۲-۲- قضیه موفقیت
در مورد همه اعمالی که اشخاص انجام می دهند،غالبا این گونه است که هر عملی از یک شخص اگر که مورد پاداش قرار گیرد،احتمال تکرار آن عمل به وسیله همان شخص افزایش می یابد.(هومنز،۱۹۷۴:۱۶).
این قضیه به آن معنا است که یک شخص اگر در گذشته با مشورتهای مفید دیگران پاداش گرفته باشد،احتمال بیشتری میرود که در آینده از دیگران کمک مشورتی بخواهد به عبارت دیگر،هر چه ان شخص مشورت های سودمندتری در گذشته دریافت کرده باشد در اینده بیشتر درخواست مشورت خواهد کرد.به همین سان،اگر دیگری در گذشته با تایید بیشتری پاداش گرفته باشد،در اینده آمادگی بیشتری برای مشورت دادن از خود نشان خواهد داد.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۳-۲-قضیه محرک
اگر در گذشته ،وجود محرک خاصی ،یا یک رشته از محرک ها،باعث شده باشد که شخصی با کنش خود پاداش گرفته باشد،محرک های کنونی و آتی هر چه به محرک گذشته شباهت بیشتری داشته باشند،احتمال بیشتری می رود که آن شخص در برخورد با این برخورد با این محرکها آن کنش یا همانندش را انجام دهد .
هومنز به فراگرد تعمیم علاقه داشت ،یعنی گرایش به این داشت که رفتار را به موقعیتهای مشابه بسط دهد.با توجه به همان مثال ماهی گرفتن،یکی از جنبه های تعمیم،حرکت از ماهی گرفتن در ابگیرهای کاملا گل الود،به سوی ماهی گرفتن در هر آبگیر با هر درجه ای از گل آلودگی است.به همین سان،موفقیت در ماهیگیری،احتمالا از یک نوع ماهیگیری به نوعی دیگر(برای مثال،از ماهیگیری در اب زلال به ماهیگیری در اب شور)منجر می شود و یا حتی از ماهیگیری به شکار می انجامد. به هر روی،فراگرد تمایز قایل شدن نیز تاثیرش را می گذارد. یعنی اینکه، یک کنشگر ممکن است تنها در موقعیتهایی ماهی بگیرد که موفقیت امیز بودن انها در گذشته اثبات شده باشد دیگر انکه اگر شرایط موفقیت بسیاردشوار شده باشد،بعید است که شرایط مشابه،آن رفتار را برانگیزاند.اگر محرکتعیین کننده بسیار زود از رفتار مربوط رخ دهد در عمل نمی تواند ان رفتار را تحریک کند.کنشگر ممکن است در برابر محرک حساسیت بیش از اندازه ای نشان دهد،به ویژه اگر ان محرک برای کنشگر بیش از حد با ارزش باشد.در واقع،کنشگر تا زمانیکه که شکست های پی در پی او موقعیت رال تصحیح نکند،ممکن است به محرک های نامربوط نیز واکنش نشان دهد.همه این موقعیت ها بستگی به محرکها دارد.
۴-۲-قضیه ارزش
هر چه نتیجه یک کنش برای شخص با ارزش تر باشد،احتمال بیشتری دارد که همان کنش را دوباره انجام دهد .(هومنز،۱۹۷۴: ۲۵).
