مزایای نشانگر SRAP:
سهولت و آسانی
تکرارپذیری (قابلیت تکثیر) بالا
سرعت عملکرد مناسب
جداسازی آسان باندها برای تعیین توالی
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
شناسایی و تکثیر نواحی هدف( نواحی ORFs)
داشتن پلیمورفیسم بالا
معایب نشانگر SRAP:
همبارز نبودن
۱-۱۳ کاربرد مارکرهای DNA :
۱-توالییابی ژنوم: شاید مهمترین کاربرد مارکرها باشد. از آنجا که ژنوم یوکاریوتها خیلی بزرگ است برای توالییابی آن باید ژنوم را به قطعات خیلی کوچک تقسیم کرد و هر قطعه را جداگانه توالییابی نمود. لذا باید روی DNA نقاط معیاری وجود داشته باشد تا بتوان براساس آنها نتایج حاصل از توالییابی قطعات را کنار هم چید. این معیارها میتوانند همان مارکرها باشند.
۲- Gene tagging: عبارتست از یافتن پیوستگی بین صفت موردنظر با یک مارکر، این امر با بررسی تفرق همزمان(Cosegregation) صفت و مارکر تحقق مییابد.
۳- Gene mapping: عبارتست از تعیین محل یک ژن روی کروموزوم.
۴- بررسی روابط خویشاوندی: با بهره گرفتن از پلیمورفیزم مارکری میتوان افراد مختلف را از هم متمایز ساخت. این مورد بیشتر در مطالعات فیلوژنتیکی و تعیین مبدا تنوع اهمیت دارد.
۵- تعیین گروه های هتروتیک: در تهیه بذر هیبرید تعیین لاینهای اینبرد والدینی اهمیت زیادی دارد. این والدین باید طوری انتخاب شوند که تعداد هتروزیس حداکثر باشد. مقدار هتروزیس به میزان غالبیت در هر لوکوس و فاصله ژنتیکی والدین بستگی دارد. این فاصله ژنتیکی را میتوان از آنالیز کلاستری که با بهره گرفتن از پلیمورفیزم مارکری در بین لاینهای مختلف به دست می آید، تعیین کرد و بهترین اینبردها را انتخاب نمود.
۷-انتخاب به کمک مارکر ([۲۶]MAS):مهمترین کاربرد مارکرها در اصلاح نباتات است. هدف این است که بتوان صفت مورد نظر را با واسطه مارکر پیوسته با صفت، انتخاب کرد. این مساله بسیار مهم است چرا که اگر پیوستگی یک مارکر با ژن موردنظر تایید شود آنگاه میتوان در هر مرحله ای از رشد گیاه و در هر محیطی اقدام به گزینش نمود. اغلب صفات مهم زراعی مثل عملکرد،
مقابله با خشکی و شوری و … صفاتی کمی هستند که توسط لوکوسهای کمی (QTL[27]) کنترل میشوند. لذا امروزه در پروژه های اصلاحی سعی بر نقشهیابی QTLها است تا بتوان از آنها در MAS استفاده کرد.
۷-حفظ ذخایر ژنتیکی: به کمک مارکرها میتوان تنوع ژنتیکی موجود را بررسی کرد و در حفظ و سازماندهی آن اقدام نمود(۱۲).
۱-۱۴ واکنش زنجیرهای پلیمراز (PCR)
این تکنیک در اواسط دهه ۱۹۸۰ بوسیله کری مولیس و همکاران معرفی شد (۶۲). روشی است برای همانندسازی گزینشی و مکرر توالیهای مشخصی از DNA. راهکاری است برای تولید نسخههای بیشمار از یک توالی ویژه DNA، بدون اینکه به عملیات وقتگیر کلون کردن نیازی داشته باشد. PCR از نظر اصول عملی تشابه زیادی به همانند سازی DNA دارد. برای انجام PCR هر ناحیه از هر مولکول DNA به شرطی که توالیهای دوطرفه آن شناخته شده باشد قابل انتخاب است بدین دلیل که بایستی دو الیگونوکلئوتید کوتاه با مولکول DNA هیبرید گردند یعنی هر کدام به یکی از رشته های مارپیچ دوتایی DNA متصل شود. این الیگونوکلئوتیدها که به عنوان آغازگر[۲۸] برای سنتز DNA بکار میروند ناحیهای را که بایستی تکثیر شود محدود مینمایند تا کپی شدن الگوی DNA توسط آنزیم پلیمراز امکان پذیر شود. برای تسهیل در اتصال آغازگر به DNA الگو، لازم است که اول رشته های DNA توسط حرارت از هم باز شوند، سپس دمای واکنش کاهش داده می شود تا جفتشدن آغازگر با توالی موردنظر صورت پذیرد. در نهایت واکنش پلیمریزاسیون توسط آنزیم DNA پلیمراز برای تولید رشته مکمل انجام می شود.
