تعامل چند به چند
۲-۳ بازار اشباع شده[۱۵]
اگر از اواخر دهه ۱۹۹۰ تنها یک روند آزار دهنده برای افراد درگیر در کسب وکار اتفاق افتاده باشد، بی شک دوقطبی شدن[۱۶] بازار است. بازار به شدت به دو قطب بالا و پایین تقسیم شده و بازار میانی[۱۷] و سطح متوسط تقریباً ناپدید شده است. منظور از بازار سطح بالا[۱۸]، در واقع بازار اجناس لوکس و گران قیمت میباشد، این بازار در مقابل قطب دیگر که بازار کالاهای حراج و قابل چانهزنی و یا به عبارتی دیگر، بازار ارزان[۱۹] نام دارد، قرارمیگیرد(Riiber et al, 2004). از طرفی دیگر، طی تحقیقات صورت گرفته، مشخص شده است که تمایل مصرف کنندگان به بازار سطح بالا یا پایین بسیار بیشتر از بازار سطح میانی میباشد. این امر پیامدهای مهمی برای ساختار بازار و چگونگی عملکرد رقبا دارد. از سوی دیگر برخی محققین ادعا می کنند که بازار سطح بالا در حال اشباع و بلوغ است(Kotler, 2010).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
مشخصههای ویژهی بازارها و صنایع بالغ و اشباع طبق یافتههای همبریک[۲۰] در سال ۱۹۸۳، برخورداری از عوامل زیر است:
میزان پویایی محصول در این صنعت نسبتا بالا است.
محصولات در این صنعت، پیچیده و پیشرفته هستند.
ورود رقبا به این صنعت دشوار است.
بهرهوری در این صنعت به طور مستمر بهبود و ارتقا می یابد.
این صنعت دارای انعطافپذیری قابل توجهای است.
میزان استفاده از تکنولوژی در این صنعت نسبتا بالا است(Hambrick, 1983).
امروزه بازارهای توسعه یافته در حال تبدیل به نوع کاملاً متفاوتی از بازار هستند. بازار در حال اشباع(بلوغ)[۲۱]، فقط نشانهای کوچک از تغییرات بزرگی است که در حال روی دادن میباشند. با پیشرفتهتر شدن جوامع، مصرف کنندگان سعی در رفع نیازهای والای انسانی دارند و رفع نیازهای اولیه زندگی در اولویت دوم قرار گرفتهاست. مصرف کنندگان توجه بیشتری به اثرات اجتماعی، اقتصادی و زیست محیطی دارند. جیمز اسپت[۲۲] این پدیده را از مشخصات جوامع فرا رشد یافته[۲۳] می داند(Gustave Speth, 2009). به همین دلیل است که شخصیسازی محصولات دیگر برای مصرف کنندگان از اهمیت فوقالعادهای برخوردار نیست. درک این تغییرات فرا رشدیافتگی، شرکتهایی همچون دل[۲۴] را آگاه ساخته و موجب توجه جدی به شبکه های توزیع شرکتها در بازار را فراهم آورد.
شرکت دل با ارائه مدل توزیع مستقیم، انقلابی در صنعت رایانه پدید آورد. مصرف کنندگان توانستند کامپیوتری با مشخصات مورد نظر خود سفارش دهند و مستقیماً از شرکت تحویل بگیرند. دل رابطه مستقیم خود را با مصرف کنندگان حفظ کرد و واسطهها را حذف کرده و تمام حاشیه سود را برای خود حفظ نمود. با توجه به اصل معروف دل که حذف واسطهها بود، خردهفروشان و واسطهها این شرکت را به چشم دشمن میدیدند. رقبا اوایل این مدل کسبوکار را نمیپسندیدند ولی بعدها بدون هیچ شانسی سعی در کپیبرداری از آن داشتند. این تکتازی بیرقیب به قدری خوب پیش میرفت که در سال ۱۹۹۹، شرکت دل بزرگترین فروشنده اینترنتی و بالاتر از آمازون[۲۵]، ایبی[۲۶] و یاهو[۲۷] قرار گرفت(Park, 2004).