هومنز دو مفهوم پاداش و تنبیه را مطرح می کند.پاداش به کنشی اطلاق می شود که ارزش مثبتی داشته باشد،هر افزایشی در پاداش احتمال برانگیختن رفتار دلخواه را بیشتر می سازد اما تنبیه به کنشی اطلاق می شود که ارزش منفی در بر داشته باشد،هر افزایشی در تنبیه کنشگر را وا می دارد که رفتار غیر دلخواه را کمتر از خود نشان دهد هومنز تنبیه را وسیله ای غیر موثری برای واداشتن انسانها به تبادل رفتار می داند بهتر است که به دفتار غیر دلخواه پاداش ندهیم تا انکه سرانجام ان رفتار فروکش کند وانگهیفاحتمال کمتری دارد که تنبیه به عنوان وسیله ای برای واداشتن فردی به انجام یک عمل،درست عمل کند.در این موارد،دادن پاداش بر تنبیه ترجیح دارد،البه اگر دست و دلبازانه عمل نشود.هومنز این را اشکارا ساخته است که نطریه اش یک نظریه صرفا لدت گرایانه نیست،پاداش ها هم می توانند مادی باشند (مانندپول)و هم نوعدوستانه (مانند کمک به دیگران).
۵-۲قضیه محرومیت-سیری
یک شخص هر چه در گذشته نزریک پاداش معینی را بیشتر دریافت کرده باشد،همان پاداش در آینده برایش کم ارزشتر خواهد شد.(هومنز،۱۹۷۴: ۲۹ ).
در اینجا عامل زمان نقش تعیین کننده ای دارد،اگر پاداش های معین طی فواصل زمانی طولانی داده شود،احتمال کمتری دارد که انسانها از آن سیر شوند.در اینجا هومنز دو مفهوم اساسی دیگر را مطرح می کند که عبارتند از:خسارت و سود.خسارت در هر رفتاری با پاداشهایی مشخص می شود که یک کنشگر در فواصل معین یک کنش از دست می دهد سود در تبادل اجتماعی،با تعداد بیشتر دریافت پاداش در مقایسه با میزان خسارت،مشخص می شود.این دو مفهوم هومنز را واداشتند تا قضیه محرومیت-سیری را دوباره قالب ریزی کند،به این صورت که:"هر چه یک شخص در نتیجه یک عمل سود بیشتذی کسب کرده باشد احتمال بیشتری می رود که ان عمل را دوباره انجام دهد(هومنز:۱۹۷۴ ، ۳۱).
۶-۲- نظریه جهان حیاتی شوتس
مفهوم جهان حیاتی از نظر شوتس،چهارچوب فرهنگی و از پیش تعیین شده زندگی اجتماعی و تاثیر آن بر افکار و کنش های کنشگران را در بر می گیرد.هرچند که او به بررسی تاثیر نیروهای فرهنگی بر کنشگران علاقه داشت،اما برای خود سطح فرهنگی نیز اهمیت بسیاری قایل بود.او از همه بیشتر به الگوهای اعتقادی و کرداری که فرهنگ تجویزشان می کند و از طریق اجتماعی انتقال می یابند،علاقه مند بود.عناصر سازنده فرهنگ در جهان حیاتی،از نظر زمانی پیش از ما وجود داشته و بعد از ما نیز وجود خواهند داشت.این چهارچوب فرهنگی از بیرون به ما تحمیل می شود،ساخت فردی و جاری واقعیت را در بر نمی گیرد،بلکه در جهت مقید ساختن کنشگران و اعمال محدودیت هایی بر رفتار روزانه شان،عمل می کند.این چهارچوب،مسیرهای کنش از پیش آماده شده،راه حلهای مسایل و تفسیرهایی از جهان اجتماعی و نظایر ان ،در اختیار کنشگران می گذارد .در نتیجه کنشگران در موقعیت های غیر تردید آمیز،گرایش به این دارند که به الگوهای واکنش عادتی توسل جویند .در جهان mitwelt کنشگران احتمالا کمتر موقعیت های تردید آمیزرا تجربه می کنند و بنابراین نیازی به زیر پوشش کشیدن چهارچوب فرهنگی از پیش تعیین شده ندارد.اما در جهان umwelt موقعیت های بحث برانگیز بیشتری در روابط رودر رو مطرح می شود و در نتیجه،نمونه سازیهایی رایج بیشتر در معرض پرسش قرار می گیرد .
