجه به مزیت رقبا در بازارهای صادراتی تعریف می گردد(Albaum et al, 2003).
قابلیت های بنگاه: مطالعات موجود در زمینه تجارت خارجی در سال های اخیر بطور تدریجی از فرض وجود تقارن و همگنی در میان بنگاه های صنعت معین فاصله گرفته و وجود ناهمگنی در میان بنگاه را مورد توجه بیشتری قرار داده اند. مبنای بیشتر این مطالعات بر این واقعیت بنا نهاده شده است که در درون یک صنعت معین تنها بخشی از بنگاه ها وارد بازارهای صادراتی شده و مابقی به فروش محصولات خود تنها در بازارهای داخلی اکتفا می کنند. بررسی های نظری این پدیده را این گونه توجیه می کند که ورود به بازارهای صادراتی مستلزم تقبل برخی از هزینه های ثابت است که برای تأمین مالی آن نی بایست بنگاه به یک سطح معین از سود دهی دست یابد تا بتواند موانع ورود (هزینه های ثابت) به بازار های صادراتی را پشت سر گذارد(محمد زاده و سجودی، ۱۳۹۰).
هدفگذاری صادراتی: یکی از قابلیت های مهمی که در شرایط رقابتی به بهبود جایگاه رقابتی شرکت در بازارهای صادراتی منجر می شود، قابلیت هدفگذاری صادراتی است. قابلیت هدفگذاری صادراتی در بازارهای صادراتی عبارتند از، مهارت های برنامه ریزی صادرات، وجود اهداف روشن در زمینه بازاریابی صادرات، طراحی استراتژی های خلاقانه صادراتی و جامعیت فرایند صادرات(O’Cass & Weerwarden,2010).
قابلیت آمیخته بازاریابی: استراتژی بازاریابی به تعریف و ارائه اولویت ها پرداخته، رویکرد سازگار و یکپارچه ای را برای کلیه عناصر اساسی بازاریابی و فروش مشخص می کند(ٍEng & Jones, 2009). به اعتقاد ویلسون و گیلیگان(۱۹۹۹) بازاریابی عبارت است از فرایند برنامه ریزی و اجرای ایده اولیه، قیمت گذاری، ترفیع و توزیع ایده ها، محصولات و خدمات برای ایجاد مبادلاتی که اهداف فردی و سازمانی را تحقق بخشد. اتخاذ تصمیم برای ورود به بازارهای صادراتی نیاز به انطباق نیان قابلیت های بنگاه با ویژگی های بازار هدف دارد. این انطباق از طریق در اختیار قرار گرفتن منابع و قابلیت های بنگاه در جهت طراحی راهکار آمیخته بازاریابی مناسب میسر می گردد. همچنین تحلیل نخوه عرضه آمیخته بازاریابی سازمان صادر کننده به عنوان متغیری که مستقیماً با عملکرد صادراتی بنگاه در ارتباط است نمی تواند در برنامه ریزی راهبردی که با هدف توسعه صادرات شکل می گیرد نادیده گرفته شود. از این رو برای تنظیم عملکرد کسب و کار در بازارهای رقابتی همچون صادرات، کارآفرینان باید فعالیت های بازاریابی را سرلوحه اقدامات خود قرار دهند(مقیمی و رمضان، ۱۳۹۰).
عوامل برون سازمانی
محیط کلان(سطح ملی و بین المللی): اگر محیط شرکت را بخ محیط کلان یا عمومی و خد تخصصی تقسیم کنیم، محیط کلان می تواند تأثیر عمیقی بر شرکت و محیط خرد آن داشته باشد. بط.ری کلی می توان گفت که محیط کلان عبارت است از مجموع عواملی که بر سازمان تأثیر می گذارند و از حیطه کنترل سازمان خارج می باشند.
محیط خرد(سطح صنعت): محیط خرد محیطی نزدیک به شرکت و در واقع صنعت و بازاری است که شرکت در آن فعالیت می کند و عوامل تشکیل دهنده آن از ارتباط تنگاتنگی با سازمان و فعالیت هایش برخوردارند. یک صنعت گروهی متشکل از چند بنگاه است که یک محصول یا طبقه و دسته ای از محصولات مشابه و جایگزین نزدیک یکدیگر را تولید و یا عرضه می کنند.
با توجه به ماهیت عوامل محیطی خرد و کلان، می توان این گونه اظهار داشت که این دو عامل بیرونی دارای ارتباط تنگاتنگی با مفهوم آمیخته بازاریابی هستند و بنگاه ها می توانند با بهره گرفتن از عناصر بازاریابی از قابلیت های موجود در محیط برای ارتقاء جایگاه رقابتی خود بهره گیری کنند(آقاجانی و فرزادفر، ۱۳۹۲).
۲-۶- مدل الماس ملی
مایکل پورتر، در سال ۱۹۹۰ نتایج یک تحقیق گسترده را نمایش داد که هدف آن پاسخ به این سوال بود، که چرا برخی کشورها یا شرکتها در رقابت بینالمللی موفق و برخی ناموفقند؟ به عبارت دیگر پورتر بر این سوال تمرکز میکند که (چرا شرکتهایی که در یک بازار معین فعالیت میکنند، میتوانند در زمینههای مشخصی نسبت به بهترین رقبای جهان مزیت رقابتی کسب کنند و آن را حفظ نمایند(Porter,1999:p21).