از سال ۲۰۰۵ همه چیز تغییر کرد. دنیا تغییر کرد تا شرکت دل غافلگیر شود. رشد سریع به سراشیبی نزول افتاد و سهام دل سقوط کرد. اولین دلیل، بلوغ واشباع بازار ایالات متحده بود. کارشناسان برای رفع این مشکل، دل را به مراجعه به واسطهها و نمایندگیهای فروش توصیه کردند. سانیل کپرا[۲۸] یکی از آنها بود واینگونه استدلال کرد که در بازار اشباع شده، مشتریان به طور فزایندهای کامپیوتر را به عنوان کالای آماده میبینند و کمتر به طراحی وشخصیسازی آن توجه می کنند(Chopra, 2006). کپرا توصیه کرد که دل هم از مدل ترکیبی فروش مستقیم و غیرمستقیم استفاده کند و هم مدل شخصیسازی کامپیوتر از طریق واسطههای فروش را در نظر بگیرد. در هر دو مدل، دل میبایست همکاری خود با واسطهها را شروع میکرد.
دلیل دوم شکست دل، تکیه این شرکت بر استخراج ارزش از رابطه مستقیمش با مصرف کنندگان بود. وقتی که بازار اشباع شد، مشتریان، شرکتهای کامپیوتری جذاب دیگری را در بازار پیدا کردند. دل میتوانست بر سایر بازارهای در حال رشد مثل چین و هند تمرکز کند. متأسفانه در این بازارها اغلب مصرف کنندگان، کامپیوتر را به صورت آنلاین خریداری نمیکنند. مردم در این بازارها، واسط ملموس و انسانی را به واسط اینترنتی پیشرفته ترجیح می دهند. بنابراین مدل کسبوکار فروش مستقیم برای مصرف کنندگان در بازارهای درحال رشد با شکست مواجه شد. در ای
نجا نیز دل ناگزیر بود از روش کاملاً مخالف خود استفاده کند: توزیع غیرمستقیم(کاتلر و همکاران، ص ۱۵۱ ۱۳۹۰).
۲-۳-۱ بازاریابی در بازاهای فرا رشد یافته[۲۹]
بازارهای در حال اشباع، همواره چالشهایی برای بازاریابان ایجاد می کنند. یا رشد بسیار اندک دارند یا اصلاً رشدی ندارند. مصرف کنندگان فعلی، آگاه بوده و محصولات بازار را کالاهای معمولی میپندارند. شرکتهای خلاق با خدمات ویژه و تجربهای هیجانانگیز که در ذهن مشتری برجای میگذارند، خودشان را در این بازار متمایز می کنند. ولی تمام این فعالیتها برای مدتی موجب رشد در بازار خواهد بود و نهایتاً آنها نیز به عنوان کالایی معمولی تلقی خواهند شد. بازاریابان باید بهدنبال ایجاد تحول باشند. تحول و دگرگونیها به سبب ایجاد تأثیری قویتر بر زندگی انسانی، بادوامتر خواهند بود.
در بازارهای اشباع شده، همچون ایالات متحده و انگلستان تعداد روزافزونی از مصرف کنندگان، به شرکتهایی متمایل شده اند که فعالیتهایشان تأثیرات مثبت اجتماعی-فرهنگی دارند. به نتایجی که از نظرسنجی های اخیر حاصل شده است، توجه کنید:
- نظرسنجی های کنه[۳۰] نشان میدهد که همواره در ۱۵ سال گذشته تقریبا ۸۵ درصد از مصرف کنندگان آمریکایی تصویر مثبتی از شرکتهایی دارند که از چالشهای اجتماعی حمایت می کنند. حتی در شرایط دشوار نیز بیش از نیمی از مصرف کنندگان انتظار دارند که شرکتها به حمایت از چالشهای اجتماعی بپردازند.
- حتی در زمان رکود اقتصادی در سال ۲۰۰۹، ۳۸ درصد از آمریکاییها زیر بار هزینه های فعالیتهای آگاهسازی اجتماعی رفتند.
- با توجه به نظرسنجی ایپسوس موری[۳۱]، اغلب مصرف کنندگان انگلیسی(۹۳ درصد) از شرکتها خواستند که تأثیرات اجتماعی محصولات و خدمات خود را بهبود بخشند.
شرکتها باید به چالشهای اجتماعی اهمیت داده و در یافتن راهحلها مشارکت نمایند. در ایالات متحده مسایل مهم اجتماعی شامل سلامتی، حفظ حریم خصوصی و بیکاری به سبب برونسپاری کارها به سایر کشورها است. این چالشها سالهاست که وجود دارند و همه از آن مطلعاند، در عین حال هیچکس انتظار ندارد که شرکتی تمام مشکلات را یک شبه حل نماید. بازاریاب بودن در حیطه بازاریابی ۳ تنها در مورد ایجاد تغییر نیست، بلکه لازم است با همکاری سایر شرکتها به دنبال یافتن راه حلهای خلاق برای حل مسائل بود.