جهان حیاتی تمامی نمونه سازیهایی را شامل می شود که همه تجارب،دانش و کردار انسانها،بر پایه آنها استوارند.این همان جهان حیاتی است که کنشگر نمونه ای ان را به گونه ای حاضر و اماده می پذیرد .این واقعیت که جهان اجتماعی تا حد زیادی به وسیله تحمیل های فرهنگی از پیش تعیین شده است،به گونه تناقض آمیزی ،به آزادی بیشتر کنشگران منجر می شود .از انجا که کنش گران مجبور نیستند در هر موقعیتی به چون و چرا بپردازند و بر حسب تعریف،می توانند بر نمونه ها تکیه کنند و برابر با نسخه عمل رفتار نمایند،در نتیجه،این آزادی و فرصت را پیدا می کنند که در موقعیت های خاص و بحث انگیز زندگیشان دانش و کردارشان را تعدیل کنند.
ادمها همچنین سعی می کنند مفهومی را که از دیگران دارند به تناسب موقعیت تنظیم کنند.انها پنداشت های معینی درباره انچه که کنشگران دیگر فکر می کنند،وارد یک موقعیت معین می شوند.بیشتر ادمها می پندارند که طرز فکر دیگران به همان روال طرز فکر خودشان است.در برخی موارد،یافته های انها این تصورشان را تصدیق می کند،؛ولی در برخی موارد دیگر،حالتهای چهره، حرکات،لحن صحبت کردن و اعمال دیگران با برداشتی که از طرز فکر انها داشتیم نمی خواند. در این موقعیت ها ،ادمها باید در نظرشان درباره طرز فکر دیگران تجدید نظر کنند و واکنش هایشان را بر پایه تصویر جدید از طرز فکر دیگران استوار سازند. این یک فراگرد غیر مستقیم است،زیرا ادمها واقعا نمی توانند بدانند که دیگران چه فکر می کنند.برای همین،انها به گونه ازمایشی کنشهایشان را تغییر می دهند،به این امید که این تغییر رفتار واکنش هایی را برانگیزد که با آنچه که اکنون فکر می کنیم در ذهن دیگران می گذرد،سازگاری داشته باشند.ادمها برای انکه بتوانند بفهمند چرا دیگران رفتار خاصی را در پیش گرفته اند،باید بارها در برداشت شان از فراگردهای فکری و اعمال دیگران تجدید نظر نمایند.احتمال این است که در برخی موارد،انسانها نتوانند به اندازه کافی رفتارشان را تنظیم کنند و در نتیجه،یک کنش متقابل خاص را از دست دهند و در این رابطه،یکسره مات و متحیر باقی مانند .در چنین مواردی انها می توانند موقعیت های اسانتری را بجویند که دستورالعمل های اشنا را بتوان در انها به کار بست.(ریتزر:۱۳۷۴ ،۳۴۷ ).
۷-۲- نظریه پایگاه اجتماعی وبر
یکی ازمباحثی که وبر به ان می پرداردپایگاه است پایگاه به تفاوت های میان گروه های اجتماعی از نظر احترام یا اعتبار اجتماعی که دیگران برای آن ها قایل می شوند اطلاق می گردد. تمایزات پایگاهی اغلب از تقسیمات طبقه ای مستقل است و احترام اجتماعی می تواند مثبت یا منفی باشد.
اگرچه طبقه به طور عینی معین می شود، پایگاه به ارزیابی های ذهنی افراد از اختلافات اجتماعی بستگی دارد. طبقات از عوامل اقتصادی مربوط به دارایی و در آمد نشأت می گیرند، پایگاه به وسیله شیوه های زندگی گوناگونی که گروه ها دنبال می کنند تعیین می گردد.
