۲-۵۹-تشبیه مُضمر و ایهام توأمان
به حلقه ای که ز زلفت حدیث می رانند دهان نخست به مشک تتار می شویند
(همان:۲۱۸)
حدیث راندن:"راندن” مجاز است ا"ز گفتن ” و اسنادآن به حدیث از باب مجاز و مجازی است.
مشک تتار :مشک تاتار مشک ختایافتن و استعاره ی مصّرحه است از” مشک” .ترکیب یاده شده مستعار و متسعارله است( مشک تتار) از “زلف” .جامع :بوی خوش هر دو و نیز سیاهی واژه ی مُشک در فارسی به صورت مُشکی و سپس مُشکی درآمده است (چادر مشکی)” میشویند” نیز استعاره تبعّیه است (لفظ فعل، مستعار و حقیقت فعلی آن، مستعارله ) استعاره است و از “آغشته کردن ” چه مشک آبکی و مایع نیست که با آن چیزی را بشویند.
۲-۶۰-تشبیه مقّید محسوس به محسو س
از من پرس حال شب دیر پای هجر از بهر آنکه قصه آن شب دراز بود
(همان:۲۲۳)
“شب دیر پای هجر” :تشبیه مقیّد است که هجر( مشبه مفرد ) را به شب دیر پای (مشبهٌ به محسوس مقیّد)تشبیه کرده است.
۲-۶۱-تشبیه مُضمر و بلیغ
تنگ چشمان را نیاید روی زیبا در نظر قیت گوهر چه داند هر که نابینا بود
(همان:۲۱۹)
“روی زیبا” را به گونه ی مُضمر به “گوهر” مانند نموده است، اما ظاهراً در محور هم نشینی واژگان و ترکیبات، تشبیهی نمودار نیست این تشبیه هم مُضمر است و هم بلیغ .
از “تنگ چشمان “نیز به طریق ایهام( تنگی و ریزی چشم و نظر کوتاه و ناقص) دو معنا را ارائه کرده است، وجه شبه بین” روی زیبا “و گوهر هم زیبایی است و هم نفاست و ارزش و هم اینکه همه جا گوهر و روی زیبا عزیزند.
پر طاووس در اوراق مصاحف دیدم گفتم این منزلت از قدر تو می بینم بیش
گفت خاموش هرآنکس که جمالی دارد هرکجا پای نهد دست ندارندش پیش
(سعدی:۸۳:۱۳۷۵)
بنابراین در مشبه و مشبهٌ به یاد شده ،تعّدد وجه شبه محسوس و کیفی وجود دارد.باید داسنت که وجوه شبه ما ممکن کیفی ،وصفی ،وِفقی ،سنجشی ، معیاری و …باشد و یا وَجدانی (امور مربوط به دریافت های عاطفی که نه از مقوله حس است و نه عقل) و گاه تعّدد وجوه شبه ،آمیزه ای از انواع گوناگون وجه شبه است.در تشبیه بلیغ ظاهراً وجه شبه نیست، اما روند جمله از آن حکایت دارد.
( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
۲-۶۲-تشبیه بلیغ و مقیّد
بی گلبن وصلت به گلستان نتوان بود بی شمع جمالت به شبستان نتوان بود
(همان:۲۲۴)
گلبن وصلت:تشبیه مقیّد و بلیغ و محسوس و محسوس
شمع جمالت :تشبیه مقید و بلیغ و محسوس به محسوس
وجه شبه :فروزش و فروغ شمع و جمال
“بن” هم به معنای” بوته “است مانند “گلبن “و هم معنای درختچه است همچون” شمشاد بن” و هم معنای درخت است مانند” سر و بن” و در اصل واژه وَن به معنای” ریشه و بوته” است.
۲-۶۳-تشبیه ملفوف استعاره ی مکنّیه و مصّرحه
بدرمُنیر و گیسوی عنبر فشان شب منجوق چتر و پرچم اعلام ما بود
(همان:۲۲۰)
مُنیر :پرفروغ منجوق چتر :
منگله افشان سرپرچم و درفش.
گیسوی عنبرفشان شب: استعاره مکنّیه است و اسناد ” “گیسوی عنبرفشان ” به شب (مستعار له) از باب استعاره است .
“گیسوی عنبر فشان” ملایم مستعارمنه است که خودش ذکر نشده اما قرینه و ملایم آن ،آمده است.