نظر به اینکه با گسترش روز افزون رقابت و با گسترده تر شدن هرچه بیشتر شرکت ها در بعد جهانی، بازارها رفته رفته در حال اشباع شدناند. در این بازارها آندسته از شرکت هایی باقی خواهند ماند که بتوانند استراتژی صحیح را شناسایی و درپیش بگیرند. در بازارهای اشباع شده دو نیرو عامل تحول اند:
نیاز به رشد در آینده. بهترین استراتژی، پرداختن به مصرف کنندگان آینده، یعنی کودکان است. ارتباط با کودکان در ابتدای زندگیشان به شرکتها برای رشد آینده در بازارهای اشباع شده کمک خواهد نمود.
نیاز به ایجاد تمایزی بزرگ، که با توجه به اهداف بازاریابی ارزش محور صورت میگیرد، این تمایز با توسعه مفهوم مسولیت اجتماعی در کالبد محصولات و خدمات تحقق مییابد.
فروشگاه مواد غذایی وگمنز[۳۲]، مثال جالبی برای تشریح این نیرو میباشد. وگمنز فروشگاهی زنجیرهای خصوصی است که در مجله فورچون[۳۳] به عنوان یکی از بهترین شرکتها برای کار کردن معرفی شده است. این فروشگاه به همراه سایر سوپرمارکتها برای رقابت با وال مارت[۳۴]-حاکم بازار سوپرمارکتها- به این نتیجه رسیدند که سبک زندگی مشتریان خود را تغییر دهند. وگمنز کارکنان خود را در توسعه سبک زندگی سالم پشتیبانی می کند. وی معتقد است که سلامتی به شدت با تغذیه سالم مرتبط است و ترویج سبک زندگی سالم، هم برای جامعه و هم برای کسبوکار شرکت مفید خواهدبود. این شرکت با همراهی سایر فروشگاهها مثل هول فودز[۳۵]، قوانین بازی در این صنعت را تغییر دادهاند. آنها با افزایش آگاهی مصرف کنندگان نسبت به سلامتی خود، از موضوع سلامتی که یک امر اجتماعی است، به عنوان مزیت رقابتی استفاده می کنند(Kotler et al, 2010).
۲-۴ مسئولیتاجتماعی شرکت[۳۶] (CSR)
این مفهوم، نخستین بار در سال ۱۹۵۰ به دنیا معرفی شد(Leea et al, 2013)، سپس بواسطه پژوهش های صورت گرفته در سال های ۱۹۷۰ بسط داده شد و از سال ۱۹۹۰ تا به امروز موضوعی پرچالش و جذاب برای محققین و تمامی نهادهای مرتبط در دنیای کسب و کار قرار گرفته است. توجه فزاینده به این مفهوم، بیانگر این میباشد که مسئولیتاجتماعی شرکتها، به یک فاکتور اساسی برای موفقیت بنگاههای اقتصادی تبدیل گشته است و غالبا منافع قابل توجهی برای شرکت فراهم مینماید(Costa & Menichini, 2013; Lee et al, 2013). یکی از مزایای این مسئولیت پذیری توسط بنگاههای اقتصادی، پاسخ به برخی نیازهای جامعه است که مبنی بر رعایت موازین اخلاقی توسط شرکت ها میباشد، علاوه بر آن سبب پرورش و رشد ارزشهای بلند مدت شرکتها نیز میگردد و بدین وسیله می
زان آسیب به اعتبار شرکت و ریسک عملیاتی آن را کاهش می دهد(Christopher, 2010).
مسئولیتاجتماعی شرکت، به عنوان یک مفهوم گسترده، تعاریف و معانی مختلفی را به خود اختصاص داده است (Kacperczyk, 2009; Gu et al, 2013)، در نتیجه دارای ابعاد متنوعی نیز میباشد. در رویکردی یکپارچه، شرکتها و جامعه میتوانند در هم ادغام شده و توسط همدیگر در یک استراتژی برد-برد مورد حمایت قرار گیرند(Porter & Kramer, 2006). در رویکردی دیگر، یک شرکت، ذینفعان داخلی و خارجی اش، اعم از جامعه، سازمانهای دولتی و غیردولتی، مشتریان، تأمینکنندگان و کارکنانش را از طریق ایجاد یک رابطه ساختاری با آنها و نیز دستیابی به شهرتی مناسب و سایر شایستگیهای بالقوهی خود، ارضا مینماید. رویکرد غالب دیگر، رویکرد اخلاقی است، که بیان میدارد مسئولیتاجتماعی شرکت، براساس نگرشها و تعهدات اخلاقی یک شرکت استوار است(Carroll, 1979).