او چنین استدلال می کرد که کنش اشتراکی طبقاتی تنها زمانی پدیدار می شود که در وابستگی میان علت ها و پیامدهای موقعیت طبقاتی ، وضوح پیداکنند ، نظریه قشربندی اجتماعی وبر با نظریه مارکس تفاوت هایی هم دارد ، زیرا که او یک مقوله ساختاری دیگر ، یعنی مفهوم «گروه منزلتی» را در نظریه اش واردکرده است. طبقه بندی انسان ها در گروه های منزلتی بیشتر بر الگوهای مصرف آن ها مبتنی است تا جایگاهشان در بازار یا در فراگرد تولید.
به نظر وبر، هر جامعه ای به گروه ها و قشرهایی تقسیم می شود که هر یک از آن ها سبک زندگی و جهان بینی ویژه اش را دارد، درست هم چنان که جامعه به طبقات مشخص نیز تقسیم می شود. با آن که گه گاه ممکن است اعضای گروه منزلتی و هم چنین طبقاتی با یکدیگر کش مکش داشته باشند ، اما در بیشتر موارد ، اعضای این گروه ها الگوهای ثابت فرماندهی و فرمانبری را به خوبی پذیرا می شوند.
۸-۲پیر بوردیو
به اعتقاد او ، منبع نابرابر ی در جامعه بیشتر ماهیت فرهنگی دارد تا اقتصادی، و فاصله بین فرهنگ مدرسه و خاستگاه اجتماعی- اقتصادی کودک ، عامل مهمی در تعیین موفقیت کودک در نظام آموزشی محسوب می شود. (شارع پور و خوش فر، ۱۳۸۱: ۱۳۶).
بر اساس مشاهدات علمی ، نیازهای فرهنگی نتیجه و تولید تربیت و تحصیلات می باشند. اعمال و ترجیحات فرهنگی با سطوح تحصیلی و منشأ اجتماعی دارای پیوندی تنگاتنگ می باشند. وزن زمینه ها و پیشینه های خانوادگی و تحصیلات رسمی که تأیید آن بستگی زیادی به منشأ اجتماعی دارد ، همراه با میزان مشروعیت بخشی سیستم آموزش بر اعمال فرهنگی پایگاه بالاتر ، تعیین می گردد و در صورت کنترل سایر موارد ، تأثیر منشأ اجتماعی در فرهنگ برتر بیشتر می باشد.
سرمایه فرهنگی تعیین کننده سطح پرستیژ فرهنگی سطوح مختلف ساختار طبقاتی در جامعه می باشد. بوردیو، هم چنین به محیط های اجتماعی و یا زمینه هایی اشاره دارد که در آن تحرکات اجتماعی شکل می گیرد. این محیط ها به لحاظ ترکیب و یا تقابل سرمایه فرهنگی ومادی دارای اهمیت نسبی می باشند .افراد همیشه توسط ترکیبی از این دو سرمایه رتبه بندی می شوند و این محیط ها با لحاظ سطح وگستره فرهنگی از یکدیگر متمایز می گردند .دردرون هر محیط ، رتبه بالاتر دارای فرهنگی با پرستیژ بالاتر می باشد و همین امر سبب تسلط و مشروعیت سلطه صاحبان آن می گردد و بدین ترتیب هر محیط اجتماعی گرچه باید جداگانه تحلیل شود ولی دارای منطقی یکسان در زیر ظواهر و جزئیات به ظاهر بی همتای خود می باشند(شارع پور :۲۹).
دگرگونی در کالاهای فرهنگی ، تغییر هایی را در ذائقه به بار می آورد، هم چنان که دگرگونی در ذائقه نیز احتمالا به تغییر شکل های محصولات فرهنگی می انجامد.ساختار زمینه نه تنها امیال مصرف کنندگان کالاهای فرهنگی را شروط می کند بلکه آن چه را که تولید کنندگان برای برآوردن این تقاضا ها ایجاد می کنند، ساختار می دهد. دگرگونی در ذائقه از کشمکش نیروهای مخالف در پهنه های فرهنگی( برای مثال هواداران مد جدید) و طبقاتی( برای مثال جناح مسلط در برابر جناح های تحت تسلط در داخل طبقه پدید می آید .