پورتر سعی نمود، چگونگی تحول و پیشرفت ملل از مرحلهای که اقتصاد و رقابت آنها بر فراوانی عوامل اولیه تولید مبتنی بوده به مرحلهای فراتر که اقتصاد و رقابت آنها عمدتاً بر ابداع و ابتکار در جامعه مبتنی است را تشریح نماید(Porter,1990).
یافتههای پورتر مشخص ساخت که محیط داخلی نقشی حیاتی برای شرکتها ایفا میکند، زیرا این شرکتها بخاطر این که محیط محلی بسیار چالش برانگیز و پویاست تمایل به ایجاد مزیت رقابتی در صنایع دارند(Porter,1990).
مطابق نگرش پورتر، مزیت رقابتی یک کشور در یک صنعت خاص عبارت است از ((توانایی وقابلیت آن کشور برای ترغیب آن شرکتها به استفاده کشورشان بعنوان سکویی برای انجام فعالیتهای تجاری(Peter Cornelius,2002).
پیام اصلی نظریه پورتر این است که میزان موفقیت یک کشور در صنعت خاص تابع تأثیر ترکیب عوامل چهارگانه زیر است:
برخورداری کشور از منابع طبیعی وعوامل تولید اولیه؛
وجود تقاضای داخلی؛
وجود صنایع مرتبط وحمایت کننده؛
وجود فضای رقابتی در محیط فعالیت شرکتها.
الف)مناسب بودن عوامل تولید
در سادهترین شکل، عوامل تولید عبارتند از: زمین، کار، منابع طبیعی، سرمایه و زیرساختها. عواملی که در داخل کشور ایجاد میگردند نسبت به آنهایی که به صورت طبیعی وجود دارند، از اهمیت بیشتری برخوردارند. پنج عامل وجود دارد که عبارتند از منابع انسانی، منابع فیزیکی، منابع فنی وعلمی، منابع سرمایه ای و زیرساختها.
منابع انسانی: کیفیت نیرویکار موجود و مهارتهای آنها، سطوح دستمزد واخلاق کاری،عوامل منابع انسانی یک ملت را تشکیل میدهند. کشورهایی که دارای کارگران ارزان و فراوان هستند در تولید محصولاتی که نیاز به تعداد زیادی کارگر با مهارتهای سطح پایین دارد، دارای مزیتهای مشخصی هستند. ازطرف دیگر این کشورها در تولید محصولاتی که نیاز به کارگران با مهارتهای بالا و بدون نظارت داشته باشد، معمولاً دارای عدم مزیت میباشند.
منابع فیزیکی: موجود بودن، کمیت، کیفیت و هزینه زمین، آب، معادن وسایر منابع طبیعی، منابع فیزیکی یک کشور راتشکیل میدهند. این گروه از عوامل شامل اندازه و محل جغرافیایی کشور نیز محسوب میشوند، زیرا نزدیک بودن به بازارها و منابع عرضه و هزینه های حملونقل جزء عوامل راهبردی و مهم محسوب میشوند. روشن است که این عوامل از مزیتها و یا عدم مزیتهای مهم صنایعی است که به منابع طبیعی وابستهاند.
منابع فنی وعلمی: موجود بودن دانش علمی، فنی و اقتصادی در یک کشور که دارای جمعیت قابل ملاحظهای می باشد به معنی آن است که کشور مزبور از نظر این منابع غنی میباشد. وجود این عوامل معمولاً تابعی از میزان امکانات تحقیقاتی و دانشگاهی در بخش دولتی و خصوصی است که در داخل کشور به فعالیت مشغول هستند. این عوامل برای موفقیت در تولید کالاها وخدمات پیچیده و انجام بازرگانی پیشرفته مهم هستند.
منابع سرمایه ای: موجود بودن، حجم، هزینه و نوع سرمایه در دسترس صنایع درکشورهای مختلف متفاوت است. نرخ پس انداز در یک کشور، نرخ بهره، قوانین مالیاتی وکسر بودجه دولت، بر روی این عوامل اثر میگذارند. صنایعی که در کشورهایی فعالیت میکنند که درآنجا هزینه سرمایه کم است درمقایسه با صنایعی که در ممالکی هستند که هزینه سرمایه بالا است، در بعضی موارد دارای مزیتهای تعیین کنندهای هستند.
شرکتهایی که هزینه سرمایه ای بالایی را میپردازند، اغلب قادر نیستند در بازارهایی که رقبای آنها میتوانند قیمتهای خود را درسطح پایینی نگه دارند به فعالیت ادامه دهند. در چنین حالتی شرکتهایی که هزینه های سرمایه زیادی را میپردازند یا باید نرخ بازگشت سرمایه پایینی را بپذیرند و یا اینکه از آن کشور خارج شوند.