۱-۱۴-۱ مراحل واکنش زنجیرهای پلیمراز
۱- مرحله شروع[۲۹]: به مدت ۱ تا ۹ دقیقه دمای محلول به ۹۴ تا ۹۶ درجه سانتیگراد رسانده می شود (در صورتی که پلیمرازها به حرارت بالا مقاوم باشند دما تا ۹۸ درجه سانتیگراد نیز میرسد). این مرحله فقط برای DNA پلیمرازهایی ضروری است که نیازمند فعال شدن توسط حرارت هستند.
۲- مرحله واسرشت[۳۰]: این مرحله شامل تجزیه DNA از حالت دو رشتهای به حالت تکرشتهای است. در واقع اولین قسمت از سیکلهای حرارتی منظم است و شامل حرارت دادن محلول به مدت ۲۰ تا ۳۰ ثانیه در دمای ۹۴ تا ۹۸ درجه میباشد. در این مرحله بهعلت گسستن پیوندهای هیدروژنی بین نوکلئوتیدها، DNA الگو و آغازگرها از هم جدا میشوند و تکرشته های DNA حاصل میگردند.
۳- مرحله اتصال[۳۱]: این مرحله بسیار مهم است. دمای بهینه اتصال بستگی به نوع آغازگرهای مورداستفاده دارد. دمای محلول به مدت ۲۰ تا ۴۰ ثانیه به ۵۰ تا ۶۵ درجه کاهش مییابد. در این مرحله آغازگرها به تکرشته های DNA الگو متصل میشوند. پیوندهای هیدروژنی پایدار تنها زمانی شکل میگیرد که توالی آغازگر و رشته الگو مکمل یکدیگر باشند. آنزیم پلیمراز پس از اتصال به هیبرید آغازگر- الگو، همانندسازی DNA را آغاز می کند (۶۹).
۴- مرحله طویل شدن[۳۲]: این مرحله شامل بسط دادن دنباله آغازگر توسط آنزیم DNA پلیمراز است. دمای محلول در این مرحله باید متناسب با نوع DNA پلیمراز مورداستفاده باشد. برای انجام این مرحله از یک DNA پلیمراز ویژه به نام تک DNA پلیمراز[۳۳] استفاده می شود. دمای اپتیمم برای این آنزیم حدود ۷۵ الی ۸۰ درجه است. در این مرحله آنزیم DNA پلیمراز با بهره گرفتن از dNTPهای موجود در محلول، یک رشته DNA جدید را در جهت ‘۵ به ‘۳ و در مقابل رشته های الگو میسازد. مدت زمان این مرحله نیز باید متناسب با نوع DNA پلیمراز و طول رشته DNA باشد. در دمای بهینه، DNA پلیمراز در هر دقیقه، یک هزار باز را پلیمریزه مینماید. در مرحله طویل شدن در صورت وجود سوبسترای کافی و تأمین شرایط بهینه، مقدار DNA در محلول PCR دو برابر می شود. بنابر این در هر چرخه PCR، غلظت DNA بصورت تصاعدی افزایش مییابد (روش PCR آنچنان سریع عمل می کند که پس از گذشت ۲۰ چرخه از آن، ۱۰۴۸۵۷۶ نسخه از توالی موردنظر تولید خواهد شد). تعداد چرخهها معمولاً بین ۲۵ تا ۴۵ چرخه است و با افزایش این تعداد، افزایش محصولات غیراختصاصی دیده می شود. زمان هر چرخه بستگی به زمان لازم برای گرم شدن و خنک شدن بین چرخهها دارد.
۵- مرحله طویل شدن نهایی[۳۴]: این مرحله، پس از آخرین چرخه PCR، به مدت ۵ الی ۱۵ دقیقه در دمای ۷۰ الی ۷۴ درجه انجام می شود تا اطمینان حاصل شود که همه تکرشته های DNA همانندسازی شده اند .
نگهداری نهایی[۳۵]: در این مرحله، محلول نهایی به مدت کوتاهی در دمای ۴ الی ۱۵ درجه قابل نگهداری است.