بر اساس نظریه سرمایه فرهنگی ، فرهنگ متعالی[۱] نقش بسیار مهمی در باز تولید ومشروعیت نابرابری اجتماعی –اقتصادی ایفا می کند.منظور از فرهنگ متعالی یعنی تمایز اجتماعی از طریق انجام دادن فعالیت هایی که با درجه بالایی از تفکر همراه است لذا بوردیو معتقد است که فرهنگ متعالی نوعی سرمایه فرهنگی است. همانند دیگر انواع سرمایه ، توزیع سرمایه فرهنگی نیز در جامعه یکسان و برابر بین گروه هایاجتماعی مختلف صورت نگرفته است . میزان سرمایه فرهنگی که دانش آموز از خانواده خود به دست می آورد به پایگاه اقتصادی –اجتماعی خانواده او بستگی دارد. سرمایه فرهنگی به همراه سرمایه اقتصادی و اجتماعی به اعضای طبقه مسلط جامعه امکان می دهد تا موقعیت خود را در جامعه باز تولید کنند.(شارع پور : ۸۶) .
بر اساس مشاهدات علمی، نیازهای فرهنگی نتیجه و تولید تربیت و تحصیلات می باشد. اعمال و ترجیحات فرهنگی با سطوح تحصیلی و منشأ اجتماعی دارای پیوندی تنگاتنگ می باشد و اصولا زمینه ها و پیشینه خانوادگی و تحصیلات رسمی که تأیید آن بستگی زیاد ی به منشأ اجتماعی دارد، همراه با میزان مشروعیت بخشی سیستم آموزش بر اعمال فرهنگی پایگاه بالاتر، تعیین می گردد. و در صورت کنترل سایر موارد ، تأثیر منشأ اجتماعی در فرهنگ برتر بیشتر می باشد.(ازاده، ۱۳۷۹ : ۲۷).
به کارگیری طبقه اجتماعی و جایگاه افراد در ساختار اجتماعی به تنهایی نمی تواند تعیین کننده ارزش ها و نگرش ها ، باورها و رفتارها و نهایتا هویت اجتماعی آن ها باشد. بلکه در تحلیل هویت اجتماعی باید جایگاه شغلی و ساختاری فرد را درکنار سایر عوامل مثل جنسیت و سبک زندگی مورد توجه قرار گیرد .سبک زندگی نه راهی برای تعیین طبقه اجتماعی، بلکه شکل اجتماعی نوینی دانسته می شود که تنها در متن تغییرات فرهنگی مدرنیسته ور شد و فرهنگ مصرف گرایی معنا می یابد سبک زندگی راهی است بزای تعریف ارزش ها ونگرش و رفتارهای (هویت) افراد که اهمیت آن برای تحلیل های اجتماعی روز به روز افزایش می یابد . (آیینی:۱۳۸۷،۱۱).
۹-۲نظریه تبادل تلفیقی بلاو
تاکید بلاو بر فراگرد تبادل استحکام نظر او،بیشتر رفتار بشری را جهت می دهد و بر روابط بین انسانها و نیز گروه ها تسلط دارد.مفهوم دگرگونی اجتماعی بلاو،محدود به کنش های مشروط است و بستگی به واکنش های پاداش دهنده دیگران دارد-کنشهایی که اگر واکنش های مورد انتظار در پی نداشته باشد،متوقف می شوند. انسانها به دلایل گوناگونی که انها را به همگروهی اجتماعی سوق می دهند،جذب یکدیگر می شوند.همین که نخستین پیوندها بر قرار می شوند،پاداش های متقابلی که این پیوندها برای اعضای گروه به ارمغان می اورند،باعث نگهداشت و تقویت انها م شوند .موقعیت عکس این قضیه نیز امکان پذیر است:با پاداش های ناکافی،رشته همگروهی سست یا از هم گسیخته می شود.پاداش هایی که در این میان رد و بذل می شوند،می تواند درون ذاتی (مانندعشق،محبت و احترام)یا برون ذاتی(مانند پول و کارو جسمانی)باشند. طرفین همیشه نمی توانند پاداش های برابری به یکدیگر بدهند ،هرگاه نابرابری در تبادل پیش آید،تفاوت قدرت در داخل گروه پدیدار می شود(ریتزر:۱۳۷۴:۴۳۵ ).
