“
این فعالیت بر پایه این نظریه روانشناختی قرار دارد که آنچه به صورت درونی برای خود تکرار میکنیم می تواند به حالتهای روانی و باورهای ما اثر بگذارد (مسگری برزی، ۱۳۸۸).
۴-و بالاخره اینکه دانش آموزان به خوبی می توانند از طریق تعامل کلامی درباره توان و شایستگی خود قضاوت کنند. پس مؤثرترین کاری که در زمینۀ خودپنداره دانش آموزان میتوان انجام داد مطمئن شدن از این موضوع است که دانش آموزان فرصتی برای تجربه موفقیت داشتهباشند (کووپنتکتون و بیری[۱۱۵] ، ۱۹۷۶ ، نان و پاریش[۱۱۶] ، ۱۹۹۲ به نقل از عسگری برزی ۱۳۸۸).
۲-۳-۶اهمیت خودپنداره
در واقع یک دانش آموز هنگام ترک مدرسه باید دارای اعتماد به خود، خوشبینی، عزت نفس بالا و تعهد به رشد و تعالی فردی در زندگی خود در حیطههای خانوادگی، اجتماعی و شغلی باشد. میتوان گفت عنصر اصلی ارتقاء خودپنداره بر این فرضیه استوار است که خودپندارۀ بالا با احساس ارزش خود و پذیرش خود همراه است.
محققانی مانند مزلو (۱۹۵۴) و کوپر اسمیت (۱۹۶۷)، شکل گیری خودپندارۀ مثبت را برای شخصیت و سازگاری اجتماعی امری ضروری دانسته اند (تریسی[۱۱۷]، ۲۰۰۲). گراس[۱۱۸](۱۹۹۳) نیز بیان داشتهاست که اگر کودکی از نظر عقلانی نابغه است، سطح عملکرد بالایی ندارد، ممکن است یکی از دلایل این امر عدم حمایت تواناییهای شناختی وی به وسیله سطح مناسب خودپنداره یا ارزشی خود است. (چیسور[۱۱۹]، ۲۰۰۴). کارل راجرز[۱۲۰] (۱۹۵۱) به قدرت خودپنداره و نقش مهم آن در نگهداری شخصیت و یگانگی آن پی برد و معتقد است افراد بر اساس تصوری که از خود دارند رفتار میکنند در واقع سازگاری اجتماعی انسان نیز بازتابی از خودپندارۀ وی تلقی می شود. (سلیمی، ۱۳۸۶). خودپندارۀ مثبت نه تنها به خودی خود یک عامل ارزشمند محسوب می شود بلکه عوامل روانشناختی و رفتاری دیگر را نیز تحت تأثیر قرار میدهد. به نظر میرسد که چگونگی نگرش فرد نسبت به خود و تواناییهای خویشتن در عرصه های مختلف تحصیلی، شغلی، خانوادگی، اجتماعی و رفتاری نمود مییابد و میزان رضایتمندی از زندگی و سلامت جسمانی و روانی انسان را تغییر میدهد (مجازی دلفارد، ۱۳۸۶).
خودپنداره چهارچوب و منبع اصلی فرد است که همه چیز از طریق آن قابل مشاهده است، خود پنداره چهار چوبی ایجاد می کند که بر چگونگی پردازش اطلاعات در مورد اجتماع و خود (یعنی انگیزه ها، حالات هیجانی، خود ارزیابیها و توانایی ها) تأثیر می گذارد (بیرن، ۱۹۸۴). خودپنداره نقش بسیار مهمی بر روی ادراک فرد از رفتارهایش، احساساتش و پاسخ دادنهایش به محیط دارد، افراد تلاش میکنند در مسیرهای هماهنگ با خودپندارهشان رفتار کنند. (پورکی، ۱۳۷۸به نقل از نادری ۱۳۹۲).
۲-۳-۷ اجزا و عناصر خودپنداره
به اعتقاد روزنبرگ[۱۲۱]، کاپلان[۱۲۲] (۱۹۸۵) یک خودپندارۀ خوب شامل اجزا و عناصر گوناگونی است که عبارتند از :
۱-عزت نفس : از عزت نفس به عنوان یک نیروی انگیزشی قوی نام برده می شود، این نیروی انگیزشی بر اساس یک نیاز انسانی به احساس ارزشمند بودن و داشتن خود ارزیابی مثبت قرار دارد و این به معنای داشتن احساس برتری و مافوق دیگران بودن[۱۲۳]، احساس کامل بودن[۱۲۴]، احساس خود بسندگی و شایستگی کردن[۱۲۵] نیست بلکه به معنای یک نوع پذیرش خود[۱۲۶] یا دوست داشتن خود[۱۲۷] است. (آوانز[۱۲۸] و همکاران، ۱۹۹۲ به نقل از نصیری، ۱۳۷۷).