زیر ساختارها: زیر ساختارها شامل نظام بانکی، نظام درمانی، نظام حمل ونقل، نظام ارتباطات و موجود بودن و هزینه استفاده ازآنها در یک کشور است. صنایع پیشرفته تر برای کسب موفقیت بیشتر وابسته به زیرساختهای پیشرفته هستند.
ب) شرایط تقاضا
ماهیت تقاضا در یک کشور برای خدمات و کالاهای یک شرکت یا صنعت مهم هستند، زیرا آنها ماهیت نرخ پیشرفت و نوآوریهای شرکتها را تعیین میکنند. اینها عواملی هستند که شرکتها را برای رقابت در جهان آموزش میدهند و یا اینکه در آمادهکردن آنها جهت رقابت در بازارهای جهانی با عدم موفقیت مواجه مینمایند. سه ویژگی تقاضا در یک کشور برای کسب مزیت رقابتی مهم است که عبارتند از: ترکیب تقاضا در یک کشور، اندازه و الگوی رشد تقاضا در یک کشور، و ابزارهایی که توسط آن تقاضای کشور، خدمات وکالاهای تولیدی را به بازارهای خارجی هدایت میکند.
ترکیب تقاضا در یک کشور: تعیین میکند که چگونه شرکتها، نیازهای خریداران را درک میکنند و به آنهاپاسخ می دهند. مزیت رقابتی وقتی حاصل می گردد که تقاضا در یک کشور به شرکتهای محلی (درمقایسه بارقبای خارجی)تصویر بهتری از نیازهای خریداران ارائه میکند. وقتی که شرکتهای ملی برای نوآوریهای سریع و به دفعات زیاد تحت فشار خریداران قرار داشته باشند، این مزیت افزایش می یابد. واقعیت این است که وقتی شرکتها به تقاضاهای داخلی حساسیت بیشتری داشته باشند و به آن پاسخ مناسب بدهند و این تقاضاها نشان دهنده تقاضای جهانی باشد، شرکت از بقیه رقبا پیشی خواهد گرفت.
اندازه والگوی رشد بازار داخلی: اگر ترکیب تقاضای داخلی پیچیده و نشان دهنده تقاضای خارجی باشد، این خصوصیات از اهمیت ویژه ای برخوردار است. هنگام دادوستد با بازارهای آشنا و مناسب، بازارهای بزرگ داخلی فرصتهای خوبی را برای یادگیری و دستیابی به صرفه جویی ناشی از مقیاس عرضه مینمایند. وقتی که بازار داخلی برای جذب ظرفیت اضافه شده کافی باشد، نگرانی کمتری نسبت به سرمایه گذاری در تسهیلات تولیدی بزرگ و برنامه تحقیق و توسعه گرانقیمت وجود دارد. درصورتی که تقاضای داخلی نشان دهنده تقاضای خارجی باشد و شرکتها تنها خود را متعهد به تأمین نیازهای بازارهای محلی ننمایند، وجود برنامهها وتسهیلات تولیدی بزرگ در رقابت جهانی یک مزیت میباشد.
هدایت تقاضای داخلی به خارج از کشور: ابزارهایی که توسط آن تقاضای داخلی کشور، خدمات وکالاهای تولیدی را به بازارهای خارجی هدایت می نماید، سومین جنبه شرایط تقاضاست. موضوع مورد بررسی در اینجا آن است که آیا افراد و بازرگانانی که به خارج مسافرت میکنند، درآنجا متقاضی کالاها وخدمات کشور خود هستند یاخیر.
ج) صنایع وابسته وپشتیبانی
وجود صنایع رقابتی بین المللی در زمینه های وابسته یا جهت پشتیبانی مستقیم از سایر صنایع، ممکن است به یک شرکت مزیت رقابتی اعطا کند. صنایع عرضه کننده محصولات رقابتی در سطح بین المللی داده های لازم را به صنایع مرتبط عرضه میکنند که میتواند از لحاظ نوآوریهای مرتبط با فناوری، قیمت و کیفیت باعث افزایش توان رقابت بینالمللی شود. دسترسی، تابعی از فاصله جغرافیایی و میزان تشابه فرهنگی میباشد. دادهها به تنهایی مزیتی ایجاد نمیکنند. تماس و هماهنگی با عرضه کنندگان فرصت لازم را برای زنجیره ارزش جهت برقراری روابط بهینه با آنها فراهم میکند. این فرصتها معمولاً برای شرکتهای خارجی وجود ندارد. وقتی که صنایع وابسته رقابتی در یک کشور وجود داشته باشد، مزیتهای مشابهی بوجود میآید. در اینصورت فرصتها جهت هماهنگی و سهیم شدن در فعالیتهای زنجیره ارزش ایجاد میشود و مثال روشن در این رابطه، فرصتها جهت سهیم شدن بین سازندگان سخت افزارهای رایانه وتوسعه دهندگان نرم افزار است..صنایع مرتبط، فرصتهایی را برای یکدیگر درسطح بین المللی ایجاد می کنند.
د) راهبرد، ساختار و وضع رقابتی شرکت