هرگاه طرفی به چیزی از ان دیگری نیاز داشته باشد ولی برای جبران ان،چیز قابل مقایسه ای ارائه کند،چهار صورت مطرح می شود نخست،انسانها می توانند دیگران را به زور وادار به کمک کند .دوم،انها می توانند برای رفع نیازشان به منبع دیگری رجوع کند.سوم،انها می توانند بدون ان چیزی که باید از دیگران به دست بیاورند،گلیمشان از اب بیرون بکشند.سرانجام و از همه مهم تر انکه،می توانند خودشان را تابع دیگران سازند و از این طریق،"اعتبار تعمیم یافته"در روابطشان را به دیگران واگذار کنند،دیگران نیز هرگاه که خاسته باشند انها برایشان کاری انجام دهند،می توانند روی این اعتبار حساب باز کنند(این صورت چهارم،همان ویژگی اساسی قدرت است.).
کنش متقابل اجتماعی نخست در چهارچوب گروه های اجتماعی ذخ می دهد انسانها هر گاه احساس کنند که روابط یک گروه پاداش هایی بیشتر از روابط گروه های دیگر به انها عرضه می دارد،جذب ان گروه می شوند.از انجا که انها به این گروه کشش پیدا می کنند،خواستار پذیرفته شدن در ان می شوند.برای پذیرفته شدن،باید پاداش هایی را به اعضای گروه ارائه کنند.این امر مستلزم ان است که به اعضای گروه ثابت کنند که همگروهی با این ادم های تازه وارد برایشان پاداش دهنده خواهند بود واز این طریق انها را تحت تاثیرقرار دهند .وقتی انها توانسته باشند اعضای ان گروه را تحت تاثیر قرار دهند-یعنی زمانیکه اعضای گروه پاداش های مورد انتظار را دریافت کرده باشند -رابطه شان با انها مستحکم خواهد شد.کوشش های تازه واردان برای تحت تاثیر قرار دادن اعضای گروه،معمولا با انسجام گروهی می انجامد،اما هرگاه ادمهای بسیاری از طریق توانایی پاداش دادنشان پیگیرانه در صدد تحت تاثیر قرار دادن همدیگر برایند،امکان رقابت و سرانجام،تمایز اجتماعی پدید می اید (ریتزر:۱۳۷۴،۴۳۶ ).
۱۰-۲-نظریه کارکرد گرایی پارسونز
پارسونز گرایش به تاکید بر ساختارهای جامعه و روابطشان با همدیگر داشت.به نظر او،این ساختارها از یکذیگر پشتیبانی می کنند و گرایش به حرکت به سوی یک توازن پویا دارد.تاکید او بیشتر بر چگونگی حفظ نظم در میان عناصر گوناگون جامعه دارد.از دیدگاه او،دگرگونی او ،دگرگونی یک فراگرد سامانمند است.پارسونز سرانجام یک نوع نظر نوتکاملی را درباره دگرگونی اجتماعی پذیرفت او نه تنها به خود نظام اجتماعی بلکه به روابط ان با دیگر نظام های کنشی،به ویژه نظام های فر هنگی و شخصیتی،نیز توجه داشت.اما نظر بنیادی او درباره روابط درون نظام بود،به این معنا که هر دو را دارای انسجام،توافق و نظم دانست.به عبارت دیگر،ساختارهای گوناگون اجتماعی کارکردها مثبت متعددی را برای یکدیگر انجام می دهند.(ریتزر:۱۳۷۴،۸۰ )
۱۱-۲دیدگاه دین اسلام در مورد صدقه :
از مهمترین ارزشهای معروف و شایسته ایی که برای احیای ساختار اجتماعی و روابط بین احادیث اسلامی باید روز به روز زنده تر شود ومعروف بودن نیز به مردم و مومنین شناسانده شود صدقه است .