مسئولیتاجتماعی شرکت مفهومی است که به موجب آن شرکتها به طور داوطلبانه نگرانیهای زیستمحیطی و اجتماعی را در فرایندهای کسب وکار و تعامل با سهامدارانشان لحاظ می کنند. به عبارت دیگر مسئولیتاجتماعی، شفافیت روشهای متخذه توسط شرکتها در مدیریت موضوعات محیطی، اقتصادی و اجتماعی است که می تواند به بهبود روابط کارکنان، مشتریان و ذینفعان کمک نماید(Jones et al, 2007). علاوه بر این، امروزه مدیران باید به جهانی شدن بازارها، افزایش شدت رقابت، تغییرات سریع تکنولوژی، تغییر از یک اقتصاد صنعتی به یک اقتصاد دانش محور، اقتصاد بر پایه سرمایه انسانی و اطلاعاتی، تغییرات جمعیت شناختی، چالشهای زیستمحیطی، تغییر سیستمهای ارزش و ترجیحات مصرف کننده توجه کنند. تغییرات جامعه، شرکتها را مجبور به توجه به نظرات گروه های ذینفع مختلف در تصمیم گیری مینماید. این مسئله ما را به افزایش اهمیت مسئولیتاجتماعی شرکت سوق میدهد(Karna et al, 2003).
“گراهام”[۳۷] و “کترا”[۳۸] معتقدند حمایت از محیط بیرونی اختیاری نبوده بلکه یک بخش مهم از فرایند کسب و کار به حساب می آید. مسئولیتاجتماعی شرکت به طور همه جانبه به مشتری نگریسته، حتی مشکلات زیستمحیطی یا رفاه بلندمدت او را نیز در نظر میگیرد. “استوارت”[۳۹] و “سالمون”[۴۰] مسئولیتاجتماعی را چنین تعریف می کنند: شیوهای از مدیریت که طبق آن سازمانها فعالیتهایی را انجام می دهند که اثر مثبتی بر جامعه داشته باشد(Solomon et al, 1997).
در واقع نگرش “استوارت” و “سالمون” برمبنا حذف آثار منفی سازمان بر جامعه و تلاش در جهت تغییر نگرش و رفتار مصرف کنندگان میباشد. برخی صاحبنظران پا را فراتر گذاشته و سازمانها را متعهد به ارتقای رفاه جامعه دانسته اند و معتقدند که بیتوجهی بنگاه به ذینفعان خارجی سبب بروز مشکلاتی برای مصرف کنندگان کالای آن بنگاه می شود(امینی، ۱۳۷۹). در ضمن اصول اخلاقی در کسب و کار نیز حکم می کند که شرکتها مطلع باشند، فعالیتهایشان چگونه منافع دیگران را تحت تاثیر قرار میدهد(Zikmund et al, 2001).
مسئولیتاجتماعی روشی است که شرکتها در برابر خواسته های مشتریان محصولات مناسبی عرضه کرده و حتی قیمتها را طوری تعیین کنند که هم از نظر خریدار ارزشمند بوده و هم تولید کننده سود معقولی ببرد. مسئولیتاجتماعی فراتر از نگرش مثبت به محیطزیست است چراکه تمامی جوانب مصرف محصول توسط مشتریان را در نظر میگیرد. در این رویکرد، نه تنها محیط و اکوسیستم، بلکه سلامت روانی و جسمانی مصرف کننده و حتی معضلاتی مثل رشد جمعیت را در نظر میگیرد. مسئولیتاجتماعی بازاریابی، جهتدهی صحیح به سلیقه مصرفی جامعه است که این خود دورنمایی بلند مدت را میطلبد(دعایی، ۱۳۸۵).
۲-۴-۱ تعاریف مسئولیتاجتماعی شرکت (CSR)
در ادامه به بیان مفاهیم و ابعاد مسئولیتاجتماعی از دیدگاه سایر اندیشمندان میپردازیم:
جدول ۲-۲ تعاریف مسئولیتاجتماعی
ردیف
تعاریف
منابع
۱
اقدامات مدیریتی که شرکت به عنوان یک عضو از جامعه، به منظور ترویج بهتر مسائل عمومی و کمک به ایجاد قدرت و هماهنگی در جامعه باید در نظر بگیرد را مسئولیتاجتماعی شرکت مینامند.
(Drucker, 1954)
۲