۲-اهمیت داشتن : یکی دیگر از اجزای تشکیل دهندۀ خودپنداره است که زیاد مورد توجه و تحقیق قرار نگرفته است، منظور از اهمیت داشتن احساس فرد راجع به میزان پذیرش توسط دیگران و به حساب آوردنش می شود. نوجوانانی که فکر میکنند برای دیگران اهمیتی ندارند و مهم نیستند به شدت افسرده، ناشاد و غمناکاند و حالت عاطفی ناخوشایندی از خود نشان می دهند. (همان)
۳- هسته کنترل[۱۲۹]: سومین بعد تشکیل دهندۀ خودپنداره است و منظور از آن انتظاراتی است که فرد از کنترل کننده های دورنی و بیرونی دارد که باندورا[۱۳۰] (۱۹۷۷) به این حالت خودبسندگی[۱۳۱] و دکارم[۱۳۲] (۱۹۶۸) به آن علتیابی شخصی[۱۳۳] میگویند.
علیرغم تفاوتهای موجود در دیدگاه های صاحب نظران و اهل فن در مورد هستۀ کنترل، تعریفی که از آن به عمل آمدهاست این است که فرد تا چه اندازه علت بروز رفتارهایش را به عنوان داخلی یا خارجی نسبت میدهد. به اعتقاد روزنبرگ (۱۹۸۵) هستۀ کنترل در طول دورۀ نوجوانی ثابت میماند و با متغییرهایی چون اضطراب[۱۳۴]، غیر منطقی بودن[۱۳۵]، و تکانشی بودن[۱۳۶]، از خود بیگانگی[۱۳۷]، افسردگی و عزت نفس پایین ارتباط دارد.
۴-آسیب پذیری[۱۳۸]: خودپنداره هم چنین شامل میزان حساسیت فرد به انتقادات و تعبیر و تفسیرهای منفی دیگران نسبت به خودش نیز است. حساسیت بیش از حد[۱۳۹]، زودرنجی[۱۴۰] و خصوصیاتی از این قبیل از مشخصه های کودکان و نوجوانان آسیبپذیر است، وقتی این قبیل افراد عزت نفسشان مورد تهدید واقع میگردد بسیار حساس و زودرنج میگردند رفتارهای منفی دیگری چون عدم توانایی در کنترل خود، برخوردهای نامناسب، پرخاشگری، قضاوت نادرست و ناعادلانه در آن دیده می شود که در نهایت به شرمساری و احساس گناه در آن منتهی میگردد.
طبق مدارک تحقیقاتی موجود بین حساسیت و آسیب پذیری با عزت نفس رابطۀ منفی وجود دارد اما با اضطراب و افسردگی رابطه مثبت دارد.
۲-۳-۸ ویژگیهای خود پنداره
شاوسون و همکاران (۱۹۷۶)، مارش[۱۴۱] و همکاران (۱۹۹۲) و هاتی[۱۴۲] (۱۹۹۲) به نقل از دوپلسیس[۱۴۳] (۲۰۰۵) بعضی از ویژگیهای خودپنداره را چنین عنوان میکنند:
۱-خودپنداره سازمان یافته[۱۴۴] است. افراد را که از خود دارند در گسترۀ وسیعی از تجربیات بنا میکنند، برای کاهش پیچیدگی همۀ تجارت، افراد تجربه هایی را به شکل طبقات سازماندهی میکنند، در نتیجه به خودپنداره یک محتوای سازماندهی شده می دهند.
۲-خودپنداره چند بعدی است. طبقات مختلفی که به وسیلۀ فرد ایجاد می شود، بازگوکنندۀ چند بعدی بودن خودپندارۀ اوست که در افراد مختلف مشترک هستند، بنابراین یک الگوی خود پنداره می تواند ساختاری باشد که شامل ابعاد تحصیلی و غیر تحصیلی شود.
۳-خودپنداره سلسله مراتبی[۱۴۵] است. ابعاد خودپنداره یک سلسله مراتبی را به وسیلۀ تجربیات فرد در موقعیتها شکل میدهد. خودپندارۀ عمومی در بالاترین نقطۀ این سلسه مراتب وجود دارد.
۴-خودپندارۀ عمومی ثابت است. هر چه به سمت پایین سلسله مراتب بیش میرویم خودپنداره بیشتر وابسته به موقعیتهای خاصی میگردد و بنابراین ثبات آن کمتر می شود. در پایه سلسله مراتب، خود پندار، با تغییر موقعیتها تغییر می نماید.
۵-خودپنداره یک پدیدۀ رشدی است. کودکان خود را از محیط متمایز نمیکنند خود پندارۀ کودکان عمومی، تمایز نیافته و مختص به موقعیت است، هنگامی که کودکان رشد میکنند و تجربه کسب میکنند به شکل فرآیندهای خودشان را از محیط تمایز میکنند. همچنین با رشد مفاهیم زمانی، طبقه بندی تجربیات هم انجام میگیرد. با افزایش سن، خودپنداره متمایزتر و پیچیدهتر می شود.
“