در اسلام پیش از هر فکر ومکتب بشری و بیش از هر قانونگذاری برای رعایت و حمایت افراد درمانده اجتماع و تامین نیازهای مادی و معنوی آنها ، کوشش بعمل آمده است که ما در سوره مامون و بقره ، دهر ، نور ،…. که همه نشانه این است که ما از مال موجود باید به نیازمندان و فقرا بدهیم و همانطور که می دانید مال در حقوق اسلام قبل از آنکه صفت فردی داشته باشد خصلت الهی و اجتماعی دارد که در سوره نور آیه ۳۵ خداوند به مال الله تعبیر نموده اند ودر جای دیگر ، تصرفات انسان درآن بهذعنوان خلیفه خدا اطلاق گردیده است .
پس از این رو تمام زدایای قوانین و حقوق اسلام رهگشای تعدیل ثروتهای شخصی برای تامین تعادل و رسیدگی به وضع مادی و معنوی عموم مردم است جامعه اسلامی یک واحد و یک حقیقت بیش نیست و همه اعضای یک اندامند و خیرو شر ونیک وبد هر یک از اعضاء به دیگر اعضای جامعه نیز می تراود و سرایت میکند و شرط سلامت این اندام اجرای اصل عدالت ومساوات واصل مسئولیت متقابل و همیاری همگانی افراد است .
این جامعه همان است که خداوند آنرا خانواده خود ( عیال الله )دانسته است و بافت آن در سوزو ساز فقر غنایی نیازی و نیازمندی به هم گره خورده و آمیخته شده است .
در حقوق اسلام بیمه های و همیاری اجتماعی بر دو دسته است .
دسته اول :
همان است که بر عهده حکومت و دولت اسلامی که ازمنابعی چون زکات ، خمس ، خراج ، جزیه ، فی ء ، انفاق ، اموال بلا صاحب و سایر وجوهی که به صندوق دولت واریز میشود و سایر مواردی که تفصیل آن در کتب فقهی آمده است .ذ
دسته دوم :
از بیمه ها و همیاری های اجتماعی در اسلام خدماتی است که توسط مومنین و یک ، یک افراد جامعه اسلامی ،انجام می پذیرد و هر کس باید به اندازه وسع و توان خود متکفل تامین نیازهای ضروری سایرین بشود و در حق آنها مساوات و برادری و نیکی و همدردی کند . عناوین این دسته در قرآن و سنت وسایرمنابع فقهی زیادند که صدقه ،احسان ، انفاق و ایثار از جمله آن می باشد.
به این خاطر است که اموال زیادی و سود ثروتمندان کاسته می شود و به فقرا و نیازمندان میرسد و یا در مصالح کل جامعه مصرف می شود و ثروتها تعدیل می گردد. و امکان اینکه ثروت ملی در دست عده ایی متمرکز شود ، (کی لایکون دوله بین الا غنیا منکم )منتفی می گردد و روح برادری و صمیمیت در میان جامعه ، ایجاد می گردد.
به طور کلی ،اسلام تلاش و حرکت برای محرومیت زدایی از جامعه را ، یک وظیفه عمومی میداند و اندیشه مبارزه با فقر و کوشش در جهت سیر کردن شکم های گرسنه را ، یکی از اصول خود معرفی می نماید و کسانی را که در این تفسیر گام بر نمی دارند ، در شمار ضد انقلاب و مکر بین رسالت الهی ، قرار می دهد.