شکل ۱-۵ واکنش زنجیره ای پلیمراز
۱-۱۵ تجزیه و تحلیل داده ها
۱-۱۵-۱ دندروگرام :
دندروگرام از دو واژه یونانی Dendron ، به معنی درخت و gramma به معنی کشیدن گرفته شده است و شامل یک نمودار درختی است که اغلب برای شرح و توضیح آرایش و نظم و ترتیب خوشه ها به کار میرودو به وسیله یک خوشهبندی مرتبهای به وجود آمده است. دندروگرام اغلب در محاسبات بیولوژی برای شرح خوشهبندی اقلام بکار میرود. دندروگرام یک اصطلاح گسترده برای نمایش یک درخت تکامل نژادی است. آنالیز خوشهای شامل چندین تکنیک متوالی است که برای تشخیص گروههائی از جنسهای مشابه درون یک گروه خاص کاربرد دارد. در واقع آنالیز خوشهای، اطلاعات کلی ما را در چندین گروه مجزا تقسیم می کند . روش خوشهبندی مرتبهای توان ردهبندی انواع متفاوتی از اقلام را از اقلام بسیار مشابه با یکدیگر تا خوشههای بزرگی که شامل اقلام بسیار ناهمسان هستند را داراست. این روش تجزیه و تحلیلی معمولا یک محصول گرافیکی تولید می کند که دندروگرام یا درختواره نامیده می شود که در واقع همان ساختار خوشهای مرتبهبندی شده را نشان میدهد. بعضی از این روشهای ردهبندی ،تقسیم کننده هستند که یک خوشه بزرگ را که در برگیرنده همه اطلاعات میباشد را در داخل گروه های کوچکتر تقسیم می کنند و این فرایند را تا آنجا تکرار می کنند تا اینکه تمام خوشه ها تقسیم شود. دیگر روشهای ردهبندی دارای خاصیت تراکمسازی هستند و برمبنای پیدا کردن اقلام مشابه استوارند بدین طریق که ابتدا مشابهترین جنس در یک خوشه قرار میگیرد و سپس اقلام مشابهتر به آن خوشه افزوده می شود تا اینکه تمامی اقلام در یک خوشه بزرگ مجزا گنجانیده شوند (۳۱). روشهای ردهبندی دارای خاصیت متراکمسازی در علوم طبیعی بیشتر متداولاند. نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل خوشهای توسط دندروگرام مشخص می کند که اقلام اولیه در چه سطحی از شباهت درون خوشههای مجزا قرار گرفتهاند . محور x میزان شباهتها و فاصلهها را نشان میدهد، خوشه ها ممکن است ۲ به۲ (جفت جفت) به همدیگر متصل شوند و متناوباً شاخه های بعدی به خوشه موجود افزوده شوند این گونه پیوستن متوالی از نمونههای انحصاری ، به صورت زنجیرهای صورت میگیرد که البته مشکل اساسی این روش اثر زنجیرهای میباشد که تفسیر و تشخیص گروه های حاصل را مشکل میسازد. تعیین تعداد گروه های اصلی در آنالیز خوشهای اغلب هدف عمده ما محسوب می شود . به طور کلی یک روش برای گروهبندی داده ها تعریف می شود که بر اساس طول شاخههاست ، گاهی اوقات گروهبندی شاخهها بر اساس سطح ثابتی از تشابه تعریف می شود به طوریکه یک خط در یک سطح انتخاب شده از تشابه ترسیم می شود و تمام شاخههائی که این خط را قطع کرده اند ، نشان دهنده یک گروه مجزا میباشند(۳۲).
۱-۱۵-۲ تجزیه خوشهای:
تجزیه خوشهای روشی مناسب برای گروهبندی افراد می باشد، به طوری که اولاً افراد هر گروه با در نظر گرفتن خصوصیات ویژهای، مشابه باشد و ثانیاً هر گروه بایستی از لحاظ همان خصوصیات مشخص با گروه دیگر تفاوت داشته باشد. با این مفهوم که مشاهدات درون یک گروه با مشاهدات گروه دیگر تفاوت داشته باشد. مفهوم واژه تشابه به اهداف تحقیق بستگی دارد و در هر تجزیه بایستی تعریف شود.
۱-۱۵-۳ ضریب شباهت:
اولین مرحله در تجزیه کلاستر، انتخاب نوع معیار فاصله یا شباهت ژنتیکی است. فاصله یا شباهت ژنتیکی بین ژنوتیپها یا جمعیتها میتواند بسته به نوع صفات مورد مطالعه و داده های حاصله، با بهره گرفتن از روشهای مختلف برآورد شود. در مورد داده های حاصل از صفات کمی فاصله اقلیدسی از متداولترین معیارهای برآورد فاصله ژنتیکی است. برای صفات کیفی یا داده های نشانگر که به صورت یک و صفر بیان می گردند، ضرایب متعددی برای برآورد فاصله یا شباهت ژنتیکی استفاده میشوند که مهمترین آنها عبارتنداز: ضریب شباهت جاکارد، ضریب نی و لی، ضریب تطابق ساده (۵۸).