می توان “در گیسوی عنبرفشان شب” گیسوی عنبرفشان ” را استعاره ی مصرحه از “سیاهی شب و باد خوش شبانگاهی ” دانست : گیسو عنبرفشان شب:سیاهی و تیرگی شب به همراه بادخوش شبانگاهی. و بلاغیون به این دو شِق (گونه ،نوع) استعاره در یک ترکیب اشاره کرده اند.(تشبیه ملفوف )
مصراع اول: بدر منیر و گیسوی عنبرفشان شب دو مشبه محسوس اند که اولی مقید و دومی مرکب محسوس است که هر کدام به ترتیب به منجوق چتر و پرچم بلند با شکوه (متن پرچم سیاه بوده است) تشبیه شده و تشبیه ملفوف است.
۲-۶۴-تشبیه مفروق و مرکب
مه فرو می شد گهی کو پرده در رخ می کشید صبح بر می آمد آن ساعت که او رخ می نمود
(همان:۲۲۰)
مصراخ نخست استعاره ی مکنّیه است،چرا که به “ماه” اسناد اراده و بازتاب در برابر پرده به رخ کشیدن معشوق داده است.
چه ماه(مستعارله) را “هوشیاری"تصور نموده است(مستعار منه) که با نبود جلوه رخسار یار،برای خود نیز دل و حوصله ی فروغ و جلوه نمی یافت (ملایم مستعار منه) مصراع دوم نیز به همین گونه به “صبح “مجازاً اراده طلوع و سرزدن داده است (مستعار منه).
جامع در هر دو استعاره ،متوصف بودن به صفات انسانی است.
۲-۶۵-تشبیه مرکب به مرکب
از دیدگاه دیگر که آن نیز بلاغی و پذیرفته و شاید شایسته تر می باشد دو تشبیه در دو مصراع صورت گرفته است.
پرده بر رخ کشیدن یاد(مشبه مرکّب محسوس) گویی چونان “غروب ماه تمام” (مشبه ٌ به مرکب محسوس) بود.
و “رخ و جلوه نمودن رخسار یار” (مشبه مرکب محسوس) همچون “طلوع و برآمدن صبح پرفروغ"(مشبهٌ به مرکب محسوس) بود.تشبیه مفروق
چون سراینده در هر مصراع یک تشبیه،آن از آن مرکب به مرکب ( با وجه شبه مرکب محسوس) ارائه داده است در بیت مورد نظر ،تشبیه مفروق وجود دارد.
۲-۶۶-تشبیه بلیغ:
تشبیهی که درآن نه وجه شبه ذکرمی گرددونه ادات تشبیه یاهم موکدباشدوهم مجمل.
هرگز از گلبن ایّام که چیده است گلی که از آن پس سرو کارش همه با خار نبود
(همان:۲۲۶)
“گلبن ایّام": ایِّام (مشبه مفرد) را به گلبن (مشبّهٌ به مفرد) مانند کرده است.
وجه شبه زیبایی و دل نشینی و جذابیّت مقطعی و موقت روزگار و ایّام (جوانی ) است که گلبن نیز در بهار دو سه هفته همین اوصاف ذکر شده را داراست امّا پژمرده شدن گلبن و بی مهری ایاّم نیز جزو وجوه شبه طرفین تشبیه است که خواجو در پایان مصراع دوم بدان اشاره کرده است (که از آن پس …)"گلی ” در مصراع نخست استعاره مصّرحه یا نمادین است از هر لذت و خوشی و تمّتع و بهره یابی در ایّام جوانی.اینگونه که از نمونه ای استعاره در شعر شاعران سبک عراقی و من جمله خواجوی کرمانی مشاهده و معلوم می شود افزون بر شقوق استعاره ی مصّرحه ،پاره ای از واژگان و ترکیبات (مانند"گلی” در مصراع نخست) یک نوع استعاره نمادین اند(نماد یک مفهوم یا پدیده و …) که به انواع استعاره ی مصّرحه بسیار نزدیک و گاه خود آنها هستند،دقیقا طابق النعل بالنعل. پا جای پای آنها یا مثل هم
طابق النعل: پا جای پای آنها یا مثل هم
۲-۶۷-تشبیه بلیغ (محسوس به محسوس)
قصر وجود تا به ابد کی شود خراب گر زانکه بر کتابۀ او ، نام ما بود