«عقل پندارد که من از سرزمینی دیگرم
بس که مضمونهای دور از دسترس دز دیدهام»(همان، ص۲۷).
میبینم که ذهن شاعر دارای رگههایی از تعریف فلسفی از مضامین و مفاهیم امروزین دارد.
۴-۳- مرتضی امیریاسفندقه
۴-۳-۱- زندگینامه
مرتضی امیری اسفندقه در سال ۱۳۴۵ در شهر تهران دیده به جهان گشود. پس ازآن با خانواده به مشهد مقدس نقل مکان کردند. دوران خردسالگی اسفندقه تا پایان دوره متوسطه در مشهد مقدس سپری شد.
وی پس از اخذ دیپلم در رشته کارشناسی زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه تبریز پذیرفته شد.
امیری با شرکت فعال در انجمن شعر «فرّخ» در تبریز از وجود شاعران پیشکسوتی چون: احمد کمالپور«کمال»، و در مشهد مقدس از محضر ذبیح الله صاحبکار«سهی»، محمد قهرمان بهره برد.
وی همچنین به یادگیری متون عرفانی نزد شیخ محمد باقر ساعدی خراسانی و سید صدرالدین قوام شیرازی پرداخت. امیری هم اکنون دبیر دبیرستانهای شهر تهران است.
۴-۳-۲- معرفی آثار
- گزیدهی ادبیات معاصر، شماره ۳۴، (۱۳۷۸). تهران: کتاب نیستان.
مرتضی امیری اسفندقه، اگر چه شاعر کمکاری در شعر انقلاب نبوده است، امّا آثار زیادی از او در هیأت کتاب به چاپ نرسیده است. گزیدهی اشعار او، با شمارهی ۳۴ در زنجیرهی کتابهای شعر از انتشارات نیستان، اندکی از آثار او به حساب میآید که بدون عنوان و با نام گزیدهی ادبیات معاصر چاپ شده است؛ تمام این مجموعه در برگیرندهی آثار کلاسیک وی در هیأت غزل، مثنوی و قصیده وار است؛ که او را شاعری با شاخصهای شعر دهه شصت و آغاز دهه هفتاد معرفی میکند.
- کوار(۱۳۸۷). تهران، تکا.
کوار که به عنوان گزیدهی اشعار اسفندقه معرفی شده است، تقریباً تمام سرودههای وی را در خود دارد و در پنج دفتر، شامل غزلها، مثنویها، قصیده وارهها، رباعیها و نوسرودهها تنظیم شده است.
جالب آن که تعداد قصیده وارههای این مجموعه بیش از غزلیات است و تعداد نوسرودهها نیز بسیار اندک است و چشمگیر نیست. این نکته نشان میدهد که امیری بیشتر کلاسیکگراست؛ در عین حال، معنا محوری را بیش از هر چیز دیگر پیش چشم دارد.
۴-۳-۳- بررسی اجمالی شعر امیریاسفندقه
امیری اسفندقه همچون بسیاری از شاعران امروز تلاش میکند تا از بخش عمدهای از ظرفیت واژگان بهره ببرد؛ وی برای رسیدن به این هدف، از شگردهای خاصی استفاده می کند.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
یکی از این شگردها استفاده از واژگان و ترکیبات مردم خراسان- جایی که او«بزرگ» شده است- با همان کاربرد محلی است:
«دیوار خانه باغ تو ای نبضِ نوبهار!
سرشار از طراوت گلهای یاس بود»(اسفندقه، ۱۳۸۷، ص۲۲).
«دعا کن پردهی گوشم بلرزد یک صدا ناگاه
خجالت میکشم نشنیدهانم بانگ رسایت را»(همان، ص۶۸).
«هُرم«گرماخیز» تابستان
یکبار دیگر نوبهار آمد»(همان، ص۱۹۸).
تعابیر «خانه باغ، پردهی گوشم بلرزد، گرماخیز» همه از لهجه و گویش خراسانیها وارد زبان غزل شده است. البته این امر پسندیده و ستودنی است؛ یکی دیگر از این شگردها در غزلهای اسفندقه، بهرهگیری از واژگان اجتماعی امروزین در ساختار زبانیِ کهن غزل است. نمونههای زیر را با هم مرور میکنیم:
«بدنام در جمعِ اوباش، گم میشدم ای کاش! ای کاش!
در جادههای رهایی، هرگز مسافر نبودم»(همان، ص۲۵).
«گله داریم از این فاصله با خیل خواص
بار عامی بده از این گله صحبت بکنیم»(همان، ص۲۳).
«با تو از راز نگهداری آن «آری» پاک
میتوانیم در این مرحله صحبت بکنیم»(همان، ص۲۴).
«هستیِ عریان همین یک دونفس پیش ماست
جلوه تلف میشود چشم چرانی کنید»(همان، ص۳۵).
«گلها برای دیدن او چانه میزدند
هم صحبت نسیم، رفیق بهار بود»(همان، ص۴۰).
«شهد سرشار شهادت به تو ارزانی باد
آه از این مردن شیرین، دهنم آب افتاد»(همان، ص۵۹).
«تو را روشن نخواهم دید، میدانم، ولی یک شب
بیا در خواب من، شاید، ببینم خیمههایت را»(همان، ص۶۸).
روشن است که واژگان و ترکیبات و تعابیر «اوباش، خیل خواص، آری(رأی مردم ایران به جمهوری اسلامی)، چشمچرانی، چانه میزدند، دهنم آب افتاد و روشن نخواهم دید»، همه از زبان امروزین محاوره، به غزل کهن زبان اسفندقه راه یافتهاند؛ البته این یک امر قابل ستایش است منتها در شعر امیری اسفندقه از این تازگی واژگان و تعابیر کم میبینیم و بیشتر واژگان و ترکیبات غزل او همان واژگان غزل دهههاو بلکه سدههای پیشین است.
به لحاظ بررسی ویژگیهای زبانی، تعدادی از واژگان، تعابیر و ترکیبات کهن را که در غزلیات اسفندفه فراوان دیده میشوند، از نظر میگذرانیم.
«اسیر کنج کسالت، دچار خواب شدم
دوباره طعمه کابوس و اضطراب شدم
زجام آبله شوراب بهت مینوشم
به شوق آب، ز بس راهی سراب شدم