۱-۱۵-۴ انتخاب الگوریتم:
مرحله دوم انتخاب نوع الگوریتم جهت کلاستر بندی است. الگوریتمهای متعددی برای تجزیه کلاستر پیشنــهاد شده اند. این الگوریتمها به دو گروه اصلی تقسیم میشوند: ۱-روشهای مبتنی بر فاصله که فاصله یا شبـاهت دو به دو افراد یا ژنوتیـپها جهت گروهبندی محاسبه میشود۲- روشهای مبتنی بر مدل که فرض بر این است که افراد درون هر کلاستر، مشاهدات تصادفی از برخی مدلهای پارامتری بوده و استنباطات آماری مربوط به پارامترهای هر کلاستر و تعیین عضویت در هر کلاستر با بهره گرفتن از روشهای آماری استاندارد مانند حداکثر درشت نمایی و … انجام میگیرد. در مطالعات ژنتیکی بیشتر از روشهای مبتنی بر فاصله، به خصوص روش اتصال میانگین (UPGMA) استفاده می شود، که البته مشکل اساسی این روش اثر زنجیرهای است که تفسیر و تشخیص گروه های حاصل را مشکل میسازد (۵۸).
۱-۱۶ بررسی کارآیی الگوریتم مورد استفاده در تجزیه کلاستر:
معیارهای متفاوتی برای بررسی کارآیی الگوریتمهای مختلف کلاستر استفاده میشوند که از متداول ترین آنها میتوان به ضریب همبستــگی کوفنـتیک اشاره کرد. این ضریـب، همبستگی بین ورودی) ماتریس شباهت و یا فاصله (و خــروجی (ماتریس کوفنتیک که از دندوگرام بدست می آید(، تجزیه کلاستر را نشان میدهد، که مقدار آن بین ۰ الی۱ میباشد. اگر این ضریب بزرگتر یا مساوی ۹/۰ باشد، نشاندهنده کارآیی الگوریتم در گروهبندی است . با این وجود در مورد داده های مولکولی ضریب پایین به مفهوم عدم کارآیی آن الگوریتم نیست بلکه نشاندهنده اختلال در داده ها به علت وجود داده های گمشده است. اگر۹/۰ r >باشد برازش بسیار خوب است. اگر ۹/۰< < r 8/0باشد برازش خوب است. اگر ۸ /۰< < r 7/0 باشد برازش ضعیف است. اگر r کمتر از ۷/۰ باشد برازش بسیار ضعیف است (۴۹).
۱-۱۷ شاخص شانون
یک اندازهگیری که بومشناسان برای بررسی فراوانی درجمعیت به کار میبرند شاخص شانون-واینر یا اطلاعات است. این شاخص یک فرمول ریاضی است که از نظریهی اطلاعات گرفته شده است که به وسیلهی مهندسان برای تحیلی بازدهی انتقال داده در خطهای تلفن توسعه یافته است. این شاخص، H، با فرمول زیر به دست میآید:
H=-Sigma Pi ln Pi
هر چند که پیچیده به نظر میرسد، معنی آن این است که برای هر گونه نسبت (p) آن به کل را تعیین میکنید و سپس آن شماره را در لوگاریتم طبیعی آن عدد (ln) و خود آن عدد ضرب می کنیم. تا اینجا p ln p به دست میآید. این کار را برای هر گونه در اجتماع انجام میدهیم و سپس همهی شمارههای به دست آمده را جمع میکنیم. از آنجا که این شماره منفی خواهد شد، برای آسانی کار آن را مثبت میکنیم. هر چقدر این پارامتر بیشتر باشد نشان دهنده فاصله و تمایز بیشتر در بین جمعیتهاست(۲۸).
۱-۱۸ بررسی تنوع و تفاوت ژنتیکی بین جمعیتها براساس آنالیز Nei
جهت کمی نمودن تمایز درون و بین جمعیتها از آنالیز Nei استفاده می شود که از سه ضریب متفاوت تشکیل شده است:
تنوع ژنتیکی کل جمعیتها HT
تنوع ژنتیکی درون جمعیت HS
تنوع ژنتیکی بین جمعیتی GST
این سه برآورد به صورت زیر به هم مرتبط هستند: